جلسه نهم از دوره پانزدهم از کارگاههای آموزشی، خصوصی، کنگره ۶٠، نمایندگی قیدار، با استادی مسافر یداله با نگهبانی مسافر ابوذر با دبیری مسافر سیفالدین با دستور جلسه "ظرفیت و مسئولیت( قبله گم کردن، نق زدن و حاشیه)" در روز سهشنبه ۲۸ فروردین ۱۴٠۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان یداله هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز به عنوان راهنمای لژیون دهم در این جایگاه خدمت میکنم و از راهنمای عزیز آقا مسعود تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار داد و حال خوش امروز خود را مدیون ایشان هستم، انشاءالله همیشه سالم و سلامت باشند. از ایجنت محترم و لژیون مرزبانی تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش ببینم.
اما در مورد دستور جلسه" ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن و حاشیه)" کلید واژههایی هستند که هرکدام از ما قبل از ورود به کنگره دچار آن ها بودیم. اینجا مکانی است که یاد میگیریم این واژه ها را در درون خود کاهش یا افزایش دهیم، و به ما تلنگر و گوشزد میکند که در رفع اشکالات خود برآییم. من فکر نمیکنم مکانی مثل کنگره وجود داشته باشد که به همهی زوایای زندگی انسان توجه شود. در جامعه دیدهایم که بعضی از انسانها فی نفسه و ذاتا از ظرفیت بالایی برخوردارند و هستند انسانهایی هم که از ظرفیت لازم برخوردار نیستند و با کوچکترین حرفی از کوره در میروند و تعادل شهر وجودی خود را از دست میدهند. می خواهم در مورد حکایتی که جناب مهندس صحبت میکردند بگویم که خالی از لطف نیست. حکایتی است در مورد موش و شتر که مقولهی ظرفیت را به بهترین شکل بیان میکند. موشی کوچک افسار شتری را در دست گرفته به جلو می کشید و به خود می بالید که این منم که شتر را میکشم. شتر هم در پی او می رفت، در میان راه شتر به منیت موش پیبرد.
همین طور که می رفتند به رودخانه ای بزرگ رسیدند. موش که توان گذر از آن رودخانه را نداشت بر جای خود ایستاد و تکان نخورد. شتر رو به موش کرد و گفت : برای چه ایستادهای؟ گام بردار و رو به جلو حرکت کن، آخر تو صاحب من هستی، موش گفت: این آب خیلی عمیق است و من می ترسم غرق شوم. شتر گفت: ببینم چقدر عمق دارد. و سپس با سرعت پایش را در آب نهاد و فریاد میزند : این که تا زانوی من است. چرا تو می ترسی و ایستاده ای؟موش پاسخ داد : زانوی من کجا و زانوی تو کجا، اگر آب تا زانوی تو است و من درون آب حتما غرق خواهم شد.
این حکایت را جناب مهندس فرمودند: چرا که بسیاری از انسان ها وقتی وارد موسسه و مکانی میشوند غرق میشوند. خود من در سفر دوم هدف را گم کرده بودم و راهنمایان عزیز خیلی خوب متوجه میشوند و میدانند چگونه با این مسئله برخورد نمایند.
در سفر اول تمرکز افراد روی درمان خودشان است و کمتر به حاشیه وارد میشوند، اما در سفر دوم چون درمان شدهایم میخواهیم طور دیگری به خود فرصت بدهیم و برای خدمت کردن خیلی مواقع وارد حاشیه میشویم. ظرفیت انسان ها باهم متفاوت است فردی با پانزده میلیون تومان شالودهی زندگیش از هم میپاشد اما فرد دیگر اصلا خم به ابرو نمیآورد ، گاهی اوقات ظرفیت انسان در مسائل ضدارزشی بالا میرود و اگر اموال کسی را سرقت کند، دروغ بگوید ناراحت و نگران نیست و عذاب وجدان ندارد. مسائل زیادی در این دستور جلسه است که در آخر به حاشیه و نق زدن اشارهای میکنم، وقتی فردی نمیتواند خودش را با ارگان و موسسهای همسو کند شروع به حاشیه سازی میکند در مدرسه دانش آموزی که به صحبتهای معلم گوش نمیدهد توانایی نوشتن تکالیف را ندارد رفته رفته وارد حاشیه میشود تا مشکلاتش را از این طریق حل کند، انرژی خود را با دزدیدن انرژی معلم و اطرافیان به دست میآورد.
سفر اولی های عزیز فقط روی درمان خود تمرکز کنید ظرف وجودی خود را قبل ورود به کنگره خالی کنید تا بتوانید ارزش ها را دریافت کنید. ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.
ظبط صدا و تایپ: مسافر حجت، رهجوی لژیون ششم
ویرایش و درج: مسافر ابوذر، لژیون مرزبانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
358