English Version
English

دلنوشته

دلنوشته

به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان محمود هستم یک مسافر
دلنوشته؛

خداوند را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
گر خواهی از پل صراط آسان بگذری
آزار دل هیچ مسلمان مطلب
وصف زندگی گذشته من نه گفتنی است و نه شنیدنی است چون نه خود زندگی میکردم و نه می گذاشتم دیگران زندگی کنند، همانند یک رباط یا آدم آهنی شده بودم که هیچ هدفی ندارد و فقط طبق یک برنامه ای که به او داده میشود عمل می نماید، برنامه کاری من هم خوردن، خوابیدن و کشیدن بود، دیگر نه خود می فهمیدم کی می خورم، کی می خوابم و کی میکشم نه دیگران و چندین سال همچنان منتظر معجزه خداوند بودم که ترکم داده و کمکم کند.
شب همه شب تا به سحر کشیدم
صبح که میشد تو سرم می زدم و میگریستم
تا که پیام کنگره شنیدم
پیام را محکم چسبیدم و زد و بردم
در کنگره به جز محبت و دوستی ندیدم
تلاش کردم تا به آرامش رسیدم
خداوند به من اجازه داده و من را در سر راه کنگره قرار داد تا من هم به دنبال این قافله سفر کنم، این امر
حاصل نشد مگر با خواستن خویش و با برداشتن قدم اول همچنان که جناب مهندس می فرمایند یک سفر هزار فرسنگی با قدم اول شروع می شود .
در طی این سفر چیزهای زیادی از راهنمای عزیزم آقای محمد عینی آموختم، عشق و محبت واقعی را در وجود ایشان دیدم و آموختم آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
همچنین فهمیدم که بهترین راه کوتاهترین راه نیست بلکه سالم ترین راه است که مرا با صلح و آرامش به هدف واقعی دز سفر دوم که آموزش و خدمت  است برساند.
با آرزوی بهترین ها برای جناب مهندس ، راهنمای توانمندم و کلیه اعضای کنگره و بعد خودم همه شما را به خداوند می‌سپارم.
تایپ و ویرایش: مسافر علیرضا لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .