English Version
English

ظرفیت دقیقاً با احساس انسان سر و کار دارد

ظرفیت دقیقاً با احساس انسان سر و کار دارد

جلسه چهاردهم از دوره سی‌ و چهارم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخ‌بهایی اصفهان‌ با استادی راهنما مسافر هادی و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه "ظرفیت و مسئولیت، قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه" پنجشنبه ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر
خداوند را سپاس‌گزارم بابت این‌که یک بار دیگر فرصت به من داده شد تا در خدمت شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم تا ظرف وجودی خود را بزرگتر کنم. طبق سنت کنگره در روز پنجشنبه دو دستور جلسه داریم؛ دستور جلسه اول: «ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن ،نق زدن، حاشیه» و دستور جلسه دوم تولد یک سال رهایی محسن عزیز می‌باشد که با هم دیگر انشاالله جشن می‌گیریم.
دستور جلسه اول یکی از قدیمی ترین دستور جلسه هایی می‌باشد که در کنگره وجود دارد. در واقع هر موجودی در هستی دارای یک ظرفیتی می‌باشد. در قبال آن اندازه ظرفیتی که دارد خداوند یک مسئولیتی را بر عهده آن گذاشته است.
به جز انسان، هیچ موجودی بیشتر از ظرفیت خویش مسئولیتی را انجام نمی‌دهد مسئولیت‌ها برای آن موجودات تعریف شده می‌باشد. مسئولیت بیش از ظرفیت ما در کنگره به آن می‌گوییم بی‌تعادلی و آن بی‌تعادلی موجب قبله گم کردن یک شخص می‌شود.
استاد امین می‌فرمایند: زمانی که ما دانا می‌شویم و دانایی به دست می‌آوریم، تشخیص عقل بالاتر می‌رود، ولی برای این‌که ظرفیت ما بیشتر شود باید قلب بزرگ‌تری داشته باشیم.
ظرفیت دقیقاً با احساس انسان سر و کار دارد. به سفر اولی‌ها و سفر دومی‌های عزیز سی‌دی ظرفیت مسئولیت قبله گم کردن جناب آقای مهندس را پیشنهاد می‌کنم. ظرفیت حسی نمی‌باشد که یک شبه به دست بیاید، یک پروسه زمانبر است. انجام خدمت در کنگره برای ایجاد ظرفیت می‌باشد. زمانی که شال کمک راهنمایی تقدیم به یک راهنما داده می‌شود به آن احترام می‌گذارند  این احترام باعث می‌شود یک حس جدید در آن شخص به وجود بیاید. ما در کنگره رشته راهنمایی مرزبانی نداریم, یک شخص از شکم مادرش دارای ظرفیت نمی‌باشد و زمان نیاز است تا ظرف وجودی آن شخص بزرگتر شود.
کنگره به رهجوهای خود فرصت می‌دهد ما انتظار داریم که اگر یک خدمتگزار یک اشتباهی کرد آن شخص را ایجنت شعبه توبیخ کند، اما این نظر شخصی ما می‌باشد این برداشت ما از این موضوع است.
ولی کنگره کارش را بلد است اصول کار کنگره بر پایه عشق محبت و ایمان می‌باشد و می‌گوید با فرصت دادن به آدم‌ها همه چیز درست می‌شود فقط به زمان نیاز است.
بعضی وقت‌ها سی‌دی‌های آقای امین را که گوش می‌دهم حس می‌کنم که آقای امین حالش قبل از آمدن به کنگره از من بدتر بوده ولی با فرصتی که کنگره در اختیارش گذاشته است در زمان حال  استاد جهان بینی ما  می‌باشند.
شاید تو شرایط مساوی حال من از ایشون هم بهتر بوده ولی واقعیت این است که الان با فرصتی که در کنگره پیدا کرده با اون نگاهی که کنگره به افراد دارد خیلی توانسته خودشو تغییر بده و استاد جهان‌بینی بشود، یعنی همه چیزایی که الان داره گفته می‌شود بیشتر آن ها را من از آموزش‌های استاد امین دارم.
کسانی که تازه راهنما شدن از کسانی که تازه شال مرزبانی گرفتند خواهشاً راهنماهای قدیمی سفر دوم‌های قدیمی این فشار رو از روی آن‌ها بردارن و اجازه بدهند سه ماه چهار ماه  بگذره تا این ظرف درون آن‌ها هم ایجاد بشه تا گذشته خودشان را پیدا کنند.
برای یاد گرفتن همه اموزش‌ها خدا را شکر و این‌که شما دارید به حرف من گوش می‌دهید در من ایجاد ظرفیت می‌کنید همین که حرف‌های منو تحمل می‌کنید می‌نشینید یا مجبور هستید که بنشینید در ما ایجاد ظرفیت می‌کند و این یک بازی برد، برد است و هر اتفاقی که بیفتد برای این است که ظرفیت در همه ما ایجاد شود چرا که برای هستی هیچ کاری ندارد.
طبق آن شناختی که ما از هستی داریم خداوند چیزی کم و کسر ندارد که به هر کدام از ما هر خواسته‌ای که داریم بدهد طبق سی‌دی تشنگی که می‌گوید آب کم جوی و تشنگی آور به دست؛ هر کجا هر چیزی که می‌خوای سعی کن ظرفیت آن در خودت ایجاد کنی و این ظرفیت هم واقعاً زمانبر است.

دستور جلسه دوم
در مورد آقا محسن باید بگم از وسط‌های سفر اولشون بود که پیش من اومدن و تشکر می‌کنم از حسین آقای نائبی اگر توی جلسه هستند که رهجوی ایشون بودن ولی بنا به یه دلایلی عوض کردن راهنمای خود را و اومدن توی لژیون من و سفر خوبی داشت من خیلی اهل تعارف نیستم که حالا همه رو بگویم خوب بود، خوب بود ولی خیلی خوب عمل کرد و رها شد بسیار هم از نظر حضور در لژیون از ایشون راضی هستم و بسیار مرتب و منظم بود ولی مهم این است که بعدش می‌خواهد چه کار کند.
اینکه حالا رها شدی حالا دستت درد نکنه و میای بالا برایت دست می‌زند ولی سفر دومی هستی یا مسافر سفر دوم هستی و این توقعی است که من از ایشان دارم در اینکه خوب هست شکی نیست، هر کسی این بالا می‌آید و تولدش می‌شود قطعاً یک راندمان خوبی دارد و توقع دارم که بیشتر درگیر باشد  می‌داند که اگر یه سری مشکلاتی پیش بیاید به خاطر این است که بعضی وقت‌ها یادمان می‌رود که باید توی کنگره باشیم و باید خدمت کنیم اگر چیزی داریم به واسطه حضور در کنگره است و امیدوارم که امروز یه جرقه‌ای بشود برایش الان سه ماه فرصت دارد تا برای امتحانات بخواند و یک خدمتی بگیرد و اگر راهنما شد خواسته خودش است و اگر هم نشد هر کجای دیگری که می‌داند خدمت بکند.
خدمت مالی که انجام داده و  دنور شده است، ولی باید خدمت داشته باشد در کنگره چون اگر می‌خواهد ظرفش بزرگ شود اگه بیشتر می‌خواهد از هر چیزی باید بداند که جای افزایش ظرفش با خدمت کردن در کنگره ایجاد میشود. تبریک می‌گویم به راهنمای همسفرشان، همسفر فوق‌العاده صبوری دارد و انشالا خدا بیشتر بهش صبر بدهد. تشویقشون کنید.

 

حضور دیدبان محترم آقای مهدی صدیقی در نمایندگی شیخ‌بهائی برای تجلیل از اعضای تیم راگبی اصفهان 

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر
آنتی ایکس مصرفی : شیره و تریاک
مدت تخریب : بیش از ده سال
مدت سفر : ده ماه و سیزده روز
راهنما : آقای هادی خلیلی
روش درمان : DST
داروی درمان : OT
رهایی : یک سال شش ماه
ورزش در کنگره: والیبال

آرزو:
آرزو میکنم که بتوانم در کنگره خدمت گذار باقی بمانم
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر
 سپاس از همه‌ی عزیزانی که من را لایق این جشن دانستند، امیدوارم که این جایگاه نصیب همه‌ی دوستان بشود. تنها نکته‌ای که در ذهن‌ من است، من روزی که به کنگره شصت با کمک دوستانم آمدم و سفرم را شروع کردم، بعد از مدت خیلی کوتاهی یک اتفاق بسیار ناگواری برای من افتاد و بسیار سختی کشیدم؛ پدرم به رحمت خدا رفت و من هم وابستگی شدیدی به پدرم داشتم، به من سخت گذشت تا توانستم با این اتفاق ناگوار کنار بیایم و بتوانم دوباره به سفرم ادامه بدهم و دلیل آن هم به لطف راهنما و برداران هم‌لژیونی و دوستانی که در کنگره به من کمک کردند، بود. در این جا یادی می‌کنم از آقاسعید مرزبان که با آقای مهدی سالاری و آقای مجید قاسمی هم‌دوره بودند.من در آخرین لحظه که میخواستم کنگره را برای همیشه ترک کنم، آقا سعید کنار درب به من رسید و من را بغل کرد، به من آرامش داد و نزدیک به یک ربع با من صحبت کرد و من تحت تاثیر صحبت‌های آقا سعید قرار گرفتم و به لژیون برگشتم ولی شاید مشکل از من بود و نتوانستم آن لژیون را تحمل کنم  و بسیار سخت به من می‌گذشت، مشکل از راهنما نبود، مشکل از لژیون نبود و مشکل از من بود؛ فکر می‌کردم اگه تغییر مسیر و لژیون بدهم بهتر می‌شوم. لژیونم را تغییر دادم و آقاهادی هم شرایط من‌ را درک کرد و من را از اون حس و حالی که داشتم خارج کردند و تغییر دادند و به خوبی توانستم سفرم را ادامه بدهم، از همه‌ی هم لژیونی‌هایم و آقا‌هادی و جناب آقای مهندس که این بستر را فراهم کردند، سپاسگزارم؛ واقعاً امثال ما به یک همچین جایگاهی نیاز دارند تا بتوانیم به بالاترین ثروت که سلامتی هست، دست پیدا کنیم.
به جرأت می‌توانم بگویم که در طول بیست‌ و سه سال بر حسب شغلم تمام ایران را رفتم، در هر شهری یا هر روستایی و یا در هر بیابانی حداقل دوروز یا سه‌روز را بودم؛ به جرأت می‌گویم بالاترین فرهنگ را افراد حاضر در کنگره شصت دارند، بالاترین محبت و عشق و صمیمت در کنگره شصت است و این نکته را من با گوشت و پوست و استخوان تجربه کردم که هیچ جایی به اندازه‌ی کنگره شصت صمیمیت، صداقت و این میزان انرژی را واقعاً ندیدم، ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید.

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
خیلی خوشحال هستم که خداوند به من توفیق داد تا به‌ واسطه این رهایی و تولد امروز در این جلسه حضور داشته باشم، و خداوند را بابت این امر بزرگ شاکر هستم. باور من بر این است که هر دستور جلسه ای که شخصی در آن قرار می‌گیرد خیلی با آن شخص تطابق دارد، بخصوص زهرا که اگر بخواهم این دستور جلسه را با ایشان تطبیق بدهم باید بگویم که زهرا خوب شروع کرد و شباهت بسیاری با مسافرش داشت و همه‌ی حرکات‌شان شبیه همدیگر بود، زهرا زمانی که وارد لژیون شد خوب حرکت کرد، خوب مشارکت انجام می‌داد و آرام آرام جلو می‌آمد تا جایی که نمیدانم چه اتفاقی افتاد و از همه چیز کناره گیری کرد و من متوجه شدم که گره کار در ظرفیت و مسئولیت هایی بود که جناب آقای مهندس بارها و بارها توضیح داده بودند درست است که ما می‌گوییم ظرفیت و مسئولیت باید در دو کفه‌ی ترازو باهم برابر باشند، ولی یک جاهایی هم اتفاق می‌افتد که دقیقاً مسئولیت داده می‌شود ولی من به‌ عنوان کسی که دارم حرکت می‌کنم و قرار است رشد بکنم باید یاد بگیرم که مطابق با مسئولیت‌هایم  دانایی و آگاهی من هم رشد بکند و بالا برود. اما من حس می‌کنم که دقیقاً زهرا در همین نقطه اشکال داشت و بخاطر اینکه متوجه نشده بود و نمی‌خواست که مسئولیت خود را با ظرفیتش برابری بدهد. شروع به نق زدن و حاشیه رفتن کرد و هر روز بهانه های مختلف می‌آورد و همه این‌ها باعث شد که با خواسته‌ی خودش از کنگره فاصله بگیرد. امیدوارم که با این دستور جلسه متوجه گره کار خودش بشود و خیلی قوی تر و محکم تر حرکت بکند تا بتواند در جایگاه خدمتی قرار بگیرد. من به این خانواده عزیز تبریک می‌گویم و امیدوارم که این خانواده از خدمت‌گزاران صدیق کنگره باقی بمانند.

آرزو:
آرزو میکنم همه مسافران و همسفران در کنگره بتوانند این جایگاه را لمس کنند
سلام دوستان زهرا هستم همسفر
امروز لحظه شیرین تولد مسافر من می‌باشد که خیلی برای ایشان خوشحال هستم. آقای مهندس می‌فرمایند:«وقتی جوانه‌ای از دل کویر رشد می کند و به یک درخت تنومند تبدیل می‌شود قطعا زحمات زیادی در پشت پرده کشیده شده است تا این درخت به بار می نشیند».
روز های اول که به کنگره آمدم با درخواست مسافرم بود و خیلی برایم عجیب و مبهم بود که می‌دیدم عزیزانی رهایی و یا تولدی دارند و اشک شوق می‌ریزند و از خداوند تشکر می‌کردند که مسافر من به این راه کشیده شده و راهی برای من باز شد تا به اینجا بیایم و آموزش ببینم و با خود می‌گفتم خدایا انگار این‌ها حالشان خوب نیست،ولی لطف خداوند بود که من هم روی این صندلی نشستم و آموزش گرفتم و فهمیدم حال خودم خوب نبوده است.
ما جایی قدم گذاشته‌ایم که یک راه و مسیر است و به مسیر الهی ختم می‌شود.حال خوب؛ یک ریشه درونی دارد من نمی‌توانم برای داشتن حال خوب دنبال عامل خارجی باشم و به قول حضرت حافظ:«تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوم، گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش». در کنگره چقدر زیبا این پیغام راستی و درستی تفهیم می‌شود و مسیری برای ما(من و مسافرم) باز می‌شود که نقطه تفکر و اندیشه ما روشن شد و مشکلاتی که در زندگی داشتیم و نتیجه آن رهایی از تمام تعلقات و وابستگی‌ها بود که فقط وابستگی به اعتیاد نیست و خیلی از وابستگی هایی که کم و بیش در زندگی با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم و من اینجا یاد گرفتم چطور با آنها کنار بیایم و آنها را حل کنم.
خداوند را شکر می‌گویم و از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تقدیر و تشکر می‌کنم و انشالله قدرشان را بدانیم، از راهنمای خوبم خانم مریم و همین‌طور راهنمای خوب مسافرم آقای هادی خلیلی خیلی تشکر می‌کنم و بسیار از ایشان آموختیم، از ایجنت و مرزبانان قسمت مسافران و همسفران قدردانی می‌کنم و در آخر از آقا محسن مسافر عزیزم تشکر می‌کنم که همیشه در زندگی برای من نمونه یک مرد واقعی بودند و نسبت به بچه ها بسیار متعهد و هم‌چنین صبور و بردبار بودند و من همیشه به ایشان افتخار کردم که باوجود اینکه پدرشان را از دست دادند سفر بسیار خوبی را آغار کردند ولی بدون حتی یک گریز سفر را به خوبی به پایان رساندند و همیشه ثابت قدم بودند و امیدوارم من هم بتوانم از این به بعد ثابت قدم تر و بهتر گام بردارم و موفق شوم.

 

مرزبان کشیک: مسافر احسان
مرزبان کشیک همسفران آقا: مسافر هادی

 

نگارش: مسافر حمزه (لژیون ۱)، مسافر مهدی (لژیون ۱۶)، مسافر احمد (لژیون۷)، مسافر محمد جواد (لژیون۱)، مسافر حسین (لژیون۱)

ویراستار: مسافر علی (لژیون۹)

ارسال مطلب: مسافر رسول 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .