English Version
English

لژیون سردار خانم‌های مسافر و همسفر (نمایندگی یاس)

لژیون سردار خانم‌های مسافر و همسفر (نمایندگی یاس)

هشتمین جلسه از دوره هفتم لژیون سردار، ویژه خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی یاس، با استادی مسافر فرح، نگهبانی مسافر مهری و دبیری مسافر کبری، با دستور جلسه «دنور» روز شنبه مورخ ۲۵ فروردین‌ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۰:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان فرح هستم یک مسافر

از خداوند سپاسگزارم و از خانم مهری تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیارم قرار دادند تا خدمت کنم.واژه دنور، به معنی «بخشنده» است و به معنای رهاکردن و گذشتن. این را به فال نیک گرفتم و دانستم که حتماً در این زمینه گره‌ای دارم. همه ما امروز می‌دانیم که چرا در لژیون سردار، عضو می‌شویم و مشارکت مالی می‌کنیم و نیز می‌دانیم که چرا می‌خواهیم از هم سبقت بگیریم و پیش‌قدم باشیم.

خانم مریم راهنمای من، همیشه می‌گفتند؛ تو باید شال سبز بگیری و راهنمای تازه‌واردین بشوی. اما امروز به این نکته پی بردم که چرا باید شال سبز می‌گرفتم.انسان‌ها واقعاً دل‌شکسته‌اند، وقتی وارد کنگره می‌شوند، انگار با تمام وجود به این مکان پناه می‌آورند و به دنبال یک آغوش امن هستند. فردی که طیِ بیست سال، خطای نکرده‌ای باقی نگذاشته، هر کار خلافی را انجام داده، همه بیغوله‌ها را طی نموده، امروز به کنگره پناه می‌آورد و می‌گوید تو را به خدا، کمکم کنید. من او را بغل می‌کنم و آغوش من پناهی امن برایش می‌شود. اینجا بود که می‌فهمم چرا راهنمایم به من گفت تو باید شال سبز بگیری، شاید واقعاً جای من، همین‌جا بود.

من گره‌هایی دارم، در واقع سایه‌های خرابی دارم، سایه‌هایی که مثل لایه‌لایه‌های کوه به‌هم‌چسبیده‌اند و هر کدام رنگ خاص خود را دارند و گواهی از این می‌دهند که اینها فسیل‌هایی هستند که روزگاری از وجود دریاها برجای‌مانده‌اند. هر قدمی که در کنگره برمی‌داریم و در هر خدمتی که انجام‌وظیفه می‌نماییم، یکی از این سایه‌ها، نمایان می‌شود و من باید آن را شناسایی و در صدد رفع آن برآیم.

هر مبلغی که در لژیون سردار پرداخت می‌نمایم، در واقع نقش مؤثری در بهبودی و رهایی یک فرد دارد. باید ببخشم، تا بخشوده شوم، همان‌گونه که قبلاً افرادی مرا حمایت و هدایت کردند تا امروز به درمان و به تعادل نسبی رسیدم، من هم باید در قبال این‌همه دریافت، یک پرداختی داشته باشم تا دیگران هم بی‌نصیب نمانند و از این حال خوش و این موهبت ارزشمند سلامتی بهره‌مند شوند.

من فکر می‌کردم چیزی به نام خشم در وجودم ندارم و پس از دو سال رنج و سختی و جستجو در سی‌دی‌ها و آموزش‌ها و استفاده از تجربیات عزیزان، بالاخره به خشم خود پی بردم و تمام آن لایه‌های ضخیم خشم را از درون خود بیرون کشیده و آسوده و راحت شدم.

جناب مهندس می‌فرمایند: همه ما در جهان‌ها در تردد هستیم تا آموزش بگیریم، هم دیگر را ببخشیم، گره‌ها و صفات نامطلوب را از خود جدا کنیم. به‌راستی که این گره خشم، برای من بسیار سنگین بود، در واقع مادر و یا پدران ما، مشکل ما نیستند، بلکه ما خودمان، مشکل خودمانیم.

در کنگره ما داریم به‌صورت جهشی کار می‌کنیم و باید حواسمان به کوچک‌ترین نکات باشد و گره‌ها را از خود باز کنیم تا سبک‌بال باشیم. درست در زمانی که خشم من بیرون آمد و از آن رها شدم، مادرم هم زمین‌گیر شد و در بستر افتاد و دیگر کاری به کار من ندارد؛ بله او دیگر مأموریتش را انجام داد.

به‌هرحال من به این نتیجه رسیدم که؛ باید همه گره‌ها و صفات ضدارزش را از خود دور کنیم تا صعود راحت‌تری داشته باشیم، مثل بالونی که به هوا می‌رود و برای صعود بیشتر کیسه‌های شن را به بیرون می‌اندازد تا بالا و بالاتر رود. ما هم باید این نقطه‌ضعف‌ها و زباله‌ها را از درون خود به بیرون بریزیم، برای بهتر زیستن و رسیدن به آرامش و صعود گسترده‌تر.

تایپ: مسافر کبری، لژیون هشتم - نمایندگی یاس
ویرایش: مسافر نگین، لژیون هجدهم - نمایندگی یاس
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .