همسفر فاطمه:
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. وادی دوم به ما میگوید که خداوند هیچچیز در هستی را بدون علت و بیهوده خلق نکرده است. من با ورود به کنگره یاد گرفتم که بیهوده آفریده نشدهام و نباید بیهوده زندگی کنم، ناامید نشوم، برای روزهایی که در زندگیام میگذرد ارزش و احترام قائل باشم و از آنها بهخوبی استفاده کنم. یاد گرفتم بدون فکر کردن هیچ تصمیمی نگیرم تا در زندگی دچار ناآرامی و آشفتگی نشوم.
خداوند برای خلق کردن هر چیزی وقت و زمان زیادی صرف کرده است، پس ما هم باید از نعمتهای خداوند بهخوبی استفاده کنیم و شکرگزار باشیم. در انتخاب هر مسیری با استفاده از قدرت عقل و تفکر، راه درست را انتخاب کنیم تا از مسیر ارزشها و صراط مستقیم خارج نشویم تا خداوند و نیروهای مافوق همیشه یاریرسان ما در زندگی باشند.
همسفر زهرا:
وقتیکه وارد کنگره شدم در وادی اول آموختم که تفکر کنم و بهواسطهٔ تفکر کردنها، به تخریبهایی که در جسم و روان خود وارد کرده بودم رسیدم که باعث شده بود احساس پوچی و ناامیدی کنم و برای زندگی کردن دیگر هدف و انگیزهای نداشته باشم. در وادی دوم آموختیم که خداوند ما را بیهوده به این دنیا نیاورده و باید برای تمامی لحظات زندگی خودمان برنامهریزی و تلاش کنیم و تخریبهایی که در خود ایجاد کردهایم را درست کنیم تا به آرامش برسیم. باید از ضد ارزشها دوریکنیم و در صراط مستقیم حرکت کنیم.
همسفر رقیه:
«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم»
خوشحالم که به جنگ نرمی آمدهام تا بتوانم با مشکلات روبهرو شوم و از این آزمایش سربلند بیرون آیم، تا بتوانم دنیای درونم را تبدیل به یک شهر آباد کنم. من شاید نمیدانستم و دلیلش را هم نمیدانم امّا...جهت را سالها گمکرده بودم. حال برای پیدا کردن خودم راه بسیار مهمی در پیش دارم که باید فکر کنم و برای این امر مهم تلاش و کوشش کنم.
ازهر سو که نگاه میکنم و از هر نقطهای که نوری میتابد مرا به تفکر دعوت مینماید که از ذرات جرقه میتوان به روشنایی وسیع رسید؛ زیرا از نشانههای قدرت مطلق بهخوبی پیداست که «هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم».
وادی دوم به من آموخت که اگر بهدرستی به هستی نگاه کنم امکان ندارد چیزی پیدا کنم که به جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد. پس این تصور و پندار نادرست من است که نتوانستهام به هستهٔ درونی و یا به فلسفه وجودی آن چیزها پی ببرم، من نمیدانستم که باید تاریکیها را تجربه کنم تا به عظمت روشناییها برسم که برای رسیدن به این روشنایی میبایست از گذرگاههای سخت عبور کنم که اگر جان سالم به دربردم، آنوقت انسانی کارآزموده و رها خواهم شد.
وادی دوم من را به تفکر واداشت که من در جهان هستی تنها و بدون پشتیبان نیستم و خداوند همیشه من را موردحمایت خودش قرار میدهد، فقط کافی ست در مسیر ارزشها قرار بگیرم و دوریکنم از تفکرات غلط که نامش ضد ارزشها است. وادی دوم به من یاد داد که باید بهآرامی سازندگی را در جسم و روان وجهان بینی خودم آغاز کنم تا بتوانم در شهر وجودیام فرمانروایی لایق باشم. خوب است بدانیم که:
«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد و هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.»
هستی مثل یک کارخانه است، هرکسی یک سِمتی دارد و بهعناوینمختلف در این کارخانه تلاش میکند تا این کارخانه به تولید خود ادامه دهد، هیچ ذرهای را خداوند بیهوده خلق نکرده است، هیچ موجودی را، از یک خار بیابان تا کوه و دریا و حیوانات، حتی میکروبها هم به جهت بیهودگی خلق نشدهاند، حال آیا ما انسانها در این سیستم هستی، جهت بیهودگی آمدهایم؟!
ما باید در این سیستم هستی آموزش بگیریم، باید قدردان نعمتهایی که خداوند به ما داده است باشیم و بدانیم که وجود انسان ارزشمند است، نباید وجود خودمان را دستکم بگیریم، اگر در پایینترین نقطهٔ سیاهی هم باشیم، میتوانیم حرکت کنیم و بهطرف روشنایی برسیم، زندگی فراز و نشیب زیادی دارد، ولی پایان شب سیه سفید است.
با تشکر از اعضای لژیون پنجم
تایپ: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون سوم)
تنظیم و ارسال: راهنما همسفر زهره
همسفران نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
185