به نام قدرت مطلق الله
وادی دوم و تأثیر آن روی من
هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد. هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
اگر بخواهم راجع به این دستورجلسه، چیزی بگویم باید از زاویه یک مصرفکننده به آن نگاه کنم و با خودم بگویم که متن وادی چه میگوید. زمانی که مصرفکننده مواد هستید، ابتدا به ساکن لذتی دارد که اصلاً گوش شما حرف کسی را نمیشنود و آنقدر لذت کاذب و رنگارنگی به شما هدیه میدهد که حتی حرف پدر، مادر و اطرافیان که به شدت شما را دوست دارند، برای شما به مثابه این است که دارند با شما دشمنی میکنند و شما نمیخواهید آنها را ببینید و حتی یک لحظه حرفشان را بشنوید. زیرا دنیای مواد فعلاً لذتبخش است اما وااسفا از روزی که دیگر مواد کار خودش را با شما و سیستم جسم و نفس شما انجام داده؛ حالا دیگر فرمانده کل قوا اوست و غلام حلقه به گوشش هستید. آرامآرام از دنیای روشناییها فاصله گرفته و در تاریکیها قدم برمیدارید، دیگر واقعاً نه کسی را میبینید و نه میشنوید.
فقط باید مواد به شما برسد تا بتوانید راه بروید و اصولاً حرکت در مسیر ضدارزشها و خارج شدن از صراط مستقیم حس منفی و سپس ناامیدی را ایجاد میکند و در خلوت از خودش میپرسد که خدایا چرا من را خلق کردی. چگونه این همه سالها را که از دست دادم و این همه خرابی که به بار آوردهام را باید درست کنم. اما به نظر من زیباترین لحظه یک انسان خطاکار و نافرمان میتواند همین لحظه باشد که به پوچی کامل رسیده و برای برگشتن ضجه میزند و میخواهد از تاریکی بیرون بیاید و خاصیت خلقت نیروهای منفی در این است که تا با آن مواجه نشوید، قدر عافیت و سلامتی و خوبی را درک نخواهید کرد یعنی کسی میتواند به نور برسد که کاملاً تاریکی را لمس کرده باشد و اینگونه است که انسان آرامآرام به نوک قله خواهد رسید.
کنگره ۶۰ به فرموده جناب مهندس دژاکام؛ خواستگاه و نردبان اولیه کسانی که راه خود را گمکردهاند و انسان را به خودش شناسانده و به خودش برمیگرداند و مانند آتشی است که موسی در بیابان دید و به آن نزدیک شد. آموزشهای کنگره باعث میشود متوجه بشویم که واقعاً برای اتلاف وقت و زمان و بیهوده به دنیا نیامدهایم و هر انسانی یک رسالتی دارد و باید آنها به انجام برساند و زمانی که در کنگره به حال خوب رسیدیم، باید این پرسش را حتماً از خودمان انجام بدهیم و بزرگان ما هم البته گفتهاند که «من کی هستم؟ از کجا آمدهام؟ برای چه آمدهام؟ و بقول معروف آمدنم بحر چه بود؟». پس انسان باید عمیقاً تفکر کند و درون خوش مراجعه نماید تا از دل تاریکیها به نور و معبود خودش برسد و اگر این کار را به درستی انجام بدهیم، فلسفه وجودی خلقت را درمییابیم که برای چه آمدهایم و اینکه انسان در زمان خلقت قدرتی به او تفویض گردید که نامش «اختیار» است و بر سر دوراهیها که قرار میگیرد، یک سر آن تاریکی و سر دیگر آن روشنایی است.
باید توسط آن تصمیم بگیرد و تنها دلیل اشرف مخلوقات بودن انسان همین است و برای رسیدن به این هدف مهم یعنی تصمیم درست، همراه با تفکر در بزنگاهها باید آموزش ببینیم، حال آموزش را باید از چه کسی فرا گرفت؟ راهنما و بعد از یادگرفتن باید این آموزشها را انتقال بدهیم به دیگران و اینجا است که میتوانیم به کسانی که راه خود را گم کرده و در تاریکیها فرو رفتهاند و در داخل کنگره در اول راه هستند بگوییم؛ «یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور، کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور» و در پایان باید بگویم که در این بازی و در این راه «ما محکوم به بردیم چون در جایی که قبلاً گریه کردهایم، خواهیم خندید»
منابع مورد استفاده در تهیه این مقاله:
اقتباس از سیدی وادی دوم سال ۹۱ از آقای مهندس
برداشت از جلسه لژیون راهنما مسافر بهروز با موضوع سیدی وادی دوم سال 91 با حضور دیدهبان آقای خدامی مورخ 92/03/21
با احترام: راهنما مسافر مجتبی
عکس و ارسال مطلب: مسافر محمد لژیون دوم
گروه خدمتگزاران سایت نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
118