گفتوگویی با همسفر سهیلا ترتیب دادهایم که توجه شما عزیزان را به خواندن این مصاحبه جلب مینماییم.
لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی نمایید.
سلام دوستان سهیلا هستم همسفر؛ آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره ۱۳ ماه و ۲۰ روز سفر کردیم به روش DST، داروی درمان OT، با راهنمایی مسافر ایرج و راهنمای خودم همسفر معصومه و در حال حاضر ۶ سال و ۵ ماه است که آزاد و رها هستیم.
چه زمانی متوجه شدید که مسافرتان درگیر اعتیاد هستند؟
سال ۹۴ متوجه شدم که پسرم درگیر تاریکی اعتیاد است. زمانی که؛ حدوداً چند ماه بود که از همسرش جدا شده بود و من آن زمان که فهمیدم انگار تمام این دنیا روی سرم خراب شده، شبها خواب نداشتم و تا صبح در افکار پریشان به سر میبردم تا راه حلی برای درمان مسافرم بیابم.
پیام کنگره را چطور دریافت کردید و به این مکان علاقهمند شدید؟
همان اوایل وقتی در گوگل جستجو کردم، برای درمان اعتیاد، اسم کنگره ۶۰ آمد. آن شب تا نزدیک به اذان صبح من فقط دل نوشتههای دیگران که در مورد سفرشان یا در مورد درمان اعتیاد نوشته بودند خواندم، اما متأسفانه شرایط یا اذن الهی نبود. مسافرم ترکهای زیادی را تجربه کرد اما همه ناموفق بود. بعد از یک سال پیام کنگره را توسط یکی از دوستان، پسرم که خود در حال سفر بود، گرفتیم و مهر سال ۹۵ مسافرم وارد کنگره ۶۰ شد و سفرش شروع کرد.
ازنظر شما چه عاملی باعث شکلگیری نق زدن و حاشیه پردازی در کنگره ۶۰ میشود؟
ظرفیت و مسئولیت ارتباط مستقیمی باهم دارند. هنگامیکه انسان توان انجام کاری را نداشته باشد؛ کمکاری خودش را با نق زدن و در حاشیه رفتن کمرنگ نشان میدهد تا آن ناتوانی دیده نشود. برعکس هم وجود دارد، گاهی فرد آنقدر روی مسئولیتی که به عهده دارد متمرکزشده و خود را برتر از دیگران میبیند و خود را تافته جدا بافته از دیگران میداند که درنتیجه قبله را گمکرده و از هدف دور میشود. در هر کاری باید اول ظرفیت و دانش و آگاهی باشد و بعد مطابق با آن آگاهی و دانایی فرد در آن جایگاه به شخص مسئولیت سپرده شود، بهعنوان مثال: یک رهجو وقتی وارد کنگره میشود، یک سری مسئولیت به عهده او است و باید از راهنما خودش فرمانبرداری کند، زمانی که راهنما به او میگوید سی دی گوش کن یا اینگونه بنویس اگر توانایی داشت و به وقت انجام داد که موفق میشود، در غیر این صورت شروع به نق زدن میکند و در حاشیههای دیگر قرار میگیرد. اگر هر شخصی اینچنین باشد باید بدانیم که حتماً خودبهخود از گردونه این سیستم خارج خواهد شد.
ارزشمندترین خدمتی که کنگره به شما و مسافرتان کرد چه بود؟
فکر نمیکنم ارزشمندتر از رسیدن به آرامش و آسایش و برای من مادر، نجات فرزندم از تاریکیها و احیاء دوباره مسافرم، وجود داشته باشد.
نظرتان راجع به این جمله که میگوید اگر بنایی آباد باشد اما ساکنان آن خراب باشند بنا هم کمکم رو به نابودی میرود چیست؟
این جمله زیباترین جملهای بود که بار اول در کنگره ۶۰ شنیدم و میتوان این جمله را هم به وجود و هم به صور پنهان و آشکار انسان ربط داد؛ که ای انسان اگر از خویشتن خویش مراقبت نکنی و به فرمان خواستههای نامعقول نفس اماره باشی، بدان آبادی وجودت کمکم رو به نابودی و فنا میرود. از طرفی هم در یک سیستم همینطور است، اگر افراد آن سیستم افرادی آگاه و دانا نباشند و آن ظرفیت و مسئولیت آگاهانه را نداشته باشند مطمئناً آن سیستم رو به فنا خواهد رفت.
آیا تصمیمتان برای شرکت در آزمون راهنمایی از روی وظیفه بود یا با حس خودتان این مسیر را انتخاب کردید؟
در اوایل به خاطر ادای دیِنی بود که نسبت به کنگره داشتم، اما به مرور زمان احساس دیگری بود که در امتحان شرکت کردم، نمیدانم شاید عشقی که در کنگره دریافت کرده بودم و میخواستم این عشق را به دیگران انتقال بدهم؛ به کسانی که در دام اعتیاد گرفتار بودند و دست نیاز برای رهایی دراز کردند و خواستار رهایی و رسیدن به آرامش بودند یا خانوادههایی که در حال متلاشی شدن بودند و دوباره در کنگره با آموزشها و روش DST مسافرشان زنده شده و در کنار هم زندگی تازهای را تجربه میکنند برای من لذتبخش است.
چطور میشود بین ظرفیت و مسئولیت تعادل ایجاد نمود؟
ظرفیت و مسئولیت دو کلیدواژهای هستند که باهم ارتباط دارند؛ به این معنی که اگر این دو در حال افراط و تفریط باشند بیتعادلی به وجود خواهد آمد. تنها با آموختن، دانش، آگاهی و بالا بردن نقطه تحمل است که بین ظرفیت و مسئولیت تعادل به وجود میآید؛ یعنی مسئولیت باید در حدی باشد که با آن جایگاه و ظرفیت در یک کفه ترازو باشد تا تعادل برقرار باشد. شخص اگر ظرفیت پذیرش آن مسئولیت را، نداشته باشد و نتواند پاسخگوی مافوق خودش باشد و یا توان انجام کار را نداشته باشد صد در صد هم به خودش و هم به آن سیستم یا جایگاه ضربه وارد میکند.
ازنظر شما کسانی که با کمک کنگره به آرامش رسیدند در مقابل این کمک چه وظیفهای دارند؟
آنها میتوانند بعد از رهایی و رسیدن به آرامش در کنگره ماندگار شوند و خدمت کنند، خدمتی داوطلبانه. خدمت میتواند مادی باشد یا معنوی، آن لذتی را که خوشان کسب کردند مانند خورشید به همه عالم میتابد و نور میدهد؛ بمانند و این عشق را به دیگران بدهند.
آیا در طول خدمت در کنگره دچار حس منیت شدید؟ چطور این حس را مدیریت کردید؟
منیت همیشه جلوی آموزش را میگیرد. اگر هم دچار شده باشم که البته در اوایل ورودم به کنگره چنین، حسی داشتم اما با آموزشها و گوش کردن سیدیهای جناب مهندس دژاکام و استاد امین توانستم این حس تخریبکننده را مدیریت کنم. همیشه مانند تشنهای که به دنبال آب زلال است من هم به دنبال آموزش بودم و سعی کردم همیشه در کنگره فرمانبردار باشم و فکر میکنم بهترین راه کار برای منیت فرمانبردار بودن است. در سی دی شناور همانطور که استاد امین فرمودند: انسان؛ باید بداند که کجا باشد و چه جور باشد و از چه دیدی به دیگران نگاه کند، اگر سنگ بود مسلماً به ته آب میرود ولی وقتی شناور باشد میتواند آموزش درست بگیرد. به نظر بنده در این زمان است که شخص کمتر دچار لغزش میشود اینکه من بدانم؛ در چه جایگاهی هستم و برای چه آمدهام و وظیفهام چیست. عشق و محبت را سرلوحه کارم قرار بدهم.
آیا در کنگره و آموزشهایش مطلبی برایتان نامفهوم مانده است؟
گاهی پیش آمده که سؤالی در ذهن داشتهام؛ اما با مراجعه به کتاب یا سیدیهای مهندس دژاکام یا استاد امین جواب سؤالم را گرفتهام.
کلام آخر؛
از اینکه خداوند کنگره ۶۰ و آموزشهای آن را در مسیر زندگیام قرار داده، شکر میکنم و سپاسگزار خداوند مهربان هستم.
مصاحبهکننده: همسفر آنوشا (خدمتگزار سایت)
ویرایش و ارسال: همسفر هانیه، راهنما همسفر سپیده (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
301