English Version
English

صراط مستقیم در انوار الهی تجلی می‌یابد

صراط مستقیم در انوار الهی تجلی می‌یابد

جلسه دهم از دوره پنجاه و نهم از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر با استادی دیده‌بان مسافر احمد، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر مهرداد، با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه)» روز پنج‌شنبه 30 فروردین 1403 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان احمد هستم یک مسافر؛
هنوز فروردین به پایان نرسیده است و می‌توان سال نو را تبریک گفت، امیدوارم سال خوبی را در پیش داشته باشیم و این سال خوب را با عملکرد خودمان، با تلاش و کوشش و استمرار بسازیم، اگر تصور کنیم در این مسیری که قرار داریم می‌توانیم چیزی را بدون تلاش به دست بیاوریم، قطعاً و یقیناً به آن هدفی که می‌خواهیم نخواهیم رسید. تا زمانی که حیات داریم و زنده هستیم و می‌خواهیم به اهدافمان برسیم، هر لحظه، هر روز، هر هفته، هر ماه، هر سال، باید به این تلاش مستمر ادامه بدهیم، مخصوصا عزیزانی که در سفر اول هستند باید مستمراً این تلاش و کوشش را داشته باشند.
ماه رمضان امسال به قول آقای مهندس شهید شد و نوروز اجازه نداد آنطور که باید، بهره لازم را از این ماه رمضان ببریم و به ما بچسبد، کمی فاصله افتاد اما با این حال خدا را شکر که توانستیم چند جلسه‌ای دور هم افطاری را داشته باشیم. یک قسمتی را می‌خواهم راجع به ماه رمضان بگویم: ما در کنگره ۶۰ در ماه رمضان افطاری مختصری را آماده می‌کنیم برای اینکه فلسفه ماه رمضان برای ما این است که مایی که در یک لژیون هستیم، سر یک سفره بنشینیم و وقتی باهم از این نعمت و رحمت خداوند استفاده کنیم، بایستی باعث پیوند ما بشود، چون استفاده از نعمت‌های خداوند، باید پیوندی را برای انسان‌ها ایجاد کند که آنها را به همدیگر نزدیک کند و قلب آن انسان‌ها را به هم نزدیک کند.
در گذشته اینطور بود که اگر دو نفر با یکدیگر کنار نمی‌آمدند قهر بودند و با همدیگر آشتی نمی‌کردند و هر کاری برای بهبود روابطشان می‌کردند به نتیجه نمی‌رسید، در آخر به این مسئله متوسل می‌شدند که مگر شما با همدیگر نان و نمک نخورده‌اید؟! پس به خاطر حرمت آن نان و نمک از این خواسته‌هایتان بگذرید و با همدیگر پیوندتان را برقرار کنید. یعنی این دور هم نشستن و اصطلاحاً نان و نمک خوردن، این نکته را به ما منتقل می‌کند که این دو عمل، در هستی جایگاه بسیار بسیار مهمی دارد.
همه ما در این افطاری مختصری که تهیه می‌کنیم نقش داریم و مهمان همدیگر هستیم، به این دلیل گفته می‌شود که مهمانی خداوند است، زیرا ما جزئی از خالقمان هستیم، امیدوارم از سالی که گذشت بهره برده باشیم و توفیق آن را داشته باشیم که از سال آینده هم بتوانیم استفاده کنیم.

بدانیم که در هر جایگاهی در کنگره ۶۰ هستیم، ما رئیس نیستیم، ما برتر نیستیم ما یک همکاری با هم داریم و قرار است با کمک این همکاری، بتوانیم به یک فرد یا افرادی که می‌خواهند به درمان برسند و می‌خواهند از یک وضعیت نابسامان و یک بیماری که تا حالا درمانی برای آن اتفاق نیفتاده است خارج بشوند، کمک کنیم تا درمان اتفاق بیفتد و از آن وضعیت خارج شوند و به سلامتی برسند.
بنابراین یک کار مهم جمعی انجام می‌دهیم و همه با هم همکار هستیم، درست است که در این همکاری و سازماندهی از یکدیگر حرف‌شنوی داریم، ولی اگر این احساس را داشته باشیم که کدامیک از ما از دیگری بالاتر است، واقعیت این است که هیچ کدام از ما نمی‌دانیم که کدامیک بالاتر است و فقط الله می‌داند. برای اینکه به آن نقطه برسیم پیامی دارم که سی‌دی آن را حتماً خودتان نوشته‌اید، می‌گوید: ما با تفکر بیشتر به قدم و قدم‌های دیگر خود ادامه خواهیم داد، اطاعت انسان از انسان...!

وقتی یک انسانی از انسانی دیگر اطاعت نمی‌کند،چگونه است...؟! آن انسان را می‌بیند، می‌داند که آن انسان، او را به راه مستقیم، راه راست، راه درستی، به راه درمان و حال خوب و راه رسیدن به حالت خوب تشویق و هدایت می‌کند، اما او، آن انسان را نادیده می‌گیرد، آن انسان را پنهان می‌کند، چطور انسانی را که با چشم سر می‌بیند، پنهان می‌کند و نادیده می گیرد؟!  گویی او را ندیده است و کار خودش را انجام می‌دهد، یعنی درگیر نفس خودش است، چطور چنین شخصی می‌خواهد خودش را به خداوند نزدیک بداند؟! او نزدیک است ولی واقعا نمی‌بیند، نمی‌تواند خداوند را احساس کند. پس اگر ما هر مشکل و مساله‌ای داریم، وقتی فردی راهی را می‌داند که می‌تواند باعث خروج من از آن مشکل بشود، باید از او اطاعت کنم. اگر این اطاعت کردن به گونه‌ای باشد که هنوز در مورد آن حکم و نظر می‌دهم، به این معنی است که من هنوز دچار رخوت و منیت و خودبزرگ‌بینی و تکبر و مانند این‌ها هستم.

این مطلب، در موضوعاتی که ما می‌خواهیم به هدفمان برسیم، یک قانون است، در آموختن زبان، این یک قانون است، اگر می‌خواهیم رانندگی بیاموزیم، این یک قانون است، اگر می‌خواهیم اعتیاد را درمان کنیم، یک قانون است. اگر می‌خواهیم در خودمان تغییر ایجاد کنیم و افرادی هستند که راه را به ما نشان می‌دهند، ما باید از آنها اطاعت کنیم. بنابراین اطاعت انسان از انسان بسیار بسیار مهم است.
پیام می‌گوید: در این مساله ما یک وظایفی داریم که عمل به آنها واجب و فرمان است و اینکه می‌گوید، واجب، یعنی ضرورت دارد. یعنی برای اینکه من کاری را انجام بدهم و به یک نقطه‌ای برسم، انجام آن ضرورت دارد. در نهایت تمام بهره‌اش برای آن فردی است که این کار را برای خودش انجام می‌دهد. وقتی یک فردی سفر می‌کند و به درمان می‌رسد، راهنما بهره می‌برد یا خود فرد بهره می‌برد؟ هنگامی که فردی از بیماری خارج می‌شود، دوره نقاهتش را می‌گذراند و سلامتی‌اش را به دست می‌آورد، چه کسی بهره لازم را برده است؟ دیگران یا خود فرد؟ بنابراین بسیار بسیار مهم است که ما این مطلب را برای خودمان به صورت یک فرمان و ضرورت بپذیریم و اجازه ندهیم در این ضرورت و در این فرمان خللی وارد شود که ما نتوانیم آن را به درستی به اجرا بگذاریم.
پیام می‌گوید: "صراط مستقیم در انوار الهی تجلی می‌یابد و انسان را از نقطه کور به فراز روشنایی هدایت می‌کند؛ یعنی این که انسان در یک نقطه‌ای است که خودش متوجه است که از حال خوبی برخوردار نیست ولی نمی‌تواند بداند چرا از حال خوبی برخوردار نیست، نمی‌تواند حس کند به چه علت؟ منظور از، کور، در اینجا یعنی ندیدن و حس نکردن و از کار افتادن حس، یعنی نمی‌تواند متوجه بشود که اشکال از کجاست.

وقتی که غرق در افکار و اندیشه خودمان هستیم و دیگران را نمی‌بینیم، مشکلات ما همین جا به وجود می‌آید، ما موجوداتی هستیم که باید یکدیگر را ببینیم، چرا آقای مهندس این قدر می‌گوید که احترام بگذارید و تشکر کنید اگر می‌خواهید تقاضایی از کسی کنید بگویید لطفا! و اگر کار خطایی انجام می‌دهید معذرت‌خواهی کنید! برای این است که به تک تک اعمالتان فکر کنید. چه اشکالی دارد که وقتی یک پدر از فرزند خود چیزی بخواهد بگوید لطفا این کار را برایم انجام بده! آن پدر کوچک نمی‌شود بلکه هم بزرگی خودش را دارد و هم احترام گذاشتن را به فرزند خود یاد می‌دهد و ما باید در کنگره شصت به کانون خانواده احترام بگذاریم و این جزو کارهایی است که ما انجام می‌دهیم و باید انجام بگیرد.

ما نباید در زندگی صحنه جنگ داشته باشیم، اگر در زندگی صحنه جنگ داشته باشیم هر دو طرف بازنده‌اند در جنگ هیچ‌کس سودی نمی‌برد و هیچ‌کس پیروز نمی‌شود. اگر اسم آن را پیروزی بگذاریم، پیروزی است توام با تخریب و پر از ویرانی و اگر با این ویرانی پیروز هم شویم باید بعد از آن بسیار انرژی گذاشت تا آن خرابی‌ها را جبران کنیم، این است که وقتی می‌گوییم مسئولیت، یعنی خودمان، خودمان را مورد سوال قرار دهیم و اگر روند درستی را طی کنیم شما در برابر اتفاقات و مسائلی که به وجود می‌آید نقطه تحملتان بالا می‌رود و نقطه تحمل همان ظرفیت است.
اگر رزق و روزی من کم است برای این است که ظرفیت من کم است و اگر رزق و روزی من با ظرفیت کم، زیاد شود، چنان تخریبی به وجود می‌آورم که قابل جبران نیست برای مثال ما یک تیغ جراحی را دست یک کودک نمی‌دهیم زیرا ظرفیت آن را ندارد و به خود و دیگران آسیب می‌رساند و آن کودک مفهومی از خطرهایی که شاید برایش پیش بیاید ندارد و نیاز دارد که رشد کند؛ انسان هم به همین گونه است آیا اینکه من فقط تشکیل خانواده بدهم و فرزند داشته باشم کافی است؟!  مسئولیت من همین است؟!
امیدوارم قدر درمانی که انجام می‌دهیم را بدانیم، در حقیقت ما خودمان را احیا می‌کنیم و این توانایی را که از دست داده بودیم دوباره به دست خواهیم آورد. احیا یعنی بازتوانی در ابعاد مختلف و تثبیت؛ وقتی می‌گوییم احیای انسانی یعنی این که توانی که از دست داده‌ایم را به دست بیاوریم و آن را تثبیت کنیم و تغییری در آن اتفاق نیفتد و این احیا شدن عین رحمت است و اگر بخواهیم این رحمت شامل حالمان شود باید در صراط مستقیم حرکت کنیم و این مسیری که در آن قرار گرفته‌ایم را بپذیریم و نباید در آن شک کنیم. به آن ایمان داشته باشیم و هر کاری که لازم است برای رسیدن به درمان انجام دهیم و وقتی عمل کنیم، رحمت الهی شامل حالمان می‌شود و برعکس آن هم صادق است. 
انسانی که غرق در افکار و اندیشه‌های خودش است و ثبات تفکری ندارد، در حقیقت گیج است.  شما هر بار که تصمیم غلطی گرفته‌اید وقتی به عقب برمی‌گردید می‌بینید که در آن هنگام گیج بوده‌اید، برای مثال وقتی برای خرید به جایی مراجعه می‌کنیم فروشنده اگر اطلاعات زیادی را به ما بدهد نمی‌توانیم تشخیص دهیم و وقتی نمی‌توانیم تشخیص دهیم و از طرفی فشار خواسته بر ما حاکم است که چیزی را که می‌خواهیم باید به دست بیاوریم، آن چیزی که از بیرون به ما القا می‌شود را تصمیم می‌گیریم و بعد هم نمی‌گوییم که خودمان تشخیص اشتباه دادیم، بلکه دیگران را مقصر می‌دانیم.
نیروی بازدارنده برای این که انسان تصمیمات غلط بگیرد و حکم غلط صادر کند اطلاعات اشتباه را به عقل می‌دهد، عقل درست تشخیص می‌دهد و آن را فرمان می‌دهد و خودمان را در انتهای مقصران قرار می‌دهیم و گاهی هم خودمان را اصلا مقصر نمی‌دانیم.
ما باید این اصل را بپذیریم که ما بوده‌ایم، هستیم و خواهیم بود و نمی‌توانیم خودمان را حذف کنیم و چیزی به نام مرگ برای انسان نیست و دلیل این که ما تغییر کنیم این است که آرام شویم و همه ما هر خطایی که کردیم برای این بود که به آرامشی برسیم که قبلا نداشتیم پس ما خواسته مشترکی داریم چه مسافر چه همسفر و چه همه انسان‌ها و آن هم آرامش و حال خوش است، اما باید بدانیم که این حال خوش زحمت دارد و برای رسیدن به آن باید تلاش کنیم.
امیدوارم که قدر کنگره را بدانیم و اگر آموزش می‌بینیم و چیزهایی را می‌بینیم که بر وفق مراد ما نیست به هم نریزیم و یا حکم صادر نکنیم. فردی که تکبر و منیت دارد آموزش نمی‌بیند و هر چه بگویی می‌گوید می‌دانم! و راجع به هر موضوعی نظر می‌دهد و از او نمی‌شنوی که بگوید من نمی‌دانم! و یا بلد نیستم! بنابراین همه ما موظفیم در کنگره با احترام و بدون پایین آوردن جایگاه یکدیگر عمل کنیم و با استفاده از معلوماتی که در کنگره جاری است و خیلی از انسان‌ها تشنه این معلومات هستند، حکم صادر نکنیم و یا قضاوت کنیم و فکر کنیم که دیگران باید تغییر کنند و آن چیزی شوند که ما می خواهیم و بدانیم که با این عمل به جایی نمی‌رسیم.
اگر کسانی خداناباور هم باشند، اگر همین قوانین و فرامین را به آنها بگوییم نمی‌توانند کتمان کنند، پس انسان همان جهان‌بینی است، انسان همان اعمالش است و انسان آن چیزی است که خودش فکر می‌کند و کسی که می‌خواهد خلق و خوی خود را تغییر دهد و روان درستی داشته باشد باید از خودش عبور کند و از خود عبور کردن یعنی این که منیتش را کنار بگذارد.
مهم‌تر از هر مسئله‌ای این است که در زندگی مشترک و یا در خانواده، کار درست را انجام دهیم و کار درست و عمل سالم باید نتیجه‌ای درست داشته باشد؛ امیدوارم در آزمون پیش رو موفق باشید و تلاش کنید که به آن نقطه برسید و در آن نقطه تغییراتی می‌تواند رخ دهد و نهفته است که اگر بخواهیم به آن تغییرات دست پیدا کنیم باید زحمت و تلاش داشته باشیم، جایگاه راهنمایی در کنگره شصت یک حلاوت و چیز دیگری دارد و انسان در این جایگاه شخم می‌خورد و لایه‌های درونی‌اش، بیرون می‌ریزد و درس بزرگی است و ظرفیتی پیدا می کند که بسیار بزرگ است.

 

نگارش: مسافر مهرداد (لژیون پنجم)
ثبت: مسافر اسماعیل (لژیون هشتم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .