جلسه چهاردهم از دورۀ پنچم لژیون سردار نمایندگی سهروردی روز یکشنبه مورخ 19 فروردینماه 1403 رأس ساعت۱۴:۳۰ دقیقه با استادی دنور محترم مسافر محمود و نگهبانی پهلوان محترم مسافر جلال و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه << دنور >> در نمایندگی سهروردی برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان محمود هستم یک مسافر
قبل از شروع تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده ایشان که این مسیر را جلوی پای ما گذاشتند که بتوانیم به دانایی برسیم و مسیر زندگی را تا حدی پیدا بکنیم، خدا را شکر که این خدمت به من داده شد تا بتوانم آموزش بگیرم. دستور جلسه در مورد «دنور» است. دنور یعنی بخشنده، یعنی کسی که بتواند خودش را از مادیات رها کند. اگر بخواهیم بخشش را به درستی انجام بدهیم، باید از یک سری تعلقات دنیا رها شویم، مثلاً من قبلاً میخواستم، یک بخششی انجام بدهم ولی چشمم دنبالش بود یا وقتی میخواستم چیزی را ببخشم و یک کاری را انجام میدادم دنبال این بودم که یکی برای من کاری انجام بدهد. اما از زمانی که به کنگره آمدم و تحت آموزشهای کنگره قرار گرفتم، مقداری فهمیدم که باید از این اموالی که دارم، بتوانم ۱۰ درصد آن را ببخشم، چون این 10 درصد مال خودم نیست.
اول که وارد لژیون درمان شدم، آقا محسن میگفت: بیایید در لژیون سردار شرکت کنید، من اولش حتی نمیدانستم که لژیون سردار چی هست، ولی اولین قدم را برداشتم و شروع کردم، اول از سبد قانون۱۱ شروع کردم و هر چه در توان داشتم در سبد قانون یازدهم میانداختم و در این کار شرکت میکردم. آقا محسن میگفت: پولی که قرار است در سبدِ قانون یازدهم بیندازم را، جداگانه کنار گذاشتهام و به آن کاری ندارم و هر وقت که قانون یازدهم هست، از آن پول استفاده میکنم. در ادامه وقتی که میخواستم عضو لژیون سردار بشوم، کمکم شروع کردم و به صورت قسطی پرداخت کردم. سال بعد، یک مسیری برایم باز شده بود که ناخواسته من شش میلیون را یکجا پرداخت کردم و اینجا بود که به فکر دنور شدن افتادم.
آقا جلال به من گفت که، ترس به دل خودت راه نده، یک وقتهایی مسائلی سر راهت قرار میگیرد که انگار میخواهد دورت بزند و تو را از دنور شدن دور کند. مثلاً، به خودت میگویی حالا نه، من بدهکاری دارم و یا همان موقع همسرت میگوید که بیا برویم و فلان چیز را بگیریم، ما باید در این مواقع مراقب باشیم که فریب نیروهای منفی را نخوریم. من وقتی برای دنور شدن اعلام کردم اصلاً پولی نداشتم که یکجا پرداخت کنم برای همین از همان اول گفتم که من قسطی پرداخت میکنم و خدا را شکر الآن یک قسط دیگر از آن باقی مانده که آن را هم پرداخت میکنم. انشاءالله که این قسمت همه شما هم بشود. واقعاً برای بخشش، آدم باید به یک دانایی و یک ظرفیت بالایی برسد.
وقتی که جلوتر آمدم، دیدم که من هیچی نمیدانستم و اینجا فهمیدم که کنگره برای من چه کارهایی کرده و چه چیزهایی را به من بخشیده است. همین رهایی، همین سلامتی، اینها کم چیزی نیست برای من؛ کجا میتوانستم چنین حس و حالی را پیدا بکنم؟ سلامتی پیدا کنم و از اعتیاد رها بشوم؛ وقتی اینها را به من داده، اگر بیشتر از اینها هم بخواهم کمک بکنم، خیلی کم است. بعضیها هستند که کمک مالی میکنند و بعضیها هم از نظر آموزشی خدمت میکنند و راهنما میشوند. در کنگره هم خیلی خدمتها است که میتوانیم انجام بدهیم. البته شاید یکی هست که نمیتواند کمک مالی انجام بدهد و اینجا هیچ اجباری نکردهاند که حتماً تو بیا و خدمت مالی انجام بده.
مبالغی که کمک میکنیم برای ساخت دانشگاه و آزمایشها و تحقیقاتی است که آقای مهندس برای بیماریهای سرطان و بیماریهای دیگر انجام میدهند. به قول آقای مهندس، ما اعتیاد را تمام کردیم و مسئلۀ حل شدهای است و در کنگره اولویت، چیزهای دیگر است. همه ما اگر بتوانیم چنین جاهایی کمک کنیم خیل خوب است چون این پولها برای کشف درمان بیماریها هزینه میشود. انشاءالله که من هم در آینده بتوانم برای پهلوانی شرکت کنم و بقیه دوستان هم اگر از لحاظ مالی میتوانند کمک کنند، حتما این کار را انجام دهند. اینجا جای خیلی خوب و عالی هست، انشاءالله همۀ ما بتوانیم در زمان درست و در جای درست به اندازۀ توانمان بخشش کنیم. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ و ویراستاری: مسافر نیما ل16
تنظیم و ارسال: مسافر رسول ل4
- تعداد بازدید از این مطلب :
349