هشمین جلسه از دوره سیونهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه همسفران نمایندگی ستارخان با استادی همسفر نجمیه، نگهبانی همسفر سارا و دبیری همسفر نسرین با دستور جلسه (ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن، نِق زدن و حاشیه) در روز سهشنبه بیستوهشتم فروردین ماه سال ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که این سعادت نصیب من شد تا بتوانم، این جایگاه را تجربه کنم. از ایجنت و مرزبانان محترم و استاد عزیزم سپاسگزارم که به من اعتماد کردند و این مسئولیت را به من دادند. دستور جلسه امروز "ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن، نِق زدن و حاشیه" میباشد و برای هر کدام از این موضوعات مطالب زیادی هست که فقط به چکیدهای از آن اشاره میکنم.
در مورد ظرفیت؛ اینکه تمام هستی بر مبنای ظرفیت ساخته شده است وهر موجودی یک مقداری ظرفیت و گنجایش دارد. آیا من میدانم که ظرفیتَم چقدر است؟ و اینکه آیا توانستهام، نقطه تحمل خود را بالا ببرم و خشم خود را کنترل کنم؟ آیا سعی کردم که قضاوت نکنم؟ روبروی خود مینشینم و خودم را قضاوت میکنم تا ببینم حداقل در طول این یک سال که به کنگره آمدهام، چقدر توانستهام که تغییر کنم و روی خودم کارکنم و این که با آموزشهایی که گرفتهام، آیا توانستم ظرفیتم را بالا ببرم؟ ظرفیت آدمها در کنگره ۶۰ بر مبنای جهانبینی است. چند روز پیش دوستم از من سوال کرد که چند وقت هست که به کنگره میروی؟ گفتم: یک سال. گفت چقدر تغییر کردی؟ گفتم: هیچ، او گفت: پس برای چه وقت خودت را تلف میکنی؟ این موضوع را با مسافرم در میان گذاشتم و او صحبت جالبی داشت، اینکه اگر من نتوانستم تغییر کنم، ایراد از کنگره نیست؛ بلکه ایراد از خود من است؛ ولی بیانصافی است که بگویَم تغییر نکردم. سعی کردم که دیگران را قضاوت نکنم و به سمت ضدارزشها نروم. خیلی سخت است؛ ولی باید ظرفیتم را بالا ببرم و میدانم که برای بالا بردن ظرفیت باید آموزش ببینم، فرمانبردار باشم. اگر من منیّت داشته باشم، نمیتوانم آموزش بگیرم و قبلهام را گم میکنم. باید دانایی خود را ذرهذره بالا ببرم و مهمترین مسئولیت من این است که شاهد و ناظر رفتار خودم باشم و در هر جایگاهی که قرار گرفتم، نباید قضاوت بکنم. من زندگیِ قبل از کنگره و بعد از کنگره داشتم. خدا را شکر میکنم و از خودم راضی هستم؛ زیرا در طول این یک سال توانستهام که مقداری ظرفیتَم را بالا ببرم.
در مورد قبله گمکردن؛ اگر به کسی مسئولیتی بدهیم که ظرفیتش را نداشته باشد، قبلهاش را گم میکند. بعضی از آدمها به جایگاهی میرسند که ظرفیتَش را ندارند و معبودشان را گم میکنند. "انّ الاِنسانَ لِربِهِ لَکَنود" انسان پیمانی را که با خدا بسته است فراموش میکند و در مسیر دیگری میرود و این به دلیل نداشتنِ ظرفیت است که دچار کبر، غرور و خودبرتربینی میشود و بالاترین ضربه به افراد این است که به او مسیولیتی را بدهیم که ظرفیتش را نداشته باشد و این یک فاجعه است؛ پس باید به اندازه ظرفیتِ آدمها به آنها مسئولیت بدهیم.
شخص نمیتواند، کاری را انجام دهد و نِق میزند. امکان ندارد که کسی روی برنامه باشد و نِق بزند؛ زیرا آنقدر در شادی و شعف است که فرصت نق زدن را ندارد. من به این دستور جلسه خیلی احتیاج داشتم و یکسری از جوابهایم را در این دستور جلسه پیدا کردم و سعی میکنم که نق زدنهایم را کمتر کنم. روزی که مسافرَم رها شد، بعد از رهایی رفتیم تا صبحانه بخوریم. اولین لقمه را برنداشته بود که گفتم: خُب محمد جان برای مسافرت کجا برویم؟، فلان کار را چه کار کنیم؟ و... بنده خدا گفت: من تازه یک ساعت است که گلِ رهایی گرفتم. چقدر عجله داری و بهطور کلی در منزل نیز همینطور هستم. یک لیست از خواستههایم تهیه میکنم و مدام به مسافرم نق میزنم؛ ولی متوجه شدم که این کارها فایدهای ندارد و برای اینکه بتوانم به خواستههایَم برسم، باید حداقل، برنامهریزی داشته باشم و واقعا سعی کنم که نق زدنهایم را کم کنم.
ممنونم که با نگاه پر از عشقتان مرا همراهی کردید. امیدوارم که حق مطلب را ادا کرده باشم و خدمتگزار خوبی باشم.
ویرایش و تایپ: همسفر سمیه، رهجو راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر فاطمه، رهجو راهنما همسفر اکرم (لژیون یکم)
ارسال: همسفر گندم، رهجو راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)
مرزبان کشیک: همسفر مریم
- تعداد بازدید از این مطلب :
285