نهمین جلسه از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی وکیلی یزد به استادی راهنمای تازهواردین همسفر سمیه، نگهبانی دنور همسفر زهرا و دبیری دنور همسفر فاطمه با دستورجلسه «دنور» روز دوشنبه بیستم فروردین ماه ۱۴۰3 ساعت ۱۴:۴۵ آغاز بهکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر که این فرصت به من داده شد تا امروز هم در لژیون سردار حضور داشته باشم و این جایگاه را تجربه کنم. از خانم زهرای عزیز سپاسگزارم که مسئولیت استادی امروز را به من سپردند تا در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم و انرژی دریافت کنم.
دستور جلسه امروز دنور میباشد که معنی این کلمه بخشندگی است و مفهوم رها کردن را دارد.
داستان دنور شدنم را تقریباً همه میدانید که با اصرار مسافرم دنور شدم. صبح روز گلریزان مسافرم اصرار کرد که دنور شوم و من که تا آن موقع قصد سرداری را داشتم دچار شک و دودلی شدم و بلاتکلیف برای تصمیم گرفتن؛ علت شک و دودلی من این بود که نتوانم واریزیها را به موقع انجام دهم ولی الان خوشحالم که دنور شدم و از مسافرم سپاسگزارم که اگر اصرار او نبود من این شجاعت و قدرت را نداشتم.
موقع دودل بودنم چیزهای مختلفی در درونم نجوا میشد؛ نجوایی میگفت: نمیتوانی به موقع پرداخت کنی و دیگری میگفت: فکر کن که پسانداز میکنی، از جنسی که هیچ وقت تمام نمیشود و به بهترین شکل از این پسانداز محافظت میشود و ماندگار است و نجوایی دیگر میگفت: این مسیر و چیزهای پیش روی تو اتفاقی و تصادفی نیست، حتماً یک حکمت و دلیل بزرگی پشت آن است که آگاه نیستی و درک نمیکنی، از فرصتی که در اختیارت قرار گرفته استفاده کن و تصمیم درست را بگیر، مطمئناً اگر خداوند تو را در این مسیر قرار داده است به تو کمک میکند تا سربلند باشی؛ این نجواها بود که مرا از دودلی درآورد و یکدل کرد تا بتوانم تصمیمم بگیرم و اعلام دنوری کنم.
همیشه فکر میکردم؛ چطور یک مسافر وقتی پهلوان میشود به مدت کوتاهی همسفران خود را یکییکی پهلوان میکند؟ الان متوجه میشوم که آن مسافر آنقدر به درک و آگاهی رسیده و اثرات شگفتانگیز و برکاتش را در زندگیاش دیده است که اصرار دارد این کار را انجام دهد.
آقای امین میفرمایند: اگر در زندگیتان گرهی افتاده و یا به مشکلی برخوردید حتماً اینجا خدمت بگیرید؛ خدمت مالی و یا هر خدمت دیگری، این خدمت باعث میشود که گره از مشکلات شما باز شود. یادم میآید همسفری میگفت: هر وقت در کنگره نیت و یا نذری میکنم خیلی زود حاجت میگیرم، حرفهای این همسفر مصداقی از صحبتهای استاد امین است که میگویند: اگر گرهی در زندگیتان افتاد با خدمت کردن میتوانید آن گره را باز کنید.
آقای مهندس در سیدی پهلوان میفرمایند: ما نیرویی هستیم که نقش سازنده داریم و تولید علم میکنیم اما زمانی میتوانیم این علم را منتقل کنیم و زمانی این علم تأثیرگذار میشود که مکانی برای نشر آن داشته باشیم. تمام دنیا میگویند: اعتیاد درمان ندارد ولی ما در کنگره۶۰ باور داریم که درمان قطعی وجود دارد؛ پس به آکادمی یا دانشگاهی نیاز داریم تا اعتقادات و باورهای خودمان را ثابت کنیم و انجام دادن این کارِ بزرگ، مستلزم یک پشتوانه گروهی از اعضای کنگره۶۰ میباشد. در برنامه «زندگی پس از زندگی» فردی که مرگ موقت داشت میگفت: یک مغازه ۱۰متری خیاطی را به شکل قصری بسیار بزرگ و یا عبادتگاهی باشکوه و نورانی میدیدم ولی دلیل آن را نمیدانستم بعد از اینکه به جسم خود برگشتم مدتی بعد متوجه شدم که صاحب این مغازه به افرادی که دچار بیماری اعتیاد بودند کمک میکرد تا درمان شوند. آنجا بود که فهمید برای چه مغازهاش را به این شکل میدید. به خودم گفتم پس آقای مهندس در طی این سالها با این همه رهاییها، درمانها و زندگیهایی که قرار بود نابود شود اما نجات پیدا کرده است، چه جایگاهی دارند و شیرینترین قسمتِ قضیه این بود که منِ همسفر با این کمک کوچک، به همین راحتی سهامدار کارِ بزرگ آقای مهندس شدم و سهمی در آن دارم و چه چیزی بهتر و آرامشبخشتر از این؟
آقای مهندس در سیدی پهلوان میفرمایند: ما این همه زحمت نکشیدیم که فقط پول جمع کنیم و برای فرزندانمان ارث بگذاریم؛ البته ارث بهجای خود اما اگر همه چیزهایی که جمع کردیم را در این دنیا جا بگذاریم یعنی آنها را به باد دادهایم و اگر میخواهیم به باد نرود باید از خواب بیدار شویم، هوشیار باشیم و ببینیم که چه کار میتوانیم برای خودمان انجام دهیم تا ماندگار باشد. خداوند میفرماید: یک قسمتی از مال دیگران را در مال شما قرار دادم چون میخواستم بخشندگی را یاد بگیرید، اگر نتوانیم این مال را به درستی و عادلانه تقسیم کنیم، سهم خودمان، سهم فرزندانمان و سهم دیگران را به درستی پرداخت کنیم این مال کمکم از ما گرفته میشود؛ چون صلاحیت نگهداری آن و برگرداندنش را نداشتیم و مطمئناً این مال به کسی داده میشود که بخشندگی داشته باشد و بتواند آن را به صاحبان اصلیاش برگرداند.
به قول استاد امین وقتی سردار یا دنور یا پهلوان میشویم باید جیبمان احساس کند، اینطور نباشد که مقدار زیادی پول در حسابمان هست، به راحتی کارت میکشیم و دنور میشویم و اصلاً متوجه کم شدن پولمان هم نمیشویم، لااقل باید یک زحمتی بکشیم، حساب و کتابی انجام دهیم و از هزینههای اضافی که ضروری نیست کم کنیم و مبلغ را جور کنیم.
این اصطلاحی که استاد امین به کار بردند که جیبتان حس کند، مرا به یاد داستانی واقعی میاندازد؛ فردی که در حال حاضر یکی از ثروتمندترین افراد جهان است میگوید: از نقطه صفر شروع کردم و هیچ پولی حتی برای خرید روزنامه نداشتم تا جویای کار باشم. پسر بچهای که شاگرد دکه روزنامهفروشی بود پول روزنامهای را که میخواستم پرداخت کرد و بهواسطه آن روزنامه کاری پیدا کردم، کمکم گسترش دادم و بزرگش کردم. سالها از آن ماجرا میگذشت و این مرد میخواست لطف آن پسر بچه را که الان مردی شده بود جبران کند. وقتی آن پسر را پیدا کرد، به او گفت: میخواهم کار آن روزت را جبران کنم و هر اندازه که میخواهی بگو تا پرداخت کنم. پسر گفت: تو نمیتوانی جبران کنی، مرد گفت: شما مبلغ یک روزنامه را برایم پرداخت کردید و من الان هر مبلغی که بخواهید به شما میدهم، چطور نمیتوانم جبران کنم؟ پسر گفت: من در اوج نداری به شما کمک کردم و شما در اوج دارا بودن میخواهید به من کمک کنید، اگر در جایگاه من بودید میتوانید آن را جبران کنید؛ پس منتظر نباشیم که پولدار شویم و بعد اقدام به کاری بکنیم، مطمئناً فردی که دارایی کمی دارد و کمک میکند با فردی که دارایی بسیار زیادی دارد و کمک میکند، ارزش کارشان قابل مقایسه نیست.
دیدهبان آقای اشکذری فرمودند: اگر میخواهید بفهمید فکری که میکنید عاقلانه است و تعقل به حساب میآید یا نه، باید آن تفکر را به آینده ببرید که بعد از عملی کردن آن چه نتیجهای خواهد داشت، اگر نتیجه مطلوبی به همراه دارد، آن تفکر شما عقلانی بوده و تعقل به حساب میآید اما اگر نتیجه نامطلوب داشته باشد آن تفکر عقلانی نیست و از روی احساس میباشد؛ بهطور مثال من میخواهم دنور شوم و این تفکر را به آینده میبرم که بعد از پرداختی من چه اتفاقی میافتد و چه کارهایی انجام میشود؛ وقتی به این قضیه خوب فکر میکنم میبینم ممکن است یک انسانی را از تاریکیها به بیرون بکشد یا چه زندگیهایی را که در حال خراب شدن بودند آباد کند، چه انسانهایی را به آغوش گرم خانواده برگرداند، چه بیمارانی که خود و خانوادهشان از آن بیماری رنج میبرند را درمان کند و چه نسلهایی بهواسطه دانشگاهی که ساخته میشود به علم و آگاهی رسند تا زندگیشان دچار این مشکلات نشود و وارد تاریکیها نشوند، وقتی این نتیجه مطلوب را میبینم میفهمم این تفکر عقلانی بوده و تعقل به حساب میآید و میتوانم تصمیم درست بگیرم. اگر صحبتهای آقای اشکذری را قبل از جشن گلریزان شنیده بودم به راحتی برای دنور شدنم تصمیم میگرفتم و زودتر از شک و دودلی خارج میشدم.
اولین سال حضورم در کنگره، حس خوب سرداری را تجربه کردم و در سال دوم حس خوب دنوری را تجربه میکنم، امیدوارم در برههای از زندگیام این فرصت را داشته باشم که حس لذتبخش پهلوانی را تجربه کنم؛ البته اول به رفتار، کردار و منش پهلوانی و بعد انشاءالله در جایگاه پهلوانی و برای همه شما این حس شیرین را آرزومندم.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
بخشی از مشارکت اعضاء:
ایجنت گروه خانواده همسفر فرخنده
سال نو را به همه عزیزان تبریک میگویم. دستورجلسه دنور خیلی مهم است؛ در واقع دنور یکی از صفات خداوند است و همه هدف کنگره و آقای مهندس این بوده که صفات روح را در خودمان از قوه به فعل دربیاوریم. بخشندگی هم یکی از صفات روح قلمداد شده است و بسترش در صورتی اتفاق میافتد که بتوانیم صفت بخشندگی را اجرا کنیم. وقتی ما کاری را برای یک لحظه انجام میدهیم و رها میکنیم موضوعیت آن با کاری که انجام میدهیم و به صورت یک صفت در درون ما قلمداد میشود، تفاوت دارد. بخشندگی چون از صفات روح و از صفات خداوند است باید به صورت یک صفت در انسان نهادینه بشود و مستلزم این است که در جهان ذهن، این اندیشه را واقعاً به پرواز دربیاوریم و متوجه بشویم که بخشندگی یعنی چه؟
کلمه بخشندگی تفسیرهای زیادی دارد؛ بعضاً شاید قبل از ورود به کنگره بخشندگیهایی در مورد دوستان و آشنایان داشتید ولی لذتی که الآن از دنور بودن و بخشنده بودن میبرید قطعاً آنموقع نداشتید، چرا؟ چون وقتی میبخشیدید حالت طلبکار داشتید، توقع و انتظار پشت آن بود که دیده شود و تلاش هم میکردید که دیده بشود، این خیلی مهم است وقتی من یک چیزی را میبخشم و دوست دارم که به بقیه نشان بدهم و تلاش میکنم که دیده شود مطمئن باشم این صفت در جهان ذهن من نهادینه نشده و این موضعی انجام میشود، یک لحظه انجام میدهم، رها میکنم و تا یک فرصت دیگر چون تفکر و اندیشه پشت آن نیست.
ما اگر در کنگره یا لژیون سردار عضو میشویم، توجه کنیم که چه آموزشی را پشت سر گذراندیم، چه اندیشهای را در درونمان انباشته کردیم و در جهان ذهن خودمان درباره آن موضوع تمرکز میکنیم و یک دانش قوی پشت آن کاری است که داریم انجام میدهیم؛ به همین دلیل کار ما به شکل یک صفت انجام میشود و این جزء صفات ما میشود که از صفات خوب ما نشأت گرفته شده است.
چیزی که با اندیشه و تفکر سالم باشد از بین نمیرود، روزبهروز بیشتر اتفاق میافتد و بار بیشتری به همراه دارد. در سیدی بخشش آن زمان که خانم انگشترش را به مرد فقیر میدهد آن مرد فقیر انگشتر را برمیگرداند و میگوید: من آن صفت بخشندگی را میخواهم. نکته بسیار مهمی که ما یاد میگیریم؛ اگر میبخشیم پشت این بخشندگی یک مباحثی است که باید به آن پیببریم.
آقای مهندس در یکی از سیدیها میفرمایند: همه انسانها اعمالشان در گرو یک چیزی است که باید آن را پرداخت کنند. این در همه انسانها وجود دارد، شخصی که خانهاش را اجاره میدهد یک مبلغی را از مستأجر گرفته و این خانه را رهن داده است تا زمانیکه این مبلغ رهن را برنگرداند خانهاش را نمیتواند پس بگیرد. همه اعمال ما نه تنها در جهان فیزیکی بلکه در ابعاد دیگر زندگی، در بند اعمالی است که انجام دادهایم. همه انسانها کارهایشان در رهن یک گرههایی است که اگر این گرهها باز بشود اتفاقات خیلی زیبا میافتد.
شما اگر در کنگره توفیق پیدا میکنید دنور بشوید، بدانید در رهنی بودید که با دنور شدن یا با عضو لژیون سردار شدن این گرویی را از بین بردید، با دنور شدن خود را از آن رهن رها کردید و از آن گرههایی که باعث شده بود شما گرفتار باشید الان فرصتی پیدا کردید که دنور بشوید و مطمئن باشید که پا را فراتر میگذارید، به ارتقاء میرسید، درهای جدیدی در زندگی برایتان باز میشود و خیلی اتفاقات زیبایی میافتد. عضو لژیون سردار، دنور و پهلوان شدن این است که شما با دست خود و با عمل خود گرههایی را باز میکنید که در رهن آن هستید که ممکن است در بُعدهای قبلی زندگی یا در همین بُعد اتفاق افتاده باشد.
به قول آقای مهندس که میفرمایند: جهان فیزیکی، جهان ماورای طبیعت و جهان غیرفیزیکی همه پشت سرهم هستند و شما اگر یک گره را باز کنید بدانید آینده درخشانی دارید و بُعد بَعدی زندگی خیلی زیبا است که توانستید این رهن و این گرویی را از بین ببرید و این اتفاقات زیبا باید در جهان ذهن بیفتد، باید ذهن بستری شود برای این موضوع که یکسری عواقبی دارد که در آینده متوجه آن میشوید. انشاءالله همه ما بتوانیم از حضورمان در لژیون سردار گرههایی را باز کنیم و اتفاقات خوبی را رقم بزنیم.
راهنمای تازهواردین همسفر الهام
آقای اشکذری در مورد وادی تفکر خیلی صحبت کردند. وادی تفکر اولین وادی است و ما زیاد آن را مطالعه کردیم ولی وقتی صحبتها و حرفهای جدید زده میشود، من دوباره به وادی تفکر، فکر میکنم و پیمیبرم که چهقدر در مورد این وادی تفکر هنوز نمیدانم.
وقتی کاری را میخواهید انجام دهید باید تفکر داشته باشید، من وقتی میخواهم کاری انجام بدم چه بد و چه خوب، از نظر خودم و از نظر آگاهی و دانشی که دارم به این نکته توجه میکنم که چهقدر باید در موردش فکر کنم؛ مثلاً وقتی شخصی کار بدی انجام میدهد آنقدر به آن فکر میکند که مقدار زیادی انرژی صرف این کار میشود.
در مورد قضیه دنور شدن من نمیدانم چه چیزی است که من روزبهروز حالم بهتر میشود و آموزش میگیرم. هر روز با یادآوری آن چیزهایی که یاد گرفتم، تکرار دوبارهاش، شرکت و مشارکت در جلسات و هر چیزی که اینجا قانون است، هر چیزی که اینجا حرمت است و از من میخواهند و من انجام میدهم مدام حال من را خوب میکند، حتی اگر اینجا یک خدمت کوچکی انجام بدهم حال خوب و انرژی و اثرات مثبت آن در زندگی من اعمال میشود. هیچکس از درون کسی خبر ندارد، هر کسی خودش یک درونی دارد و از آن خبر دارد. من وقتی وارد کنگره شدم هر روز چیز جدید یاد گرفتم و هر روز کاری که راهنما و کنگره۶۰ از من خواسته است، انجام دادم و فقط نفع آن به خود من رسید.
آقای اشکذری گفتند: باید این نمایندگی قوی بشود تا بتوانیم از دل آن یک شعبه دیگری ایجاد کنیم. این کار نیروی انسانی، علم و توان مالی میخواهد و این خیلی مهم است، من باید در این مورد درست تفکر کنم. کسانی که جلسه اول هستند و میبینم که حال آنها بد است؛ پس کجا میتوانم بهتر از اینجا خدمت مالی انجام بدهم که چند خانواده حالشان خوب بشود و چند بچه بتوانند در یک خانواده خوب در آرامش بزرگ شوند.
استاد جلسه گفتند: وقتی میخواهید به کسی کمک مالی بکنید خیلی باید در مورد آن تفکر کنید. من قبلاً وقتی کسی از من کمک مالی میخواست سریع و بدون تفکر کمک میکردم ولی الان میفهمم که چه کار اشتباهی انجام میدادم و باید درست در مورد آن فکر میکردم حتی ممکن است این کمک من نه تنها نفعی به شخص نرساند بلکه برایش مضر هم میتواند باشد و به او آسیب برساند؛ بنابراین هیچ جایی درستتر از کنگره۶۰ نیست چون هم برای دنیا و آخرت و هم برای درون و بیرون، من میتوانم کاری انجام بدهم.
همسفر افسانه
زمانی که من به کنگره آمدم بعد از گلریزان بود. وقتی کلمه سردار یا دنور میشنیدم هیچ مفهومی از آنها نمیدانستم، بعداً کمکم متوجه شدم و فهمیدم هر واژهای که در کنگره بهکار برده میشود با تفکر و اندیشه انتخاب شده است.
کلمه دنور به معنی بخشنده بودن و از صفات خداوند است و تمام صفات خداوند به مقدار خیلی ناچیز در درون انسانها قرار داده شده است. من انسان باید آنها را در درون خودم پرورش بدهم تا به تکامل برسم و آموزشهای کنگره بهگونهای است که اگر بتوانم آنها در زندگی کاربردی کنم میتوانم به اقیانوس الهی وصل شوم.
کسانی که دنور میشوند از یکسری خواستههای خود میگذرند و میبخشند که این کار راحتی نیست. اکثر ما در زندگی خود مشکلات مالی داریم، همیشه باید حساب و کتاب داشته باشیم تا بتوانیم مشکلات مالی زندگیمان را حل کنیم و کسانی که دنور میشوند هم حتماً این مشکلات را دارند ولی به تفکر درست و ظرفیت لازم رسیدهاند که میتوانند مالشان را ببخشند و در راه پیشرفت علم و کمک به دردمندان خرج کنند.
آقای مهندس در یکی از صحبتهایشان فرمودند: ثروتمندترین افراد یهودیها هستند. آنها قانونی به نام قانون 4شیشه دارند یعنی درآمد خود را 4قسمت میکنند؛ 50% برای هزینههای زندگی، 30% برای سرمایهگذاری، 10% برای پسانداز و 10% برای امور خیریه و گفتند: راز ثروتمند شدن آنها، همین 10% است که در کارهای خیر هزینه میکنند. به نظر من، ما هم اگر بخواهیم دنور بشویم باید از قبل برنامهریزی داشته باشیم، پسانداز کنیم تا توان مالی و آمادگی لازم را پیدا کنیم. همچنین باید تفکر و ظرفیت دنور شدن در ما بهوجود بیاید و خواسته داشته باشیم تا فرمان الهی صادر شود؛ چون هر کاری که انجام میدهیم بر اساس تقدیر، خواست و تلاش خودمان و فرمان است. امیدوارم به ظرفیت لازم برسیم تا فرمان الهی برای رسیدن به این جایگاه برایمان صادر شود.
تایپ و ویرایش: رابط خبری لژیون سردار راهنمای تازهواردین همسفر سمیه و رابط خبری لژیون سوم همسفر فاطمه
ارسال: همسفر افسانه، لژیون راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
248