در وادی اول یاد گرفتیم که اگر امروز دچار مشکلاتی هستیم و چه دانسته و چه ندانسته گرفتار این مسائل شدهایم همه از بیفکری ماست و ما فهمیدیم برای حل آنها اول باید یاد بگیریم که چگونه فکر کنیم به چه چیز باید فکر کنیم و به چه چیزی نباید فکر کنیم؛ راهی را انتخاب کنیم که به عقب راهی نداشته باشد، قابل اجرا باشد و این را باید بدانیم که ما پا به حیات گذاشتهایم برای حل مشکلات پس نمیتوانیم از آنها شانه خالی کرده یا به عهده دیگران قرار دهیم.
زمانی که مصرفکننده اعتیاد شروع به درمان و آغاز سفر میکند به وادی اول میرسد و به آن عمل میکند. زمانی که به خود و کارهایش و تخریبهایی که برای خود و جسمش و اطرافیان به وجود آورده فکر میکند و اینکه چه مسیر سخت و دشواری برای درمان اعتیاد و جبران این آسیبها را باید طی کند دچار ترس، ناامیدی و پوچی میشود؛ همه چیز را تمام شده میداند، دیگر زندگی اهمیتی برای او ندارد و هزاران حرف دیگر که همه اینها توجیهی است برای فرو رفتن بیشتر در ناامیدی، تاریکیها و نشان از دستدادن اعتماد بهنفس او و تسلیم شدنش در مقابل نابودی و عدم تلاش برای سلامتی است که نیروی منفی و بازدارنده به این موضوع آگاه است.
از این ابزار به جهت آلوده کردن حس انسان میتواند به چیزی که میخواهد برسد که یکی از آن حس ناامیدی است؛ ناامیدی یعنی احساس غم و اندوهی که نمیتوانیم به زمین بگذاریم و به دوش کشیدن این بار بسیار دشوار است، این بار انقدر زیاد میشود که همیشه در افکار و اندیشه مانند تلی از زبالهها و آشغالها هستند یا به صورت یکسری دوستان بیفایده و غیره که اثر ناامیدی را در ما بیشتر میکنند، دوروبرمان پر از چیزهای اضافهای میشود که نه میتوانیم از آنها استفاده کنیم و نه میتوانیم رهایشان کنیم. هر روز زیر این بار له میشویم و نمیدانیم چه انجام دهیم که در اینجا وادی دوم به کمک ما میآید و میگوید امکان ندارد چیزی پیدا کنی که بیهوده پا به هستی گذاشته باشد. اگر هم به مطلبی برسی که تصور کنی بیهوده است باید به هسته درونی و فلسفه وجودیش پیببری؛ چرا که انسان موجودیست که از میلیاردها سلول تشکیل شده، دارای قدرت، خصوصیات و توانمندیهایی در صورپنهان خود است؛ اما زمانی که حتی ساختار کامل یک سلول را نمیدانی پس بهتر است به جای اینکه بگویی این را قبول نداری یا چرا من پا به این هستی گذاشتهام و ناامید شوی، این را بدان که در جهان هستی بدون پشتیبان نیستی و نیروی عظیم به نام خداوند تو را برای تغییر خود و اطرافت یاری میکند به شرط اینکه از ضدارزشها دوری کرده، در جهت ارزشها حرکت کنی؛ زیرا اصولا انسان تاریکیها را تجربه میکند برای پیبردن به روشناییها.
پس برای رسیدن به روشنایی باید به دانایی برسی چرا که دانایی محکمترین سپر در برابر تحقق خواستههای نامعقول نفس اماره است. هم چون فرمانروایی لایق بر کشور وجودی خودمان یعنی همان جسم خود حکمرانی کنیم و به آرامی سازندگی را در جسم، روان و جهانبینی خود به وجود آوریم. این را بدانیم که هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. بیهود نیستیم و بر اساس یک وظیفه و هدفی خلق شدهایم که آن هدف رسیدن به خود است که تنها با تزکیه و پالایش که همان اجرای فرامین الهی است امکان پذیر است.
به قلم: همسفر آزیتا راهنمای لژیون شانزدهم
ویراستار و ارسال: همسفر سعیده راهنمای تارهواردین
رابط خبری: همسفر زهرا راهنمای تازهواردین
همسفران نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
196