English Version
English

انسان تاریکی را تجربه می کند تا به عظمت روشنایی پی ببرد

انسان تاریکی را تجربه می کند تا به عظمت روشنایی پی ببرد

عنوان وادی دوم این است که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم. در این وادی خداوند انسان را به‌عنوان موجودی که قادر است هر کاری را با هر شرایطی انجام دهد آفریده است و انسان را راهنمایی کرده که چگونه مشکلات خود را حل کند و بداند که چگونه مشکلات ساخته می‌شوند.

 خداوند انسان‌ها را آفریده تا او را آزمایش کند و بداند که به چه اندازه او می‌تواند در مقابل نیروهای بازدارنده مقاومت نماید. چیزی که مهم است این است که انسان در اثر تفکر غلط و یا حرکت در سمت ضد ارزش‌ها، اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهد و انسانی که اعتمادبه‌نفس ندارد در ناامیدی غرق می‌شود، وقتی انسان ناامید باشد دیگر نمی‌تواند به راه خود در راه امیدواری ادامه دهد و همین ناامیدی، انسان را به سمت تاریکی‌ها سوق می‌دهد و انسان را مجبور می‌کند که پا در گذرگاه‌های سخت بگذارد، در همین لحظه انسان خود را تنها و بدون پشتیبان می‌بیند و می‌فهمد که راه را گم‌کرده است و می‌داند که اگر یاریگری نباشد، نمی‌تواند به‌تنهایی از این زندان تاریک نجات یابد و در همین حال خود را در بالای صخره‌ای مهیب و ترسناک که هرلحظه باید منتظر سقوط باشد می‌بیند.

در همین‌جا پی به نیروی عظیم قدرت مطلق و یا همان نیروهای مافوق می‌برد و دوست دارد هر آنچه را که دارد، از دست بدهد، فقط یک پشتیبان یا یک تکیه‌گاه محکم داشته باشد و در این صورت خود را انسانی کارآزموده و رها می‌بیند و می‌فهمد که هیچ‌وقت تنها نبوده و خداوند همیشه در کنارش ایستاده بوده و این خود انسان بود که خداوند را به چشم نمی‌دید و این نادیده گرفتن انسان را به دروازهٔ تاریکی هدایت کرده بود.

 انسان باید این را بداند که خداوند هرلحظه و در هر جا می‌تواند بهترین یاریگر باشد؛ هیچ‌کس نمی‌تواند به‌غیراز او، حامی او در زمین باشد و این فلسفه وجودی انسان در دنیا است  که تا انسان تاریکی را تجربه نکند نمی‌تواند به عظمت روشنایی دست یابد. خداوند این تاریکی و روشنایی را برای آزمایش انسان و پیدا کردن راه درست و سالم پیش پای او نهاده است و انسان برای دیدن این راه، نیاز به چشمانی پرنور دارد؛ به‌قدری که دیگر نخواهد تاریکی قبل را ببیند.

هرچقدر انسان فکر کند که به درد هیچ کاری نمی‌خورد خداوند تقدیری برای او رقم میزند که باز کلید قفل بسته به دست خود انسان می‌افتد و این به خاطر این است که انسان با تمام وجود بداند که پروردگارش او را بالاترین مخلوق قرار داده تا بازکننده قفل‌های بسته دنیا باشد. و تمام مخلوقات خداوند که در هستی کاری انجام می‌دهند با این کار تسبیح خداوند را به‌جا می‌آورند. پس ما هم به‌عنوان یک انسان باید رسالت خود را در هستی پیدا کنیم و بدانیم بیهوده آفریده نشده‌ایم و بدانیم که مشکلات رحمت خداوند هستند و برای حل مشکلات تلاش کنیم و این باور را داشته باشیم که انسان خود می‌تواند برای مشکلش راه‌حل مناسب پیدا کند و با حل مشکلات می‌تواند به یک انسان کارآزموده تبدیل شود.

همسفر زهره از لژیون دوم

                                                                                                                                                                       

تایپ: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم)

ارسال: راهنما همسفر زهره

همسفران نمایندگی ایران

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .