English Version
English

هر دو از زندگی تاریک خسته بودیم...

هر دو از زندگی تاریک خسته بودیم...

به نام آنکه جان را فطرت آموخت. در ابتدا خدای خودم شاکرم که مکانی همچون کنگره ۶۰ و آقای مهندس، خانواده محترمشان و اعضای کنگره را سر راه زندگی ما قرار داد. اوایل ازدواجم بود که از رفتارهای شک برانگیز همسرم متوجه شدم که مصرف کننده است در خانواده‌ای بزرگ شده بودم که نه تنها مواد بلکه سیگار هم ندیده بودم و به شدت ترس داشتم هیچ وقت فکر نمی‌کردم، به خواب هم نمی‌دیدم که همسرم یک مصرف کننده مواد مخدر باشد، وقتی فهمیدم دنیا روی سرم خراب شد، چون زندگیم به انتخاب خودم بود و نمی‌توانستم به کسی بگویم، روز به روز مصرف مسافرم شدیدتر می‌شد و من جز جر و بحث کار دیگری بلد نبودم، او هم از ترس اینکه در خانه دعوا نشود، شب‌ها دیرتر به خانه می‌آمد یا برای اینکه من نفهمم، بیرون از خانه مصرف می‌کرد و آخرش هم با مأمور و کلانتری و کمپ به سر می‌آمد و هیچ نتیجه‌ای نمی‌گرفتیم.

هر روز از این نگران بودم که خدایا امشب همسرم به خانه می‌آید یا سر از کمپ در می‌آورد و بدبختی من با یک بچه چندین برابر می‌شود. چندین سال بود که دنبال ترک اعتیاد مسافرم بودیم، تمام راه‌ها را برای چندمین بار رفته و نتیجه‌ای نگرفته بودیم و در این راه هم خودم هم مسافرم از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردیم و غول اعتیاد تمام چیزهایی که با زحمت به‌دست آورده بودیم، از ما می‌گرفت و کم کم به این نتیجه می‌رسیدیم که راه نجاتی برایمان نیست و مادام‌العمر باید بسوزیم و بسازیم.

هر دو از این زندگی تاریک خسته بودیم هر کاری می‌کردیم به خاطر موادی که مسافرم مصرف می‌کرد از دست می‌دادیم. توسط یکی از دوستان با کنگره آشنا شدیم حدود یک سال و نیم قبل بعد از کلی دعوا مسافرم به اجبار من به کنگره آمد ولی بی‌دلیل می‌آمد، هیچ‌وقت مرتب و منظم در جلسات و‌ لژیون حاضر نمی‌شد و آخر سر هم بعد از مدتی رها کرد، ولی من چون آموزش دیده بودم ناامید نشدم. به لطف و‌ کرم خداوند بار دیگر مسافرم با رضایت خود و تصمیم جدی برای بار دوم وارد کنگره شد و با واژه درمان روبرو شد، قبلاً همه جا صحبت از ترک بود اعتیاد را یک بیماری قلمداد می‌کردند مگر می‌شود بیماری را ترک کرد، همین یک واژه درمان جرقه امیدی در دلمان روشن کرد و فهمیدیم که بیماری باید درمان شود نه ترک.

حدود سه ماه است که با مسافرم با قدم‌های استوار در جلسات کنگره شرکت می‌کنیم و هر جلسه با آموزش‌های ناب کنگره به دانسته‌هایمان اضافه می‌شود. با گوش کردن به حرف‌های استاد بزرگوارم و سایر اعضای کنگره که همگی از جنس خودم بوده و درد مرا با پوست و استخوان لمس کرده‌اند، خدا را هزاران مرتبه شکر روز به روزحالمان بهتر شده و آرامشی که همیشه آرزویش را داشتم در زندگیم به وجود آمده است. از بنیان کنگره ۶۰ که چنین مکان مقدسی را برایمان فراهم کرده و کلیه خدمتگزاران کنگره ۶۰ تشکر و سپاسگزاری می‌کنم، به امید رهایی تمام مسافران سخت سفر و‌ سفر اولی.

نویسنده: همسفر شکوفه، راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)

ویرایش و ارسال: همسفر معصومه، راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)

همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .