English Version
English

تبادل احساس و انرژی

تبادل احساس و انرژی

قوانین الهی حتی برای پیامبران و کسانی که جایگاه بالایی دارند صادق است و اگر شخصی بالاترین جایگاه‌ها را داشته باشد ولی دچار حس منفی و کینه شود سقوط خواهی کرد و این سقوط را در داستان حضرت یونس کاملاً مشاهده می‌کنیم و به جایی می‌رسد که حس‌هایش از کار می‌افتد و مثل یک موجود کاملاً خونسرد می‌شود که دیگر نمی‌تواند با محیط تبادل احساس و انرژی کند. وقتی موجودی خونگرم است دمای محیط زیاد می‌شود و این عکس‌العمل نشان دادن نسبت به تغییرات یعنی زنده بودن و زندگی را احساس کردن، مثلاً جنوبی‌ها خیلی آدم‌های خون‌گرمی هستند و بسیار با محبت و با احساس هستند، مردم خیلی راحتی هستند و هر قدر که خونگرم‌تر می‌شوند زندگی هم نیز بیشتر جریان دارد، زمانی که انسان خونسرد باشد نمی‌تواند احساس کند و اگر سقوط کند در آن مرحله نمی‌تواند انرژی جذب کند وقتی نتوانست انرژی کسب کند بیمار و ضعیف می‌شود و در رنج و درد بسیاری قرار می‌گیرد، موضوعی که می‌خواهیم راجب آن صحبت کنیم گوهر جان است، در کنگره۶۰ موضوعی که خیلی مطرح است این است که انسان راه را پیدا می‌کند و به نتیجه می‌رسد و در درونش تغییراتی ایجاد می‌شود مثال من با یک دل شکسته، ناامید، اندوه و مسائل مختلف وارد کنگره۶۰ می‌شوم و بعد ارتباطم وصل می‌شود و شروع می‌کنم به آموزش دیدن و شرایط من شروع می‌کند به عوض شدن و این احیا شدن را درون خود احساس می‌کنم، بعد به جایی می‌رسم که احساس سلامتی، آرامش و توانمندی می‌کنم این همان جایی است که من قدرتم را به دست آورده‌ام. در کتاب ۶۰ درجه آمده است که اهریمن با کمک مهم‌ترین دوستان خود به دنبال این است که گوهر جان شما را برباید یعنی شما سال‌ها سختی کشیدید، درمان را شروع کردید اکنون به حال خوش رسیدید اما نیروی منفی می‌خواهد بیاید و آن آرامش و حال خوب را از دست شما در بیاورد چون این یک گنج و یک نیرو است مثل یک ژنراتور عظیم می‌ماند مانند یک الماس درخشان و برای این‌که آن را از دست شما در بیاورد از روش‌ها و ترفندهای مختلفی استفاده می‌کند. انسان نباید همیشه در اوج باشد گاهی انسان می‌تواند توقع بی‌جایی داشته باشد و با خود می‌گوید که من همیشه باید در کنگره۶۰ بالای ابر‌ها باشم، نه ممکن است گاهی شما حالت خیلی خوب باشد و گاهی حال زیاد خوبی نداشته باشید. داستان از سوره‌ حجرات شروع می‌شود که یک‌سری اصول را به ما آموزش می‌دهد، در واقع منش انسان‌هایی را نشان می‌دهد که در آرامش هستند و به خارج شدن تعادل هم اشاره می‌کنند و چنین می‌گوید: اگر فرد فاسقی خبری را برایتان آورد آن را بررسی کنید مبادا ندانسته به قومی زیان بزنید، شما اگر از فاسق پیروی کنید در تله می‌افتید، ما فکر می‌کنیم این‌ مطلب مربوط به آدم‌های خیلی بد است و ما  که به کنگره۶۰ می‌آییم آدم‌های فرهیخته، دانشمند و دانایی هستیم و انسان‌های فاسق خیلی بی‌فرهنگ هستند ولی اصلاً این‌طور نیست شما در یک چشم بر هم زدن می‌توانید نقشتان را عوض کنید، اگر کسی خواسته‌اش این باشد که مثلاً من دوست دارم این شعبه این‌طور بچرخد یا لژیون این‌طور بچرخد لزوماً خوب نیست و ممکن است ما از مشقت و دشواری سر در بیاوریم پس در مسئله آموزش دیدن خیلی وقت‌ها دوست داشتن و علاقه داشتن مطرح نیست. رشد کردن یعنی چه؟ یعنی شکوفا شدن، پیشرفت کردن، به جایگاه‌های بالاتر رسیدن، رشد برای کسی اتفاق می‌افتد که ایمان درونی داشته باشد. چه کسانی رشد می‌کنند؟ معلم می‌آید در کنگره۶۰ و آرام آرام رشد می‌کند و می‌شود یک راهنما، مرزبان یا ایجنت، خب حال چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد که این اتفاق بیفتد؟ ایمان برایش خوشایند باشد و در عین حال کفر و فسق و عصیان برایش ناخوشایند باشد، پس اگر انسان در مسئله‌ای رشدش متوقف شد باید ببیند کدام یک از این‌ ویژگی‌ها عوض شده است. اگر حس انسان این مشکلات را داشته باشد تلاش می‌کند، آموزش می‌بیند ولی جلو نمی‌رود و رشد نمی‌کند چون گرهی در کارش است باید این گره را پیدا و باز کند آن وقت تلاشی که انجام می‌دهد به بار می‌نشیند. فسق کارش جا به جا کردن مسیر و منحرف کردن است مثال: پیوندهای بین انسان‌ها، پیوندهای خانوادگی، پیوند بین شاگرد و استاد، حال یک نفر می‌آید و این پیوند‌ها را خراب می‌کند، یک خبری برای من می‌آورد که اصلاً درست هم نیست ولی من باور می‌کنم، کسی که برای من خیلی عزیز بود نسبت به او حس‌هایم بسته می‌شود یعنی آن پیوندی که وجود داشت را مسدود می‌کند، مثلاً انرژی عظیمی که بین من و پدرم بود اکنون بسته می‌شود و اگر بخواهد بسته بماند فشارش انسان را نابود می‌کند، اگر شما قلباً کسی را دوست دارید و این دوست داشتن واقعی است و اگر مسئله‌ای به وجود آمد شما خودتان باید این مسئله را حل کنید. حال چطور یک انسان تبدیل به فاسق می‌شود؟ خداوند می‌گوید: نباید قومی، قوم دیگر را مسخره کند کلمه مسخره از صخره می‌آید که اگر این‌ها را در کنار هم بگذارید یک مفهوم دارد یعنی تسخیر شدن یا تسخیر کردن اگر مسخره کنید ممکن است تسخیر شوید. همچنین خداوند می‌گوید: عیب‌جویی نکنید، لقب‌های ناپسند به یکدیگر ندهید، مسخره کردن، عیب‌جویی، لقب بد دادن یا لقب خیلی بالا دادن انسان را آرام آرام تبدیل می‌کند به فاسق، یعنی کسی که همیشه در حال ایراد گرفتن است و نقاط منفی قضیه را می‌بیند اگر راهی مسدود شد بیاییم این مسیر را باز کنیم و برگردیم به مسیر خودمان تا بتوانیم رشد کنیم.

تایپ: همسفر بتول، راهنما همسفر آمنه(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه، راهنما همسفر رقیه(لژیون سوم)

همسفران نمایندگی کاشمر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .