English Version
English

ظرفیت با خدمت کردن بالا می رود

ظرفیت با خدمت کردن بالا می رود

دهمین جلسه از دوره بیست و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی عطار نیشابوری ویژه مسافران و همسفران با استادی راهنمای محترم مسافر ابوالفضل، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه ظرفیت و مسئولیت قبله گم کردن حاشیه و نق زدن و تولد یک سال رهایی مرزبان محترم مسافر محسن در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۳۰ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:


سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر، خیلی خوشحال هستم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم تا اولین سال رهایی مرزبان محترم مسافر محسن را جشن بگیریم این دومین تولدی است که ما در لژیون پنجم می‌گیریم واقعاً تولدها پیامدهای خیلی زیادی دارند به قول آقای مهندس که تولدها شبیه هم نیستند از آقای مهران ایجنت محترم تشکر می‌کنم که هماهنگی‌های لازم را برای اداره جلسه و برگزاری تولد انجام دادند، طبق روال جلسه از دو بخش تشکیل می‌شود بخش اول: دستور جلسه هفتگی که در طول هفته در موردش صحبت شده است و بخش دوم: تولد یک سال رهایی مرزبان محترم مسافر محسن است دستور جلسه این هفته ظرفیت مسئولیت و قبله گم کردن هست آن چیزی که در اینجا برای من مهم بود و شاید اولین چیزی که من در کنگره فهمیدم این بود که ما راه و مسیر و قبله خودمان را گم کردیم بیراهه رفتیم و واقعاً خیلی از جاها اشتباه رفتیم.


هنگامی‌که من به کنگره آمدم اولین تلنگری که به من خورد که آقای ابوالفضل تو در کجای کار هستی و ۳۵ سال از زندگی‌ام گذشته و واقعاً با خودم وزندگی‌ام خوب و بد چه‌کار کردم؟! و این‌که آقای مهندس می‌گویند: ما قبله خودمان را گم کردیم من فکر می‌کنم که در زندگی‌ام آن پولی که باید صرف بهتر زندگی کردن من می‌شد و خرج رفاه من و خانواده‌ام می‌شد رفت توی جیب ساقی و مواد مخدر و آن‌وقت و زمانی که من باید کنار خانواده‌ام می‌گذاشتم شد، پای بساط و خیلی از جاها و امروز قدم در دنیای جدیدی گذاشته‌ایم و راه تازه‌ای که رسیدن به دنیای آرامش و صلح است آقای مهندس می‌گویند: که دنیای اعتیاد دنیای تاریکی است و درواقع هم همین است آن خمری که ایجاد می‌شود پرده و پوششی و حجابی می‌شود که در افکار انسان است سرمای ۶۰ درجه زیر صفر گوش داری اما نمی‌شنوی و چشم داری اما نمی‌بینی و اعتیاد توانایی انجام خیلی از کارها را از ما گرفته است.


من تجربه خودم را می‌گویم و خیلی از جاها خرابی‌ها را نمی‌بینیم دنبال مقصر می‌گردم از مسئولیت‌ها و مشکلات فرار می‌کنم و این می‌شود که هرچه به عمر اعتیاد اضافه می‌شود مشکلات ما بیشتر می‌شود و عقب‌ماندگی‌های ما بیشتر می‌شود سیستم کنگره و آقای مهندس می‌گویند: باید بدانی تا بتوانی و اول این ظرفیت و این دانش و آگاهی ایجاد بشود تا بدانیم واقعاً هدف ما از آمدن به کنگره چه هست زندگی چه هست و قرار است چه‌کاری انجام بدهیم انسان مصرف‌کننده به خاطر قرار گرفتن در دنیای اعتیاد و بیماری اعتیاد که می‌شود بیماری جسم و روان و جهان‌بینی معامله دو سر باخت هست و هرچه که به انسان داده است درواقع چند برابر آن را پس می‌گیرد.
واقعاً مصرف مواد انسان را ضعیف می‌کند چراکه مهندس می‌گویند: برو قوی شو اگر عزم زندگی داری که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است اما مسئولیم در قبال خودمان و در قبال خانواده‌مان و درواقع ما ناخدای کشتی هستیم که مسافران آن خانواده و اطرافیان ما هستند واقعاً در زمان اعتیاد ما ضربه‌های بزرگی وارد کردیم و خیلی از وقت‌ها که می‌گویند مواد مخدر توانایی‌ها را از انسان می‌گیرد من قدرت این را نداشتم من می‌خواستم پدر خوبی باشم یا همسر خوبی باشم ولی نمی‌توانستم درست است که می‌گویند باحال خراب نمی‌توان دنیای خوبی ساخت و این نگاه افیونی و اندیشه ما باید عوض بشود و اینکه آقای مهندس می‌گویند: زندگی کنید و بگذارید که دیگران زندگی کنند تا از زندگی لذت ببرید.
من این را امروز فهمیدم راه رسیدن به‌سلامتی وزندگی و تعادل فقط از دروازه‌های کنگره ۶۰ می‌گذرد و قطعاً در این مسیر ما سختی‌هایی داریم بالا و پایین‌هایی هست و مسیر هموار نیست ولی با تمام وجود این را می‌دانم که به قول آقای مهندس وعده خداوند دروغ نیست پایان هر سختی آسانی است می‌خواهم بگویم که من تجربه کرده‌ام و اگر سفر اولی‌ها مشکلی دارند یا سفر دومی‌ها مشکلی دارند واقعاً ناامید نباشند چون در کنگره جای ناامیدی نیست یک روزی راهنمای محترم آقای مهدی به من گفت که ابوالفضل اگر تقدیرت با کنگره رقم خورده است مطمئن باش که قرار است اتفاق‌های خوبی رخ بدهد ولی این را باید بدانیم که نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود باید بکارید تا دروکنید سخت نگیرید و صبر کلیدواژه رسیدن به هدف‌ها است صبر کنیم و تلاش کنیم و بسپاریم به خداوند. ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

دریافت گل رهایی مسافرین عطار نیشابوری از بند اعتیاد


در ادامه جلسه جشن یک سال رهایی مرزبان محترم مسافر محسن برگزار شد


اعلام سفر:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر تخریب ً بیش از ۵ سال با انواع آنتی ایکس شیره قرص مشروب مدت ۱۱ ماه سفر کردم به روش دی اس تی داروی درمان شربت اوتی راهنمای محترم آقای ابوالفضل ورزش در کنگره کشتی رهایی یک سال و سه ماه.

آرزوی مسافر:
سلام دوستان محسن هستم مسافر به‌رسم کنگره دو تا آرزو دارم یکی در دلم و دیگری از خدا می‌خواهم که در این حلقه سبز انسان‌ساز کنگره و این سیستم ماندگار باشم و به همنوعانم خدمت کنم متشکرم.


سخنان راهنما:
سلام دوستان ابوالفضل هستم مسافر خیلی خوشحال هستم که امروز تولد آقای محسن را جشن می‌گیریم واقعاً به محسن عزیز تبریک می‌گویم چون برای رسیدن به اینجا زحمت زیادی کشیده است محسن کسی هست که واقعاً به معنای واقعی تاریکی‌ها را تجربه کرده است شاید خیلی چیزها قابل‌گفتن نباشد ولی تا حدودی بیان می‌کنم البته با اجازه از خودش آقای محسن سابقه سال‌ها زندان رفتن را دارد و یک سری مشکلات و گرفتاری‌ها که شاید مصرف مواد کوچک‌ترین این تاریکی‌ها باشد من پیام تولد آقای محسن را می‌خوانم «محسن عزیز از آن‌همه مشکلات عدیده که ما و شما خوب می‌دانیم به لطف خداوند توفیق حاصل نموده و تا حدی به آرامش رسیده‌ای حال وقتی به آن روزها می‌نگری و تفکر می‌نمایی چقدر تغییر حاصل نموده‌ای این را شکری از بی‌کران و خوب می‌دانیم این مسیر تا رسیدن به عشق و محبت بی‌انتها ادامه دارد اولی که محسن آمده بود ابتدا پرحاشیه بود در لژیون و زمانی که آمد دریکی از دوستان که محسن را می‌شناخت به من گفت این آدم شاخی است و روبه‌راه نیست ولی اولی که آمد و باهم صحبت کردیم از او پرسیدم که برای چه به کنگره آمده‌ای گفت برای اینکه حالم خوب شود، محسن شرایط روحی و روانی به‌هم‌ریخته‌ای داشت اول سفر محسن در زندان و در قسمت بندباز بود بعضی وقت‌ها من با خودم فکر می‌کنم انسان ‌وقتی بخواهد می‌تواند، از ۲۴ ساعت یک روز مدت ۱۵ ساعت را آزاد باشد و مابقی را از زن و بچه و آزادی دست بکشد و به زندان برود و در طول وقت آزادی حتی به کنگره هم بیاید پس حتماً خواسته محکم می‌خواهد به قول جناب مهندس گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت خیلی سخت است شاید خیلی از ما اگر به‌جای محسن بودیم ادامه نمی‌دادیم و نمی‌آمدیم ولی محسن آمد و پیام کنگره را دریافت کرد و درک کرد و از یکجایی به بعد شاید هزار درجه تغییر کرد و این مسیر را ادامه داد تا بتواند امروز در جایگاه مرزبانی خدمت کند و به من و شما بگوید که اگر بخواهیم در سخت‌ترین شرایط هم می‌توانیم، امیدوارم که این راه را ادامه دهد و در آخر هم مجدداً به محسن عزیز تبریک می‌گویم خدمتگزار خوبی هست و انشالله این حال خوب همیشه در زندگی‌اش ماندگار باشد متشکرم.


سخنان مسافر:
سلام دوستان محسن هستم مسافر، خدا را شکر می‌کنم آنچه را که حتی روزی در ذهنم هم خطور نمی‌کرد و آن آرامش بود امروز می‌بینم از گذشته‌هایم صحبت کردن سخت است ولی برای شما می‌گویم روزهایی بود آن‌قدر حالم بد بود که قصد خودکشی کرده بودم و اینکه یک لیست برای خودم درست کرده بودم و اسامی کسانی را که به دلایلی با آن‌ها مشکلی داشتم و یا حتی خوشم نمی‌آمد نوشته بودم و با خود می‌گفتم که این‌ها را می‌کشم که حتی روزنامه‌ها در خارج از کشور این کار مرا تیتر اول روزنامه‌هایشان کنند ولی خدا را شکر می‌کنم که خداوند کنگره ۶۰ را سر راه من وزندگی‌ام قرارداد آمدم و روزبه‌روز حالم بهتر شد، قبل از کنگره کسی جرئت صحبت کردن با من را نداشت و فقط تعداد انگشت‌شماری از دوستانم که از آن‌ها خوشم می‌آمد با من راحت بودند و ذهنیتم این بود که اگر به کسی روی خوش‌نشان دهم پررو می‌شود زمانی که از درب خانه وارد می‌شدم با چهره عبوس وارد می‌شدم و این حالت خشن همیشه در خانه همراهم بود من بد نبودم فقط بلد نبودم آمدم و در کنگره و فهمیدم که انسانیت چیز دیگری است کنگره آدرس خودم را به خودم داد قبل از کنگره با خطاهایی که کرده بودم ازنظر اقتصادی تقریباً به زیر صفر رسیده بودم ولی خدا را شکر می‌کنم و دست‌بوس جناب مهندس هستم که زندگی کردن با آرامش را به من یاد داد، پسرم الآن ۶ سال دارد ولی من طی این‌یکی دو سالی که در کنگره بودم بزرگ شدنش را دیده‌ام و تمام این کمبودها و مشکلات را در مصرف قرص‌هایی می‌دانم که می‌خوردم ولی خداوند کمکم کرد بااینکه اوایل سفرم در زندان در قسمت بندباز بودم بدون کم و کاستی آمدم و سی‌دی‌هایم را نوشتم و به درمان رسیدم و قدر این حال خوش را می‌دانم خدا را شکر امیدوارم این حال خوش ادامه‌دار باشد از خداوند بهترین‌ها را برایتان می‌خواهم ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید.


تایپ و نگارش: مسافر یاسر لژیون سوم
عکاس: مسافر حسین لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .