English Version
English

وادی ها برای یک مسافر در کنگره ۶۰ واجب و ضروری است

وادی ها برای یک مسافر در کنگره ۶۰ واجب و ضروری است

چهارمین جلسه از دوره چهل و نهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد با استادی ایجنت محترم راهنما مسافر جواد، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه « وادی دوم و تاثیر آن روی من » یکشنبه 02 اردیبهشت  ۱۴۰۳ ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد؛

سلام دوستان جواد هستم مسافر، می گوید کنگره ۶۰ پلی است میان دوزخ و فردوس با چهارده ستون مستحکم از وادی های جاری در هستی... پیام به این اشاره دارد که اگر راغبی و مایلی از دوزخ و جهنمی که برای خودت ساختی به سمت فردوس و بهشت حرکت کنی، باید چهارده تا ستون مستحکم از این وادی ها و قوانینی که در هستی جاری است را از رویشان رد بشوی. اولین پل و ستونی که بایستی ما از روی آن برای خروج از تاریکی های جهنم و یا دوزخ گذر کنیم و به سمت فردوس و بهشت حرکت کنیم، تفکر است. در وادی اول و یا همان پل و ستون مستحکم اول که نامش تفکر است یاد گرفتیم که تفکر یک حرکت ذهنی و درونی که جنس آن انرژی است که مسیر خاصی دارد مبدا و مقصد و مسیرش باید مشخص باشد و تفکر چیزی است از یک نقطه مجهول برای رسیدن به یک نقطه معلوم. سه پارامت دارد بنام الهام، القا و حرکت و باید روی این ستون جایگاهت را محکم کنید، آرام و قرار بگیرید تا بتوانی به سمت پل دوم قدم برداری، که وادی دوم می شود، وادی امید و ناامیدی. چیزی که در وادی دوم و سفر اول خیلی جالب بود، تعریف و معنی ناامیدی بود.

اوایل درک نمی کردم که ناامیدی چیست! وقتی می گوید غم و اندوه است و وقتی می گوید بار جانکاه است، تصویر سازی من این شد که واقعا زیر بار یک کوه و وزنه های سنگینی به پای من وصل است و روی شانه هایم است و تاب، توان حرکت و اجازه حرکت کردن را ندارم. دلیل آن را برای خودم واکاوی کردم که چرا به این شکل می شد، رسیدم به این مطلب که چون من تفکر درستی نداشتم و تمرکزی روی یک نقطه نداشتم، هر بار بایک حرکت محکوم به شکست می شدم. ناامیدی گریبان من را می گرفت که به خود می گفتم که این کار در توان من نیست و نمی توانم اینکار را انجام ددهم، حالا چرا من ؟! چرا اینجوری و یا چرا آنجوری ؟! و برای خودم خیلی جالب بود. وقتی پایت روی ستون اول محکم شود جا و مبداء را می فهمی که در هستی کجای کار ایستاده ای و در چه نقطه ای قرار گرفته ای، که در بدختی و تاریکی، با کوله باری از مشکلات، درگیر اعتیاد شدی و همه چیزت بر باد رفته است. اگر بخواهی از جایی که هستی عبور کنی باید از این مسیری که کنگره برایت طراحی کرده رد شوی و همه فرامین و قوانین را انجام بدهی تا به آن مقصد و هدفت که رهایی است، برسی. پس طی کردن این وادی ها و یاد گرفتن این وادی ها برای یک مسافر در کنگره ۶۰ واجب و ضروری است. یعنی نمی شود اینها را یاد نگرفت و انجام نداد و از آن دوزخ و جهنم خارج شود. در سفره اول خودم معنی ذرات جرقه را بخوبی درک کردم و بخوبی متوجه شدم که از بهم پیوستن ذرات جرقه چه روشنایی وسیعی ایجاد می شود.

یاد گرفتم که در آن جنگ درونی خودم از مسائل فارغ بشوم و مسائل خودم را حل کنم. یاد گرفتم که باید ذره ذره حرکت کنم و با انجام هر چیزی که یاد گرفتم درونم یک نوره امیدی ایجاد می شود، جرقه ای خواهد خورد و یک توانمدی و توان حرکتی داده می شود. و این خیلی جالب است که امید هم یک دفعه ای در درونم شکل نگرفت و به تدریج و ذره ذره با در نظر گرفتن پارامتر زمان، با درست سفر کردن و انجام درست پله های بیست و یک روزه بطور کامل، هر پله به ما توان حرکت داد برای مسیر و اجرای پله بعدی. در ادامه مفهوم رسالت خلقت انسان را فهمیدم که انسان بهر رسالتی عظیم خلق شده و باید دانست هیچ انسانی بیهوده خلق نشده است. باید بدانیم نقش خلقت هر موجودی در طبیعت هدفمند بوده و اگر در جای خود قرار نگیرند خلقت و هستی ادامه دار نمی شد. خوبی کنگره به همین است که هر چیزی را بطور تدریجی و ذره به تو یاد می دهد. شاید برگ برنده کنگره و چیزی که مهندس و استاد امین در اختیار ما قرار داده همین صلاح ما باشد که ما با صلاح خود به جنگ  نیروی منفی رفتیم و اگر در جنگ درونیمان فائق می شویم بخاطر این است که امید را یاد گرفته ایم و بخاطر این است که بخودمان تاب و توان حرکت بدهیم. وادی ها از نظر من و سخنان آقای مهندس که می گویند هر وادی یک شهر و آبادی است که اگر قرار باشد تو از این شهر عبور کنی باید داخل شهر بشوی و نمی شود از کمربندی رد و از این شهر بگذری. معمولا کمربندی ها از اطراف شهرها گذر می کنند و شما داخل شهررا نمی بینی. یعنی اگر قرار باشد من سرسرکی وادی اول را یاد بگیرم اصلا وارد وادی دوم نمی شوم. از این شهر خوب رد نشدم که به شهر بعدی برسم، داخل آن را ندیدیم و باید گذر کنیم، باید گردش و تفریح کنیم، باید بهترین نقاطش را در شهر و آبادیها ببینیم و با همه مسائل آن آشنا بشوید تا بتوانی جای پایت را قرص کنی برای ستون، پل، یا شهر و آبادی بعد قدم بگذاری.

جایی که بدون مزد و منت به انسانها خدمت می کند و عاشق خدمت هستنند کنگره شصت است. آقای مهندس فرمودنند، اگر می خواهید خدمت کنید نباید از خدا و خلق خدا توقع داشته باشید، باید بدون توقع خدمت کنید و شاکر خداونند باشید و دنبال دیده شدن نباشید، چون خدمت کردن حال انسان را خوب می کند. هدف راهنمایان در کنگره فقط رهایی و به تعادل رساندن رهجویان می باشد و من فکر می کنم بالاترین جایگاه ها در هستی متعلق به راهنما یان است، چون بدون هیچ چشم داشتی خدمت می کنند و پیام استاد که می فرماید؛ راه را برای آنانی که بلد راه نیستنند نمایان کنید، پس اگر راهنما نبود راه را بلد نبودیم وگم می شدیم، پس قدردانی از راهنما مهم است و هفته بعد که  هفته راهنما است با درست سفر کردن و دادن پاکت از راهنمای خود قدردانی کنیم.

در ادامه تولد یکسال رهایی مسافران حسن و جواد از لژیون پنچم به راهنمایی مسافر جواد در نمایندگی برگزار گردید.

 

اعلام سفر مسافر حسن؛ 

سلام دوستان حسن هستم مسافر، تخریب بیست سال با مصرف انواع آنتی ایکس آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و کراک، دوازده ماه و بیست روز سفر کردم به روش دی اس تی، داروی درمان شربت اوتی، به راهنمایی مسافرجواد از لژیون پنج شفا، ورزش در کنگره شنا، رهایی چهارده ماه

اعلام سفر مسافر جواد؛

سلام دوستان جواد هستم مسافر، تخریب بیش از ده سال آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک کشیدنی، ده ماه  و بیست روز سفر کردم به روش دی اس تی، داروی درمان شربت اوتی، به راهنمایی مسافر جواد از لژیون پنج شفا، رشته ورزشی فوتبال، رهایی یک سال و پنج ماه

آرزوی مسافر حسن؛ 

خواسته من این است که تمام سفر اولی ها سفر خود را به بهترین شکل طی کنند وآرامش را بعد از طوفان اعتیاد به خانواهایشان برگردانند.

آرزوی مسافر جواد؛

آرزو می کنم درکنگره 60 فقط  سفر دومی و آموزش باشد.

سخنان راهنما مسافر جواد؛

سلام دوستان جواد هستم مسافر، خدا را شکر که این فرصت در اختیار من قرار گرفت تا تولد دو نفرازعزیزان لژیونم پنج را درخدمت شما باشم. استاد می گوید بوی گل، سبزه و چمن اگر حقیقی باشد، ازفاصله بسیاردورهم قابل استشمام است و نیاز به بیان کردن ندارد. حسن و جواد هم به معنای واقعی همین طور بودند، حسن با ظاهری نامناسب و تخریب بالا، کراک و شیشه، به لژیون آمد، ولی الان قابل قیاس با آن زمان نیست، این دو نفر واقعا به خوبی سفر کردند، خدمتگزارهم هستند و من ازجواد و حسن راضی هستم. به آنها تبریک می گویم و مستعد قانون دوازدهم هستند، انشاءالله در آزمون شرکت می کنند و قبول می شوند.

سخنان مسافر حسن؛

سلام دوستان حسن هستم مسافر، اول از همه خدا را شکر می‌کنم بابت این جایگاهی که تجربه می کنم و از راهنمای خوبم تشکر می کنم‌. اعتیاد کاری با من کرد که تمام داشته های من را از من گرفت، آبرو اعتبار خانواده پدر مادر،همه بودن ولی من هیچ کدام را نداشتم، با نا امیدی تمام وارد کنگره شدم و کنگره برای من آخرین راه بود گفتم کنگره را هم امتحان می کنم،وقتی پشت درب بودم اخلاق و رفتار مرزبانان کنگره را دیدم و سه ماه پشت درب کنگره ماندگار شدم تا وارد کنگره شدم‌ که چند ماه اول گیج بودم. راهنما و سی دی نوشتن من را در کنگره ماندگار کرد، من امروز طعم شیرین رهایی را چشیده ام و به سفر اولی ها توصیه می کنم که از سی دی نوشتن قافل نشوید چون جایی به شما کمک می کند که فکرش را هم نمی کنید. خدا را شکر سفر خودم را به بهترین شکل به اتمام رساندم و چیز خیلی مهمی که من از کنگره فهمیدم این بود که کنگره سکوی پرتاب است ولی خیلی باید هواسمان جمع باشد که کجا پرتاب می شویم و آن هم به تصمیم خودمان بستگی دارد. بگذارید یک مثال بزنم؛ تا وقتی بچه هستیم اگر اشتباهی کنیم پدر یا مادر می‌گوید اشکالی ندارد بچه‌ است و نمی‌فهمد ولی وای به حال آن روزی که ما بفهمیم و یک اشتباهی را با وجود عاقل بودن و از روی خیره‌ سری انجام دهیم. به‌ نظر من وقتی که ما وارد کنگره شدیم و شروع به سفر کردیم با خیلی چیزها آشنا نبودیم ولی الان که فهمیدیم باید حواسمان باشد که چه می‌گوییم، کجا می‌رویم، چی‌کار می‌کنیم چون من دیده‌ام که خیلی‌ها وارد کنگره شدند و درک کردند، یاد گرفتند و بعضی‌ها الان به مرتبه‌های بالا رسیدند و کسی از بعضی ها هم خبر ند ارد. هرچیزی که پیش آمد، از آموزش‌های کنگره بود که من توانستم آن را حل کنم، از راه‌ حل‌های کنگره بود. ظرفیتی که من قبل از ورود به کنگره داشتم مملو از مسیر ضدارزشی بود که در مدت بیست سال من را پر کرده بود و خدارا شکر کنگره با بهترین روش و ذره ذره همه‌ آن ضدارزش‌ها را از من گرفت و به من ارزش آموخت تا جایی که توانستم پدر خوبی برای بچه‌هایم و پسر خوبی برای پدر و مادرم باشم. در سفر اول من خیلی می خواستم بدانم که جهان‌بینی چیست و بسیار دنبالش بودم و الان می‌بینم که ذره ذره از همان سفر اول جهان‌بینی را آموختم، چون من حتی نمی‌دانستم پسرم کلاس چندم است و از وقتی وارد کنگره شدم حتی به مدرسه‌ او سر زدم، و.... مگر جهان‌بینی جز این است؟ خدا را شکر می‌کنم که کنگره سر راه من قرار گرفت و من انتخاب شدم تا به کنگره بیایم و در این یک سال ماندم و بزرگ‌تر شدم. از همه‌ دوستانی که از روز اول ورودم به کنگره کنارم بودند و باعث شد آموزش بگیرم خصوصا راهنمای گرامی جواد آقا متشکرم.

سخنان مسافر جواد؛ 

سلام دوستان جواد هستم مسافر، اول از همه از آقای مهندس دژاکام و جواد آقای عزیز تشکر می کنم، من با حال خیلی خراب وارد کنگره شدم خسته شده بودم و به دنبال این بودم که چه طوراین تخریب را درمان کنم، تا این که یکی از دوستان از کنگره برایم گفت، در من جرقه ای ایجاد شد و به پشت درب اینجا آمدم و وارد کنگره شدم، در اینجا به من گفتند باید با حس خودت راهنما انتخاب کنی، من لژیون جواد آقا را انتخاب کردم. با شروع سفرم مشکلاتم شروع شد یکی از یکی بدتر، خوشبختانه با راهنمایی جواد آقا مشکلات را پشت‌سر گذاشتم و اگر راهنمایی های جواد آقا نبود نمی‌توانستم مشکلاتم را پشت سر بگذارم و به رهایی برسم. مشکلی برای من پیش آمد که اگر کسی دیگر جای من بود شاید سفرش خراب می شد بعد یادم از صحبتهای آقای مهندس آمد که گفتند در کنگره شصت اگر کسی درمان شود، در انبار مواد مخدر هم بخوابد حالش خراب نمی شود من آنجا متوجه شدم که در انبار مواد باشی و مواد مصرف نکنی یعنی چه، اگر در کنگره درست آموزش بگیری درمان می شوی.

مرزبان خبری مسافر رحیم  

تایپ جلسه مسافر محسن لژیون 12  

تایپ تولد مسافران هادی لژیون 17 و مهدی لژیون 19 

صوت مسافر ان رضا لژیون 20 و علی اصغر لژیون 19 

عکاس مسافران اصغر لژیون 15 و امید لژیون 14

تنظیم و ارسال مسافر مهدی لژیون 7

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .