English Version
English

سفری متفاوت

سفری متفاوت

تا الان که چهل‌ودو سال سن دارم سفرهای زیادی رفته‌ام؛ مخصوصاً مشهد مقدس ولی در مدت بیست سالی که مسافرم اعتیاد پیدا کرده بود وقتی به سفر می‌رفتیم همیشه اعصاب‌خوردی و دلهره داشتیم؛ از ایست بازرسی و یا لو رفتن هنگام مصرف مواد گرفته تا بداخلاقی‌های مسافرم اما این‌ دفعه یعنی نوروز 1403 سفری متفاوت داشتیم، سفری در طول سفرِ کنگره. با وجود اینکه سه ماه بیشتر نیست که مسافرم به کنگره می‌آید ولی خیلی تغییر کرده است؛ از یک آدم‌ دم‌دمی مزاج که همه‌ وجودش وابسته به مواد بود تبدیل به یک انسان خوش‌اخلاق، صبور و آرام گشته که نه از خستگی و طولانی بودن مسیر شکایت می‌کرد نه از دست‌پختِ من ایراد می‌گرفت. هروقت هم احساس خستگی یا کمی درد داشت شروع به نوشتن سی‌دی می‌کرد؛ چون به قول خودش این نوشتن‌ها او را آرام می‌کرد.

اولین‌بار جهت زیارت دو نفری به حرم رفتیم؛ همین‌که نگاهم به گنبد طلایی افتاد اشک در چشمانم حلقه زد. گفتم: سلام آقا، ما دوباره به لطف و عنایت شما آمدیم. از دعوتتان ممنونم، همیشه دست ما را در سختی‌ها گرفتید، این بار از شما تقاضا دارم دستمان را محکم‌تر بگیرید؛ چرا که راهی سخت اما شیرین در پیش‌رو داریم.

هربار که به حرم می‌رفتم روبه‌روی گنبد می‌نشستم و فقط به آن نگاه می‌کردم چون آرامش عجیبی به من دست می‌داد؛ به‌گونه‌ای که مطمئن بودم آقا نگاهم کرده و جوابم را می‌دهد. روز آخر هم از امام رضا (ع) برات کربلا خواستم؛ چون آرزوی مسافرم، رفتن به زیارت امام حسین(ع) است. با چشمانی اشک‌بار و دلی پر از امید از آقا جدا شدم و از وجود مبارکشان خواستم که ما را فراموش نکنند. به امید رهایی مسافرم و دیگر مسافرانی که قصد سفر کردن دارند.

نویسنده: همسفر طاهره، لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
تایپ: همسفر مائده، لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
ویرایش: رابط خبری لژیون یکم راهنمای تازه‌واردین همسفر صدیقه
ارسال: همسفر افسانه، لژیون راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .