جلسه نهم از دوره پنجاهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی البرز کرج با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر جمال و دبیری مسافر مجید، با دستور جلسه "ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه)" در روز شنبه بیست و پنجم فروردین ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، محسن هستم یک مسافر؛ خدا را شکر می کنم که یک بار دیگر توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم.
دستورجلسه امروز دو بخش است؛ ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه) و تولد یک سالگی مجتبی عزیز است.
کنگره60 قوانین زندگی را به ما آموزش می دهد، قوانینی که من به خاطر بلد نبودن آن ها به خودم خسارت وارد می کردم. همه ما در کنگره به دنبال درمان و حال خوب، برای خود و خانواده مان هستیم و می خواهیم خود و خدای خود را بشناسیم و هر کسی به اندازه آگاهی ای که دارد برداشت می کند؛ یک چیز مانع همه این ها است و نمی گذارد به حال خوب و درمان و هدف خود برسیم که جزء جهان بینی کنگره است و آن نق زدن و ایراد گرفتن و وارد شدن به حاشیه است، هر جا که من ناسپاسی کردم، از مسیر دور شدم.
آقای مهندس می فرمایند: در پیشگاه خداوند سه دسته آدم می آیند؛ دسته اول: آدم هایی هستند که نق می زنند و آن ها رد می شوند و سیستم به آن ها نگاه نمی کند. دسته دوم: انسان هایی هستند که صبر می کنند و قبول می شوند. دسته سوم: سپاسگزار و قدردان هستند که شاگرد ممتاز می شوند.
در کنگره هم همین گونه است؛ اگر رهجویی نق بزند و از راهنمای خود یا مرزبان یا داروی او تی و یا هر چیز دیگر ایراد بگیرد، به حال خوب نمی رسد.
من هر وقت در مسیر زندگی و کنگره، فقط به خودم نگاه کردم و اگر مشکلی در خانواده داشتم، فقط از درون خانواده به دنبال حل آن مشکل بودم و نق نزدم، به مرور زمان مشکلات، حل می شوند.
خانواده هایی مانند خانواده من، قبل از کنگره، که نق و یا غر می زنند و یا از یکدیگر ایراد می گیرند، درگیر مشکلات هستند و این موضوع، بسیار مهم می باشد.
به قول آقای مهندس؛ قبله همان هدف است و همه ما به دنبال یک قبله ای هستیم که ممکن است آن را گم کنیم، قبله نماد هر چیزی می تواند باشد. درمان شدن در کنگره، یک هدف است و اگر درگیر حاشیه شویم و از دیگران ایراد بگیریم، قبله خود، که درمان شدن است را گم می کنیم، همچنین اگر به دنبال هر هدفی باشیم و دچار مشکلات، نق زدن و حاشیه شویم، به هدف خود نمی رسیم، ولی اگر نق نزدیم و درگیر حاشیه نشدیم، ظرفیت در ما به وجود می آید و قوی تر می شویم.
خوش به حال کسانی که در برخورد با مشکلات، به خود می گویند: من روی پای خودم هستم و مشکل را درست می کنم. این اشخاص به قول خودمان، پهلوان هستند و فرقی نمی کند، خانم یا آقا باشند.
این دستور جلسه به من می گوید: خودم را نگاه بکنم و از خودم سوال کنم؛ آیا از صبح تا شب، نق می زنم و یا در حال حرکت هستم، در حال ایراد گرفتن از دیگران هستم و یا مشکلات را حل می کنم؟
با کسب دانش و آگاهی از طریق سی دی نوشتن و...، ظرفیت و مسئولیت پذیری در ما به وجود می آید و بدون کسب دانش، در بازی تاریکی قرار می گیریم.
در مورد قسمت دوم دستورجلسه؛ مجتبی یکی از رهجوهایی بود که من اصلاً نق زدن و غر زدن از ایشان ندیدم. اولین باری که وارد پارک شد، در فصل زمستان بود. گفت: من یک چادر برای آلاچیق بگیرم؟ با خودم گفتم: یک سفر اولی است و یک چیزی می گوید و گفتم بگیر. هفته بعد دیدم مجتبی با هزینه خودش چادر را گرفته بود. مجتبی خدمتگزار خوب و بی حاشیه ای است و حتی یک بار ندیدم غر بزند یا ایراد بگیرد. همیشه برای خدمت کردن، با لباس کار حاضر است و هر کاری از دستش بربیاید، انجام می دهد.
اگر شخص، در کنگره60 وارد حاشیه نشود و ایراد نگیرد، خدمتگزار می شود. اگر نگاه ما این باشد که ایراد دیگران را نبینیم و دوربین خود را به روی خود بیاندازیم، مانند مجتبی به تولد یک سالگی می رسیم. مجتبی دبیر هم شد و در دفتر او تی هم خدمت می کند.
من با اینکه راهنمای مجتبی هستم، خودم حتی از او آموزش گرفتم؛ من دنوری خودم را مدیون مجتبی هستم، چون دیدم که مجتبی زودتر از من دنور شد و من دیدم وقتی که رهجو می تواند دنور شود، پس من هم می توانم و چراغ راه من شد. پس رهجوی خوب، می تواند چراغ راه راهنما بشود و این موضوع خیلی مهمی است.
امیدوارم که در کنگره خدمتگزار بماند و راهنما بشود، چون حس خیلی خوبی دارد و همچنین همسفر ایشان هم راهنما بشود.از اینکه به صحبت های من توجه کردید سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر مجتبی:
مدت تخریب: بیش از 20 سال. آخرین آنتی ایکس: انواع مواد. روش درمان: دی اس تی. داروی درمان: شربت او تی. ورزش در کنگره: فوتبال. نام راهنما: آقای محسن احمدوند. مدت سفر اول: یازده ماه و چهارده روز. رهایی از بند مواد: یک سال و چهار ماه و یازده روز. در ضمن سفر سیگار داشتم به راهنمایی آقای محسن احمدوند. رهایی از نیکوتین: یک سال و دو ماه
سلام دوستان، مجتبی هستم یک مسافر؛ خدا را شکر می کنم که وارد کنگره شدم و از آقای مهندس تشکر می کنم که این بستر را فراهم کرد که همه به حال خوش برسیم. از همه شما تشکر می کنم که در جشن ما شرکت کردید. از ایجنت محترم و مرزبانان تشکر می کنم و از آقای محسن احمدوند که دو سال برای من زحمت کشید بسیار سپاسگزارم، از همسفرهایم و راهنماهایشان و همچنین راهنمای سفر دوم آقای محمد نیکزاد تشکر می کنم.
دستور جلسه را آقا محسن به خوبی توضیح دادند. چیزی که در زندگی اغلب ما وجود داشت، عدم مسئولیت و ظرفیت بود. من در کنگره 60 یک مسئولیتی دارم و باید کاری که به من تحویل داده شده را به درستی انجام بدهم.
به گفته آقای مهندس باید هر مسئولیتی که به اشخاص واگذار می شود، به نحو احسن انجام بدهند. تمام تلاش من در خدمتی که تحویل گرفته بودم این بود که؛ کارم را درست انجام بدهم و از حاشیه دور باشم تا به حال خوش برسم.
من با هشت ماه سقوط آزاد، وارد کنگره شدم و در طول این هشت ماه، درد و رنج بسیاری کشیدم که همسفر من شاهد آن ها بود، حتی موی سر من به درد می آمد!
آقای مهندس در مورد سلطان محمود و ایاز اشاره می کند که ایاز هر روز به اتاقی می رفت و وضع روز اول خود را به یاد می آورد؛ دیدن سفر اولی ها در کنگره برای من مانند همان اتاق برای ایاز است و حال و روز گذشته من که چقدر عذاب می کشیدم را یادآوری می کند و باعث می شود که من قدردان چیزی که دارم، باشم.
دو نوع مرگ وجود دارد؛ یکی آن که می میری و تمام می شود و یکی آن که واقعاً فکر می کنی هیچ کس تو را دوست ندارد و تو را نمی بینند.
از آقا فرزاد تشکر می کنم که راهنمای تازه واردین من بود و به خوبی مسیر کنگره را به من نشان داد، که من باور کردم و به درستی کنگره ایمان آوردم و ماندگار شدم. به نظر من باید همه حرف های آقای مهندس را با طلا نوشت، چرا که بهترین الگو برای همه ماست و به من آموخت که هر چقدر بزرگ می شوی، باید افتاده تر شوی؛ درخت هر چه پربارتر باشد، افتاده تر است. انشاءالله که همه شما به حال خوب برسید و این جایگاه را تجربه کنید. از اینکه به صحبت های من توجه کردید سپاسگزارم.
خلاصه سخنان راهنما همسفر سحر:
خدا را شاکر هستم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و شاهد یک سال رهایی عزیزان هستم. با حال نامناسب وارد کنگره شدند، حقیقتاً از مشارکتها دیدم که هر دوی این عزیزان چه همسفر چه مسافر دارند خودشان را تبدیل میکنند به یک الگوی بدون نقص. انشاالله هر دوی این عزیزان در جایگاه راهنمایی قرار بگیرند. من داشتم پیام آقای مجتبی را میخواندم چقدر همه چیز را خداوند به موقع برای ما رقم می زند. در پیام، تولد طبیعت را تبریک گفته بود و حقیقتا با آغاز تولد طبیعت هر دو عزیز، مسافر و همسفر آغاز خدمت جدیدی گرفتند. آقا مجتبی خدمت دبیری و خانم پریسا خدمتگذار سایت شدند.
به هر دو این عزیزان خدمتها رو تبریک میگویم و امیدوارم که در این مسیری که قرار دارند جاری باشند آموزش ها را بگیرند و کاربردی کنند در زندگیشان و شروع کنند به حرکت کردن و جاری بودن. چون مهمترین چیزی که ظرفیت را بالا می برد این است که جاری باشند و در این جایگاه نایستند آموزش را بگیرند و کاربردی کنند و بگذرند. حالا این جایگاه چه دبیری باشد چه نگهبان نظم و چه راهنمایی و الی آخر... اگر کنگره الان پیشرفت میکند چون مهندس جاری است شاید پارسال چیزی جزو قوانین بود امسال نباشد قبلا سفر اولی اجازه رفتن به مسافرت نداشت ولی الان آموزش کنگره به قدری بالا رفته و آزمون و خطا بیشتر شده و چیزی به عنوان وسوسه وجود ندارد و مهندس همین قدر زیاد که مطمئن به راه درمان هستند.
در مورد پریسا هم من خدا را شکر میکنم به قول آقا محسن واقعاً یک رهجو زمانی رهجویی خوبی است که از راهنما هدایت میگیرد و چراغی باشد برای راه راهنما. در جایگاه خدمتی واقعا به خوبی خدمت کردند انشاالله که در جایگاه بالاتر این عزیزان را ببینم. این رهایی را به جناب مهندس و خانواده محترمشان و به آقا محسن و آقا محمد و شعبه کرج تبریک میگویم.
خلاصه سخنان همسفر پریسا:
امیدوارم سال جدید را خوب شروع کرده باشید به لطف کنگره و به واسطه این جشن تولد برای ما خیلی سال خوبی بود امیدوارم تا آخر سال همین قدر پرقدرت حرکت کنیم. در ابتدا میخواستم تشکر کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را برای ما فراهم کردند تا ما هم بتوانیم این جایگاه را تجربه کنیم این جایگاه را برای تمام سفر اولیها که آرزویشان است از خدا خواستارم. از راهنمای مسافرم آقا محسن و آقای محمد نیکزاد بسیار سپاسگزارم که راهنما و مشاور عالی برای مسافرم بودند و تا اینجا ایشان را همراهی کردند. از راهنمای خودم خانم سحر بسیار تشکر میکنم که هر آنچه دارم و هر آنچه هستم از برکت وجود نازنین ایشان است و آموزش گرفتم و همیشه من را در اینجا به خدمت تشویق کردند امیدوارم که بتوانم خدمتگزار خوبی باشم.
در مورد مسافرم چند روزی است که فکر می کنم باید چه بگویم اصلاً چیزی از دوران مصرف مسافرم یادم نمیآید، چون ایشان اصلاً نمیگذاشتند که من متوجه اعتیادشان شوم و هیچ گونه آزاری برای من نداشتند و سختی ها برای خودشان بود. حتی یک بار یادم است که پسرم کوچک بود و می خواست سقوط آزاد ترک کند ما را به خانه مادرم برد و گفت که سرما خورده و نمیخواهد ویروس سرماخوردگی به ما منتقل شود و بعدها وقتی به کنگره آمدم فهمیدم که سقوط آزاد رفته و ترک اعتیاد کرده. تنها چیزی که ما را اذیت میکرد حضور فیزیکی داشت ولی حضور عاطفی نداشت و من از این بابت خیلی اذیت میشدم، چون پسرم کوچک بود و احتیاج به محبتهای پدرش داشت. هفته پیش ما به شهرستان سفر کردیم در آنجا سفرهای قبل جلوی چشمم بود که آن زمان پسرم کوچک بود و شبها تا دیر وقت ساعت ۳ نصف شب بیدار میماند و گریه میکرد و پدرش را می خواست، اطرافیانم بودند ولی پدرش هرگز در کنار ما نبود. ولی الان واقعاً خدا را شکر میکنم از زمانیکه به کنگره آمدیم وقتی به سفر میرویم ایشان در کنار ما هستند. هرچه داریم از کنگره داریم خدا را شکر که واقعاً دارد تلاش میکند و در حال جبران کردن است. همیشه احساس خوشبختی می کردم ولی این یک توهم بود و اگر کنگره نمی آمدیم قطعآ از هم جدا می شدیم. قدردان این مکان مقدس هستیم و هیچ وقت فراموش نمیکنیم که کجا بودیم و در امروز در کجا قرار گرفته ایم.
تایپ متون: مسافر یاسر و مسافر علیرضا
عکاس: مرزبان خبری مسافر هادی
ویرایش و بارگذاری: مسافر مهدی
با تشکر از همکاری خدمتگزارانِ قسمت سایت همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
291