نهمین جلسه از دوره هشتاد و پنجم از کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد به استادی راهنمای محترم مسافر سعید و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من » در روز شنبه مورخه 1 اردیبهشت 1403 رأس ساعت 16:45 شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سعید هستم مسافر:
خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم به شما خدمت کنم. در ابتدا برای جابجایی نمایندگی و شعبه جدید و از تمام کسانی که در آمادهسازی این مکان زحمت کشیدند در رأس ایجنت محترم آقای رضوانی که واقعاً زحمت زیادی در این چندین ساله کشیدند تبریک میگویم و دست ایشان را میفشارم. دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده: در ابتدا وادی دوم، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم و بخش دوم تولد عیسی عزیز است. چند سال پیش آقای مهندس صحبتی در مورد وادیها فرمودند هرکس سه وادی اول کنگره ۶۰ را خوب بفهمد و متوجه شود، درک و اجرا کند نه در حرف، بلکه در عمل، اعتیاد برای همیشه از زندگی او بیرون خواهد رفت و دیگر هیچ اعتیادی باقی نخواهد ماند. حال این ۳ وادی چه میگویند؟ وادی سوم را کنار میگذاریم. وادی اول میگوید با تفکر ساختارها آغاز میشود، بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود. یک مسافر زمانی که وارد کنگره میشود برای درمان اعتیاد یکی از آموزشها که به چشم او میخورد وادی اول است. اکثراً میدانند که من عاشق وادیها هستم چراکه آنها برگرفته از قرآن کریم میباشند. یک مسافر وقتی وارد کنگره ۶۰ میشود و تصمیم برای درمان میگیرد اولین کار و اولین قدم فکر کردن و تفکر است، باید تفکر کند چراکه با تفکر ساختارها آغاز میشود، باید تفکر کنم برای درمان شدن، با تفکر ساختارها آغاز میگردد بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود. این تفکر ساختار درمان اعتیاد هست. به ساختار درمان اعتیاد شکل میدهد. باعث میشود که به آن فکر کنیم. شخص فکر میکند چه زمانی به چیزهایی که نباید فکر کند. این وادی به ما میآموزد به چه چیز فکر کنیم و به چه چیز فکر نکنیم و به آن چیزهایی که نباید فکر کنیم به فکر ما میآیند، اینها همه کار نیروهای منفی است. دقیقاً خواسته نیروهای منفی این است که ما را به سمت افکار منفی سوق دهند، بهواسطه مصرف مواد مخدر در بیرون از کنگره و قبل از درمان کلی از داشتههای خود را ازدستدادهام، موقعیت اقتصادی، موقعیت شغلی، در اینجا این افکار به سراغ من میآیند و اگر من به این چیزها فکر کنم نیروی منفی از قویترین ابزار خود و قویترین این حس یعنی ناامیدی به سراغ من میآید. قویترین سلاح شیطان ناامیدی است. هنگامیکه باید فکر کنم برای درمان، افکاری به سراغ من میآید که من چه چیزهایی را ازدستدادهام و باید بعدازاین چهکار کنم؟! چیزهای را از دست دادم آیا اگر درمان شوم آنها به من بازمیگردد و در اینجا حس ناامیدی در من ریشه میکند و دقیقاً این چیزی است که نیروی منفی از من میخواهد. اینجاست که وادی دوم خود را نشان میدهد، تمام کسانی که در این مکان خدمتگزار میباشند راه و افکار خود را از شیطان جدا کردهاند و تمام مسافران سفر اول میتوانند به این حالت برسند، چون ما رسیدهایم، همانطور که آقای مهندس میفرمایند اگر یک انسانی کاری را بتواند انجام دهد همه انسانها میتوانند آن را انجام دهند. وادی دوم به من میگوید باید بدانی که بیهوده قدم به این هستی نگذاشتهای، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیدهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم. همه ما مأمور هستیم، به این جهان آمدهایم تا مأموریت خود را انجام دهیم و خودمان باید آن را پیدا کنیم.
و اما بخش دوم جلسه تولد عیسی عزیز: من در جامعه وقتی با یک مصرفکننده مواجه میشوم به آهستگی و آرامی در ابتدا در مورد اعتیاد صحبت میکنم تا بعدازآن به بحث کنگره ۶۰ برسم تا بتوانم کمکی کرده باشم و بتوانم دست فرد مصرفکنندهای را به کنگره برسانم. عیسی دیماه سال ۱۴۰۰ وارد کنگره ۶۰ شد. سه ماه یا چهار ماه قبل از آن، من عیسی را در محل کار او دیدم و راجع به اعتیاد خودم با او صحبت کردم و پیام کنگره ۶۰ را به او رساندم. تا چند روز بعد با من تماس گرفت و وارد کنگره شد و با مصرف شیره وارد کنگره ۶۰ شد. دچار فراز و نشیبهای زیادی شد و برای او در سفر اول مشکل کاری پیش آمد و به خاطر سفر و درمان، عیسی از کار خود معلق شد. وعده خداوند دروغ نیست: ولی و سرپرست کسانی هستم که از سمت ظلمت به سمت نور حرکت میکنند، فقط نیاز به باور و ایمان دارد و کسانی که ایمان و باور داشته باشند مطمئناً پیروز میگردند. با تمام مشکلاتی که داشت در مسیر خود ثابتقدم بود و سال ۱۴۰۱ در آذرماه به درمان رسید. سیگار خود را درمان نمود. عضو لژیون سردار شد. در سفر دوم وارد لژیون هشتم شد. من این روز عزیز را به عیسی عزیز و خانواده محترمش تبریک میگویم. به راهنمای گروه خانواده سرکار خانم فریده تبریک میگویم. به آقا امین راهنمای سفر دوم ایشان تبریک میگویم و به تمام اعضای شعبه شادآباد و آقای رضوانی تبریک میگویم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما تشکر میکنم.
خلاصه صحبتهای مسافر عیسی :
سلام دوستان عیسی هستم مسافر.
تشکر میکنم از همه عزیزانی که در این جشن حضور دارند. تمام تولدها یک پیام است برای مسافرین سفر اول، که این اتفاق برای من افتاد و برای شما هم خواهد افتاد. برای راهنمای من این اتفاق افتاده و همچنین برای راهنمای ایشان، پس این اتفاق قطعاً باید امروز برای من میافتاد. همچنین که آقا سعید گفتند در سفر اولم با چالشهای خیلی زیادی روبرو شدم. یکی از آن چالشها ناامیدی من بود که به نقض فرمان من منجر شد. دقیقاً در سفر اول بودم که به حرف راهنمایم گوش نکردم و آن این بود که به من فرمودند در هیچ مراوده مالی شرکت نکن و من نقض فرمان کردم و نتیجه آن این شد که از کارم معلق شدم و من تازه فهمیدم که راهنما این مسیر را رفته و اگر هر امری به من میکند باید اطاعت کنم. من این را فهمیدم که در سفر اول راهنما برای من باید تصمیم بگیرد.
در اینجا جا دارد دوباره از راهنمای سفر اولم آقای سعید آبیار که همیشه مدیون ایشان هستم تشکر کنم. آقا سعید اولین نفری بودند که مسیر کنگره ۶۰ را برای من روشن کردند. از بچههای سایت که در حال خدمت کردن هستند تشکر میکنم،این سایت کنگره ۶۰ بود که من را به سمت کنگره ۶۰ هدایت کرد. با ورودم به کنگره خواستهی درمان در من شکل گرفت و همیشه سر ساعت در لژیون حضور داشتم. سر ساعت دارویم را میخوردم و سیدیهایم را مینوشتم.
از راهنمای درمان سیگارم آقای میلاد کاظمی تشکر میکنم. از آقای امین حمله داری که راهنمای سفر دومم هستند تشکر میکنم. از راهنمای همسفرم خانم فریده تشکر میکنم. از ایجنت محترم آقای رضوانی تشکر میکنم در آخر هم از مرزبانان عزیز تشکر میکنم. از تمام راهنمایان کنگره ۶۰ شعبه شادآباد و برادر لژیونیهای خودم تشکر میکنم. در آخر از همه تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصه صحبتهای راهنمای همسفر:
سلام دوستان فریده هستم یک همسفر.
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و شاهد یک تولد دیگر هستم. این روز مبارک را به آقای عیسی و راهنمای عزیزشان آقای آبیار و راهنمای سفر دومشان آقا امین تبریک میگویم. همچنین تمام عزیزانی که دستبهدست هم دادند تا این رهایی شکل بگیرد و یک تبریک ویژه میگویم به خانم سحر و فرشتههای گلشان. خانم سحر شهریور ۱۴۰۰ وارد لژیون بنده شدند و با دو تا بچه واقعاً کار برایشان سخت بود و با آمدن فرزند سوم کار برایشان سختتر شد؛ اما امیدوارم با استفاده از سیدیهای کنگره و سایت کنگره در مسیر کنگره قدم بردارند و نگذارند این رشته هیچوقت قطع شود و همیشه به کنگره متصل بمانند.
خلاصه صحبتهای همسفر:
سلام دوستان سحر هستم همسفر. من هم خوشحالم و تبریک میگویم به مسافرم. از آقا سعید راهنمای مسافرم و همچنین آقا امین و آقا میلاد تشکر میکنم. از راهنمای خودم خانم فریده تشکر میکنم. امیدوارم بتوانم این راه را ادامه دهم. در آخر هم ممنون از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند.
برگزاری لژیون خدمتگزاران شعبه با حضور ایجنت محترم:
تایپ، ارسال عکس: واحد سایت نمایندگی شادآباد
لژیون خدمتگزار: لژیون هشتم
مرزبان کشیک: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
372