سلام دوستان زینب هستم یک همسفر:
تولد ادامۀ رشد است و تبدیلات از کل به جزء و برعکس است. رکود وجود ندارد؛ گذشته، حال و آینده در حال تغییر و تبدیل است. همه در حال آموزش گرفتن هستیم، مطلبی که امروز میآموزیم را دیروز نمیدانستیم، فردا میآید و آموزهای تازه بر دانستههای ما میافزاید. همۀ عالم هستی برای فرمان و اطاعت از خداوند در حرکت و تبدیل هستند. کل موجودات هستی، همه درحالخدمت هستند، حتی اگر ما آنها را زشت، بیارزش و ناکارآمد تلقی کنیم. در مسئلۀ تکامل، حتی گیاهان نیز به تکامل میرسند. اگر ما بخواهیم موضوعی را مطرح کنیم یا پیشنهادی بدهیم و یا درخواستی داشته باشیم، باید به زمان و مکان کلماتی که ارائه میدهیم، توجه نماییم و در موقعیت، مکان و زمان مناسب بیان کنیم. بسیار مهم است که کلام چگونه و با چه ادبیاتی بیان شود. گاهی اکثر سوءتفاهمها به دلیل بد اداکردن کلمات است. اگر کلمات درست و در جای مناسب ادا نشوند، هم برای گوینده و هم برای شنونده تخریب ایجاد میکنند. باید بهراستی سخن گفت و هم هر راستی را نشاید گفت، برای مثال میگویند زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد. افرادی هستند که دائماً در حال معذرتخواهی هستند، اینان زبانشان جلوتر از عقلشان است.
هر اتفاقی که رخ میدهد، از نگاههای متفاوت است؛ برای مثال چند نفر از یک سوراخ داخل خانهای را دید میزنند، یکی گلدان میبیند، یکی شمعدان، یکی مبل، اما زمانی که در باز میشود تمام اینها همزمان قابلدیدن هستند و شاید خیلی چیزهای دیگر نیز رویت شوند. افرادی میگویند زندگی جبر است، بعضی میگویند اختیار و بعضی برداشت دیگری دارند؛ همۀ اینها در جایگاههای متفاوتی هستند و وجود دارند. گاهی ما موضوعات و کلمات را آن گونه که در ذهن خود تداعی میکنیم، میبینیم؛ اما ممکن است اصل موضوع با برداشت ما خیلی متفاوت باشد و باعث بروز سوءتفاهم شود. کلمات نیز مانند طبیعت در چرخ هستند؛ مانند دانه و گلوگیاه که هرکدام در جای خود معنا و زیبایی دارند. آنچه که رخ میدهد خواست و فرمان است. انسان همیشه به دنبال تازههاست و هیچچیز کهنه نمیشود؛ مانند درختان که فقط چهره عوض میکنند، در بهار شکوفه و برگ میدهند، پاییز برگهایشان میریزند، زمستان بدون برگ هستند و با رسیدن بهار دوباره شکوفه میدهند. طبیعت تعویض جامه و تن دارد.
با اینکه ما خیلی چیزها را نمیدانیم، اما بوده، هستیم و خواهیم بود. انسان هیچ آغاز و پایانی را دقیق نمیداند، نمیبیند و هرچه را که ما نمیدانیم و نمیبینیم بنا به عدم وجود آن نیست. گاهی نیز با نشانهها وضعیت را میفهمیم و درک میکنیم؛ برای مثال زمانی که باران میبارد، میدانیم آسمان ابری است و یا زمانی که آفتاب میتابد، آسمان صاف و آبی است. گاهی در حرفزدن و شنیدن باید دقت کنیم و حوصله به خرج دهیم تا به موضوع کامل پی ببریم و زودهنگام قضاوت نکنیم. بالارفتن و سقوط، هر دو فرمان است؛ یعنی پزشک که بخواهد طبابت کند، اول باید آموزشدیده باشد، کارگر و مهندس و... برای انجام کار، لازم است ابتدا آموزش ببینند تا بتوانند کار کنند؛ بنابراین برای هر حرکتی و انجام هر عملی آموزش نیاز است و دقت در رفتار و گفتار نیز همینطور؛ بنابراین برای هرکسی که محبت را با تمام وجود خود لمس کرده حتماً فرمانی وجود دارد. میگویند انسان از خاک آفریده شده، بله، زیرا تمام عناصری که در خاک است در بدن انسان نیز وجود دارد. تمامی عناصر میلیاردها سال قبل ساخته شده است؛ اما گاهی همه با هم هستند و گاهی جدا از هم هستند. همۀ کائنات آرشیو دارند. اگر از ارزشها پیروی کنند، صعود میکنند و اگر از ضدارزشها پیروی کنند، سقوط میکنند. کلمات جادو میکنند زمانی که زیبا و دلنشین بیان شوند.
تایپ: همسفر زینب، راهنما همسفر هاجر (لژیون دوازدهم)
تهیه، تنظیم و ویرایش: همسفر فرشته، راهنما همسفر اعظم (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مطهره، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
132