جلسه لژیون دوازدهم در روز یکشنبه ۲۶ فرودین ماه ۱۴۰۳ با استادی راهنما مسافر مجید با دستور جلسه « ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نقزدن و حاشیه) » آغازبکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز ظرفیت، مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن و حاشیه) میباشد.
ظرفیت از ظرف میآید، اگر ما یک لیوان را در نظر بگیریم که ۳۰۰cc آب میگیرد یعنی ظرفیت این لیوان ۳۰۰cc است، اگر ما بیشتر از ۳۰۰cc آب درون این لیوان بریزیم سرریز میشود و اطرافش را خراب میکند، در انسان هم همینطور است. انسان هم یک ظرفی دارد که به آن ظرفیت گفته میشود و هرچقدر ظرفیت این شخص بیشتر باشد مسئولیت بالاتر و سنگیتری به آن محول میشود. اگر یک انسانی ظرفیت کمی داشته باشد مثلا؛ شخصی آبدارچی یک اداره است، اگر از آن آبدارچی به عنوان معاون استفاده کنند چون ظرفیت معاون شدن را ندارد و آموزش و دانایی کافی برای معاون شدن را ندارد باعث تخریب در آن سیستم میشود و از تعادل خارج میشود و این از تعادل خارج شدن یعنی قبله گم کردن و نا مشخص ماندن هدف.
در کنگره ۶۰ هم همینطور است ما با آموزشهایی که میگیریم، طبق آن به ما جایگاه میدهند. در کنگره ۶۰ بعد از ۲ماه رهایی میتوانیم استاد جلسه شویم یا اگر کسی ۲ماه از رهاییش گذشته باشد، نمیتواند نگهبان شود، چون ظرفیت پذرفتن این جایگاه را ندارد و ممکن است هدف از نگهبان شدن را از یاد ببرده و شروع به نق زدن کند؛ چون ظرفیت پذیرش نگهبانی را نداشته است. در کنگره ۶۰ شخص بعد از ۲ماه رهایی که استاد جلسه شد، باید شروع به خدمت کردن کند و این خدمت باید همراه با تفکر، تجربه و آموزش ( مثلث دانایی). هر چقدر تفکر، تجربه و آموزش بیشتر باشد گنجایش هم بیشتر میشود.
قبله گم کردن یعنی هدفی که داشتی را فراموش کنی و فکر کنی اینجا جای هست که باید قدرت نمایی کردن. مثلا شخص که در کنگره ۶۰ درمان شود، بعد از ۴ماه از درمانش، هدفش را فراموش میکند و شروع به نق زدن و ایراد گرفتن میکند و یادش میرود که هدفش رسیدن به تعادل است. بعضی ها ظرفیت بدست آوردن سلامتی خودشان را هم ندارند. متأسفانه بعضیها در زندگی، ظرفیت و مسئولیت و گنجایش خودشان را هم ندارند و مسئولیت خودشان را بر عهده نمیگیرند. بقول شاعر که میگوید: زگهواره تاگور دانش بجوی
هرچقدر آموزش بیشتر باشد به جایی میرسیم که میفهمیم هیچ چیز بلد نیستیم و انسانی که به خودش بگوید من هیچ چیز بلد نیستم، این درست است. هر چقدر دانایی بیشتر متوجه ندانستهها میشوی. به قول قدیمیها درخت هرچه پربارتر سربه زیر تر، آن انسانی که دانا باشد سر به زیرتر است و انسانهای جاهل سرکشتر و زورگوتر هستند. کینه و حسادت در انسانهای جاهل است ولی انسان دانا میداند که از کینه و حسادت چیزی عایدش نمیشود، پس به خودش میگوید چرا این کار را انجام دهم. پس ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن همه در یک ردیف هستند، اگر ظرفیت انسان بیشتر باشد مسئولیتش هم بیشتر است و هدفش را گم نمیکند و هرچقدر ظرفیت کمتری داشته باشد و مسئولیتش بیشتر از ظرفیتش باشد، هدفش را گم میکند و شروع به نق زدن میکند و حاشیه میرود.
تایپ: مسافر علی لژیون سوم
تنظیم و ارسال: مسافر بهنام
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
161