وادی دوم ادامه وادی اول است که به صورت عام و در دسترس همه قرار گرفته است و تخصصی نیست؛ زیرا که این وادی باید در دسترس تمام انسانها باشد مثل عطار که هفت شهر عشق یا به عبارتی هفت وادی دارد. ما نیز در کنگره ۶۰ چهارده وادی داریم که به صورت عام قابل استفاده است و مربوط به قشر یا طبقه خاصی از جامعه نیست.
در وادی اول آموختیم که با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه است رو به زوال میرود، آموختیم در ابتدای امر تفکر کنیم و سپس تفکر را با تلاش به مرحله عمل برسانیم؛ وقتی تفکر درست باشد در پی آن اتفاقات درستی رخ میدهد و با تفکر غلط رویدادهای غلطی در پیش رو داریم. آموختیم تفکر یک حرکت درونی و آغاز خلق کردن است و بدون تفکر انسان مسیر را گم میکند. وادی دوم میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم و در مییابیم هر انسانی برای رسالتی پا به این جهان هستی میگذارد؛ حتی اگر خودمان هدف از خلقت خود را ندانیم. در این وادی در مییابیم همه مسائل در درون و برون ما است و به این امر میرسیم که در اثر تفکر غلط و در نهایت حرکت در مسیر ارزشها برای خود و دیگران مشکلات عدیدهای بوجود آوردهایم و تخریبهای فروانی بر ساختار جسم خود ایجاد کردیم که به صورت انواع و اقسام بیماریهای جسم و روان نمایان شدهاند و برخی از ما پس از ارزیابی شرایط کنونی یا پیشرفت بیماریها تصور میکنیم همه چیز تمام شده و دیگر زندگی ما هیچ ارزشی ندارد.
به عنوان مثال یک فرد مصرفکننده مواد مخدر با شروع درمان و آغاز سفر به وادی اول میرسد و فکر میکند به خود و کارهایی که انجام داده و تخریبهایی که ایجاد کرده و چیزهایی که از دست داده و زیانهایی که به خود و اطرافیان خود وارد کرده است و در مییابد چه راه سخت و طولانی برای رسیدن به درمان و جبران این تخریبها پیش رو دارد و در نهایت در مقابل این حجم ناامیدی و ضعف بر او مستولی میشود و در نهایت از خداوند و هستی شکایت میکند.
گرچه اصولاً حرکت در مسیر ضدارزشها و خروج از صراط مستقیم با حسهای منفی همراه است و به سمت تاریکیها سوق میدهد که نشان از دست دادن اعتماد به نفس انسان است. در این حالت از خداوند میپرسد؛ چرا مرا خلق کردی؟ چرا من بدبخت و خراب کار هستم؟ حالا با این حجم خرابکاری چه کنم؟ چگونه اوضاع را درست کنم؟ وقتی با تفکر و عمل درست سعی بر حل آن مشکل کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم جهان درون ما، افکار ما، اندیشه ما تبدیل به یک شهر آباد میشود و تبدیل به یک انسان متعادل میشویم و به سمت نیروهای بیشتر قدم برمیداریم و خود را به نور و روشنایی نزدیک میکنیم و لازمه این عمل خواسته و ایمان قوی است. وادی دوم در این مقطع برای از بین بردن تفکرات مخرب و حس بیهودگی مطرح میشود. ناامیدی یکی از مخربترین حسهایی است که به سراغ انسان میآید و انسان موجود قدرتمندی است و خداوند قدرتها و نیروهای عظیمی به او داده است و نیروهای منفی خوب میدانند که انسان با وجود این قدرتها و این نیروهای خداوندی شکست ناپذیر است و تمام تلاش خود را میکنند تا این نیروهای درونی عظیم را تخریب کنند و ناامیدی یکی از مهمترین ابزارهای نیروهای منفی است.
نیروی منفی با کمک حس نااميدی تمام نیروی انسان را از بین میبرد و در نتیجه انسان از درون خاموش میشود و ممکن است به جایی برسد که دست به خودکشی و انتحار بزند و این خواسته نیروی منفی است؛ پس نتیجه میگیریم شکست انسان با استفاده از نیروهای خود انسان است و وادی دوم ما را برای مقابله با نقشه نیروهای منفی محیا میسازد.
ما برای یافتن خود راه بسیار مهمی در پیش داریم، باید تفکر کنیم و برای به انجام رساندن آن تفکر تلاش لازم را انجام دهیم و برای این منظور گام مهم و اول پیدا کردن خودمان است با تفکر و تلاش به قدرتی میرسیم که در توانایی ما خللی ایجاد نشود. مثلا وقتی درس میخوانیم بعضی از افراد میگویند؛ چرا درس میخوانی و به چه دردی میخورد؟ سریعاً در فرد خللی ایجاد میشود و تفکر فرد بهم میریزد؛ ولی اگر به توانایی و تفکر و اندیشه درست برسیم دیگران نمیتوانند در توانایی ما خلل ایجاد کنند. ممنون از اینکه مقاله مرا خواندید.
نویسنده: همسفر میترا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
تایپ: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر زلیخا مرزبان خبری
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
91