وادی دوم، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
در وادی اول آموختیم که با تفکر ساختارها آغاز میگردد؛ بدون تفکر، آنچه هست روبهزوال میرود. در این وادی آموختم که باید از بین افکار سردرگم، به یک موضوع خاص یا حل تنها یک مشکل فکر کنم و همیشه قبل از انجام هر کاری تفکر کنم. آموختم زمانی که مصرف قلیان داشتم، برای شروع درمان و آغاز سفر اول، به وادی اول میرسم و به آن عمل میکنم.
در این هنگام وقتی به خودم و کارهایی که انجام دادهام و تخریبهای که به وجود آوردهام، فکر میکنم، حس میکنم که چه آسیبهایی به جسم خود وارد کردهام، احساس ضعف و بیفایده بودن میکنم. وادی دوم برای از بین بردن این تفکرات مخرب و ویرانگر، احساس پوچی، بیهودگی و ناامیدی، مطرح میشود.
ناامیدی، یکی از مخربترین حسهایی است که به سراغ انسان میآید. انسان موجود قدرتمندی است. هیچ مخلوقی در این جهان و در این هستی به جهت بیهودگی خلق نشده است؛ همه و همه از ریزودرشت و از اول تا آخر، همه دارای نقش و عملکرد خاص خودشان هستند و هیچچیز نمیتواند جای آن نقش و عملکرد را پر کند.
هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. همه ما دارای خصوصیات و تواناییهای خاص خودمان هستیم و این قدرت و توانایی هست که خداوند به ما داده است. انسان، زمانی که پا به هستی گذاشت، خداوند اختیار کامل به او داد.
خداوند انسان را بر سر دوراهی قرار داد و این دوراهی یکی تاریکی و یکی روشناییها است. من زمانی که مصرفکننده نیکوتین بودم؛ راه تاریکیها را انتخاب کرده و در این راه به نقطهای رسیدم که هیچ توانایی نداشتم، همیشه احساس پوچی و ناامیدی میکردم؛ ولی با ورود و آموزش وادی دوم، همهچیز عوض میشود بهطوریکه از پایینترین نقاط به بالاترین نقاط و جایگاهها میرسیم. باوری در ناباوری.
اگر به آرم کنگره 60 نگاه کنیم یک مثلث را در درون دایره میبینیم؛ مثلث، تمثیل حرکت از پایینترین نقطه است. مثلث تبدیلشدن از خط به سطح است و این به معنی حرکت از پایینترین نقطه است؛ مانند وضعیت یک مصرفکننده نیکوتین که میخواهد سفر خودش را برای رسیدن به درمان، باوجود مشکلات گوناگون آغاز کند؛ اما دایره، برخلاف مثلث دارای بینهایت ضلع است، یعنی دست یافتن به بالاترین نقاط و جایگاهها و رسیدن به اوج؛ و این به معنی نزدیک شدن بهفرمان عقل و صراط مستقیم است.
این وادی، نماد امیدواری است. در گذشته به خاطر پیمودن راههای مختلف و بسیار برای اینکه بتوانم مشکل خود را حل کنم دچار ناامیدی شده بودم و بدترین حس، همین حس ناامیدی بود؛ در زندگی همهچیز برای من تمامشده بود نه امیدی داشتم و نه هدفی!
در تاریکی اندیشه بودم که وادی دوم، ناامیدی را بهعنوان یکی از حقههای شیطان به من نشان داد متوجه شدم کارش تخریب و غرق شدن هرچه بیشتر در عمق ظلمات است. وادی دوم به من نشان داد که باید از ناامیدی عبور کنم تا به امید برسم. من آرامآرام آموختم که هر موجودی فرمانی دارد و من هم، فرمانی دارم و چون من انسان هستم، فرمان من با سایر موجودات فرق میکند. فرمان موجوداتی مثل کرم، چهارپایان که در وادی آمده کاملاً مشخص است؛ اما فرمان یک انسان بسیار متفاوت است.
انسان تاریکیها و بیراهههای بسیاری را تجربه میکند تا بتواند سرخط فرمان خود را پیدا کند و زمانی به این نقطه میرسد که حاضر شود بهای آن را پرداخت کند. بزرگترین مسئلهای که من از این وادی دریافت کردم، این است که زمانی انسانِ بیهوده به انسان ارزشمند تبدیل میشود که بتواند کیفیت نگاهش را تغییر دهد.
درون و بیرون ماست که مانند قلههای آتشفشان هستند، اما آرام و بیصدا!
هرکس در چندوچون افکار و اندیشه خودش مختاراست؛ ولی به این نکته توجه کنیم که ما هنوز حتی ساختار کامل یک سلول از میلیاردها سلولی که جسم ما را تشکیل دادهاند را نمیشناسیم و اطلاع چندانی از ساختار آنها نداریم. ما کنترلی بر اداره حتی یک سلول از سیوهشت هزار میلیارد سلول خودمان را هم نداریم ولی بازهم امیدواری را باید داشته باشیم و بدانیم که پایان شب سیاه، سفید است. بعد از سیاهی شب، خورشید عالمتاب، طلوع خواهد کرد. بدانیم که هیچکدام از ما هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
منابع: کتاب عشق، سیدی وادی دوم، سایت کنگره60
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنمای ویلیام همسفر فرزانه
رابط خبری: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون پنجم)
عکاس خبری: همسفر زری رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم)
ارسال: راهنمای تازه واردین، همسفر زهرا
همسفران نمایندگی عمان سامانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
127