English Version
English

وعدۀ خدا دروغ نیست

وعدۀ خدا دروغ نیست

ششمین جلسه از دورۀ چهارم لژیون سردار کنگرۀ ۶۰ ویژۀ همسفران نمایندگی دهخدا به نگهبانی همسفر فریده، دبیری همسفر طاهره و استادی همسفر فاطمه با دستور جلسۀ «دنور» در روز پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ رأس ساعت ۲:۱۵ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می‌کنم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم و قرار است از تک‌تک شما آموزش بگیرم. از نگهبان لژیون سردار و همین‌طور راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که از آموزش‌های ایشان استفاده می‌کنم. اولین جلسۀ لژیون سردار سال ۱۴۰۳ است و این امر را به فال نیک می‌گیرم که قرعه به نام من افتاد تا در این جایگاه قرار بگیرم. امیدوارم سالی پر از نور، عشق و آگاهی برای همۀ شما عزیزان باشد. دستور جلسه «دنور» است، به معنای بخشنده که یکی از صفات خداوند است. من در کنگرۀ ۶۰ آموختم که صفات خداوند باید در من به‌عنوان یک انسان متجلی شود؛ بنابراین باید بتوانم در قبال آموزش‌ها و خدماتی که برای من انجام شده است، در صدد جبران برآیم و این صفت خداوند را از خودم بروز دهم. آقای مهندس گفتند که کلاه خود را قاضی کنید؛ من کلاه خود را قاضی کنم و ببینم آیا در قبال خدماتی که کنگره به من عرضه داشته است، یک مصرف‌کننده‌ای بیش نبودم و صرفاً دریافت‌کننده بوده‌ام؟

این‌گونه نیست که من وضع مالی خوبی داشته باشم که اعلام دنوری کرده‌ام، بلکه زمانی که خانم سارا به‌عنوان یک پهلوان در شعبۀ دهخدا حضور پیدا کردند، پس از صحبت‌های ایشان حسی در درونم القا شد که اعلام دنوری کنم، چراکه پس از دو سال پیاپی سردار شدن انرژی لازم را دریافت نمی‌کردم. در این مسیر نیروهای بازدارنده از طریق ایجاد ترس و ناامیدی در من، مانع ادامه‌دادن مسیر و تلاش من جهت پرداخت مبلغ دنوری می‌شدند، ولیکن باتوجه‌به اینکه در مسیر صراط مستقیم نیروهای الهی به کمک انسان می‌آیند، بنده نیز از این قضیه مستثنی نبودم و به لطف خداوند و استاد سردار عزیز، از طریق پیشنهاد شغلی که به من شد توانستم این مبلغ را تهیه نمایم. هرچه به موعد پرداخت دنوری نزدیک‌تر می‌شوم، پول من بیشتر و بیشتر می‌شود.
به این که وعدۀ خدا دروغ نیست ایمان قلبی دارم. طبق وادی دوم؛ هر انسانی به جهت انجام رسالتی در این جهان خاکی پا نهاده است. طبق آموزش‌های راهنمای عزیزم و کتاب عبور از منطقۀ ۶۰ درجه زیر صفر، همین که امروز من در این مکان هستم و حال خوشی دارم، یعنی در مسیر هدف و رسالتم قرار دارم. باتوجه‌به جایگاه خدمتی خودم به‌عنوان راهنمای تازه‌واردین، همین که بتوانم نور امید را در دل یک تازه‌واردی که با دنیایی از ترس و ناامیدی وارد کنگره می‌شود، روشن نمایم، در واقع رسالت خود را انجام داده‌ام. بنده در ابتدای ورودم به کنگره با اکراه در این مکان وارد می‌شدم و مدام محاسبه می‌کردم که زودتر مسافرم رها شود تا دیگر به کنگره نیایم، اما امروز یکی از بزرگ‌ترین و شاید یکی از دعاهای همیشگی‌ام این است که بتوانم تا زمانی که در این جهان خاکی هستم، یکی از اعضای کنگرۀ ۶۰ باشم و اصلاً فرقی نمی‌کند که در چه جایگاه خدمتی باشم، تنها می‌خواهم که خدمتگزار مفیدی باشم. گاهی خدمت در جایگاه راهنمایی را از خداوند می‌خواهم، اما پس از آن می‌گویم که خداوندا، ابتدا ظرفیت این جایگاه را به من بده، چراکه اگر ظرفیت جایگاهی در انسان نباشد قطعاً تخریب به وجود خواهد آورد.
در نهایت باز هم خدا را شکر می‌کنم؛ شکر، شکر، شکر. امیدوارم همۀ عزیزانی که خواستار جایگاه دنوری هستند به این جایگاه دست پیدا کنند.

تایپ: همسفر فاطمه (راهنمای تازه‌واردین)
عکاس: همسفر سپیده، راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر مطهره، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .