English Version
English

بخشندگی و بیداری نیروهای خفته

بخشندگی و بیداری نیروهای خفته

ششمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان به نگهبانی همسفر مریم، دبیری همسفر زهره و استادی همسفر الهه با دستور جلسه «دنور» در روز دوشنبه بیستم فروردین‌ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
دنور یعنی بخشنده بودن؛ کسی که دانایی‌اش بالا برود و به آگاهی لازم برسد می‌تواند بخشنده باشد. باید بخشنده باشد و رها کند؛ یعنی اگر چیزی را به کسی بخشیدی چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی دنبال بازگشت آن نباشی خداوند به وقتش به شما برمی‌گرداند؛ مثلاً اگر از لحاظ مادی به کسی کمک می‌کنیم منتظر بازگشت آن نباشیم و از لحاظ معنوی هم همین‌طور، اگر به کسی کمک می‌کنیم و به او عشق می‌ورزیم ممکن است طرف حالش خوب نباشد و خیلی جاها به ما کم‌لطفی کند، اما ما پشیمان نشویم و با خود نگوییم که ای‌کاش برایش این کار را انجام نداده بودم، لیاقتش را نداشت، چون اگر این‌‌طور باشد حکم بخشنده بودن را پیدا نمی‌کند.
در وادی چهاردهم ما یاد گرفتیم که بخشنده بودن یعنی از دل‌وجان ببخشی و منتظر برگشت آن نباشی. یادم می‌آید قبل از کنگره مثلاً زمان مدرسه می‌گفتم خدایا اگر نمره‌ام خوب شود این کار را انجام می‌دهم، این معامله با خداوند می‌شود که اگر برای من کاری انجام دادی من کاری انجام می‌دهم و اگر در آن کار موفق نمی‌شدم کاری انجام نمی‌دادم. زمانی که به کنگره آمدم و آموزش‌ها را گرفتم متوجه شدم این بخشندگی نیست زمانی بخشندگی وجود دارد که بدهی و منتظر برگشتش نباشی و حساب و کتاب نکنی. من زمان دانشگاه به خداوند گفتم خدایا من اگر دانشگاه قبول شوم کاری را انجام می‌دهم و دوست داشتم سرپرستی بچه‌ای را قبول کنم و این کار را انجام دادم.

زمانی که عضو لژیون سردار شدم صحبت‌های همسفران در لژیون برایم قابل‌درک نبود، زیاد توجه نمی‌کردم و آن زمان آرامشی در زندگی‌ام وجود نداشت و بعدازاین عضویت، مدام منتظر برگشت بودم گفتم خدایا من این پول را می‌دهم فقط آن آرامشی که چندین سال دنبالش هستم را به من برگردان؛ چون مسئولیت تمام کارها را به خدا سپرده بودم، به فکر خودم نبودم و می‌خواستم دیگران برایم کاری انجام بدهند، با آموزش‌های کنگره متوجه شدم که همه چیز بر عهده خودم است و خدا را شکر اوایل سفرمان بود که آرامش کم‌کم به زندگی ما بازگشت، آرامش پیدا کرده بودم و اطلاعاتم کمی بیشتر شده بود و به کمک آموزش‌ها متوجه شده بودم که چطور با مسافرم برخورد کنم و متوجه شدم مسبب آرامشی که نداشتم خودم بودم و خدا را شکر خیلی از بلاها از من و بچه‌هایم دور شد.
یادم می‌آید زمانی که قسط دوم را پرداخت کردم پسر کوچکم پشت ماشین نشست و سوئیچ را چرخاند، ماشین حرکت کرد و از کنار پسر بزرگم رد شد پسرم به زمین خورد؛ ولی ممکن بود لاستیک از روی پایش رد شود و من اینها را از برکت کنگره می‌دانم.
شاید زمانی بگویم من به کنگره کمک کردم پس آن برگشتش چه شد، برگشت؛ یعنی همان آرامشی که به زندگی‌ام برگشته، سلامتی بچه‌هایم و اینکه هنوز در کنگره هستم و می‌دانم که چطور باید با مسافرم برخورد کنم، برگشت اینها است حتماً که نباید مادی باشد. وقتی که شش ماه سفر شدم عضو لژیون سردار شدم و کم‌کم بچه‌هایم را عضو کردم و به قول خانم شهناز بیمه کردم و خانم زهره هم خیلی قشنگ گفتند که وقتی عضو لژیون سردار می‌شویم مثل این می‌ماند که داریم پولی را پس‌انداز می‌کنیم که علاوه بر اصل پول، سودش هم به شما برمی‌گردد، واقعاً برای من همین‌طور بود، مسافرم یازده سال که بیکار بود، کاردرست و حسابی نداشت و زمانی که عضو لژیون سردار شدم همه فکر می‌کردند که وضع مالی‌ام خوب است؛ ولی این‌طور نبود، پدرشوهرم برای اینکه مسافرم ناراحت نشود گفت مبلغی را به‌عنوان ارث به شما می‌دهم که استفاده کنید و ما از همان مبلغ استفاده کردیم که خدا را شکر آن پول هنوز هست و برکت داشته و تمام نمی‌شود.
خیلی دوست داشتم دنور شوم که مسافرم گفت اول من دنور می‌شوم بعد شما دنور شو به من برخورد، گفتم اول باید مرا دنور می‌کرد، برای عضویت دخترم در لژیون سردار کارت کشیدم و مبلغی در کارتم ماند با خودم گفتم اگر این پول در کارت من باشد خرج می‌کنم برای همین جلسه بعد هم  قسط دوم لژیون سردار را پرداخت کردم، همان روز مسافرم گفت برو کارت بکش، با این پول می‌خواستم برایت طلا بخرم حالا با این پول برو دنور شو که من اعلام دنوری کردم و توانستم تا الان سه قسط بپردازم. چند وقت پیش به یک مشکلی برخوردیم، مسافرم خیلی ناراحت بود که قسط دنوری مانده ولی گفت شما برو قسط سوم را هم بپرداز، خدا بزرگ است، شب وقتی به خانه برمی‌گشتیم گوشی مسافرم زنگ خورد و در مورد معامله‌ای که قبلاً انجام داده؛ ولی پولی را دریافت نکرده بود، شخص گفت که پشیمان شده و می‌خواهد کل پول را بپردازد و این یعنی برگشت، یعنی وقتی که بدون حساب و کتاب ببخشی به تو برمی‌گردد و در آخر اینکه تنها جایی که من دست و دلم نلرزیده از پولی که خرج کردم کنگره بوده، شاید بارها پولی جایی خرج کردم حالا برای لباس یا چیز دیگری بعداً پشیمان شدم که کاش این پول را نگه‌ داشته بودم و این کار را نکرده بودم؛ ولی الان اصلاً پشیمان نیستم.
در سی‌دی خفته آقای مهندس خیلی قشنگ می‌گویند کمکی که کنگره به من کرده این است که نیروهای خفته من بیدار شدند، من اصلاً اعتمادبه‌نفس نداشتم؛ ولی الان راحت می‌توانم حرف بزنم، قبلاً باید از روی کتاب و دفتر بخوانم؛ اما حالا به قدرت حافظه خود اکتفا می‌کنم، یاد گرفتم که قدرت نه گفتن را داشته باشم خیلی جاها خجالت می‌کشیدم به‌طرف نه بگویم و اینکه آرامش به زندگی‌ام برگشته و اعتماد‌به‌نفسم بالا رفته و از خداوند خیلی ممنونم که مسافرم در کنگره است و این اجازه را به من داد که من هم در کنگره باشم. خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

مشارکت اعضا؛
همسفر مهری:

ما اول بخشندگی را از خودمان شروع می‌کنیم اول خودمان را می‌بخشیم بعد مسافرمان را می‌بخشیم و بعد یاد می‌گیریم که از نظر مالی هم بخشش داشته باشیم و یاد می‌گیریم که اگر اطرافیانمان نسبت به ما بدی داشتند را ببخشیم و نتیجه بسیار خوبی را از آن برداشت می‌کنیم. بخشندگی صفت خداوند است و قطعاً خداوند صفت خودش را هم در انسان‌ها قرار داده و هر کسی به‌اندازه‌ای که خودش ظرفیتش و توانش را دارد می‌تواند آن را در خودش گسترش بدهد و آن را متجلی کند‌. آقای مهندس با زمان و دانشی که گذاشتند، آن بخشندگی را در مورد ما انجام دادند و همین‌طور عزیزانی بودند که به آن دانایی رسیده و دریافته بودند در مقابل چیزی که به دست آوردند باید چیزی را پرداخت کنند. بخشیدن زمانی ارزش دارد که واقعاً ازته‌دل و با عشق باشد و معامله باخدا نباشد شاید قبل از کنگره کاری برای کسی انجام می‌دادیم اگر جایی ناراحت می‌شدیم تمام این کارها را به‌‌ رخ می‌کشیدیم؛ ولی الان یاد گرفتیم که حتی اگر کاری برای کسی انجام می‌دهیم؛ ولی از سمت او نتیجه مثبت نمی‌گیریم؛ چون برای‌خدا بوده ناراحت نمی‌شویم. باید بخشندگی را در همه‌جا یاد بگیریم فقط در کنگره نیست، نسبت به خانواده، پدر و مادر که عمر و زندگی خود را وقف ما کردند و الان ما باید این کار را انجام بدهیم و این را تجربه کردم که هر قدمی برای پدر و مادر برمی‌داریم و حتی وقتی که نیت می‌کنیم به ما برمی‌گردد. چند روز پیش به دخترم می‌گفتم وقتی که مادر جان به خانه ما می‌آید و ما کاری برایش انجام می‌دهیم برکت دارد بعد دخترم گفت به‌خاطر برکتش است که کاری انجام می‌دهی؟ وظیفه‌ام است در مقابل بخشش آنها، من هم ببخشم، اینکه من کاری انجام بدهم تا به من برگردد و برکتی باشد قطعاً آن حس خوب را ندارد. من هر کاری که در کنگره و چه بیرون از کنگره انجام دادم واقعاً آن دریافت را داشتم و خداوند هم می‌گوید وقتی که شما می‌خواهید دل کسی را شاد کنید و ببخشید به‌محض اینکه شما نیت آن کار را می‌کنید من به شما می‌بخشم و وقتی که آن کار را انجام دادید من هزار برابر به شما می‌بخشم و زمانی که کار اشتباهی انجام می‌دهیم خداوند به فرشته‌ها می‌گوید صبر کنید شاید برگشت، ببینید خداوند چقدر بخشندگی دارد و ما اگر از کسی کینه داریم و یا به ما بدی می‌کنند، ما می‌توانیم با خوبی، اول حال دل خودمان و بعد حال دل آن طرف را خوب کنیم.

همسفر شکوفه:
من فکر می‌کنم اگر ما به لژیون سردار می‌آییم با خواست خودمان نیست کسی در صور پنهان ما را روی این صندلی‌ها می‌نشاند، امروز کاری برای من پیش‌آمده بود که گفتم فکر نکنم بتوانم به جلسه لژیون سردار برسم؛ ولی یکی جای من آمد و گفت من کارت را انجام می‌دهم و به مسافرم گفتم امروز خدا می‌خواست من بروم و خودش هم مسیر را فراهم کرد و خدا را شکر می‌کنم که امروز توانستم بیایم و در جلسه حضور داشته باشم. زمانی که ما وارد کنگره شده و در کنگره ماندگار می‌شویم سه دلیل دارد؛ اول که می‌آییم، دوم نیازمان است که می‌مانیم و سوم می‌خواهیم از داشته‌هایمان در کنگره لذت ببریم. خداوند خیلی چیزها و صفات ضدارزشی را از ما می‌گیرد مثل اعتیاد، ولی در عوضش زنگی سالم و بدون اعتیاد را به ما می‌بخشد. خیلی از ما نسبت به قبل که خیلی از صفات ضدارزشی را داشتیم، الان کمتر شده و خیلی‌ها را کنار گذاشتیم پس خداوند به ما چیزهای بزرگی را بخشیده و برای ما الگو است. وقتی به کنگره می‌آیم، آموزش می‌گیرم و روی جهان‌بینی‌ام کار می‌کنم، نیازم را برطرف کرده و می‌خواهم از داشته‌ها لذت ببرم پس شروع می‌کنم به بخشیدن، بخشیدن را اول از درون خودم شروع می‌کنم، شاید از کسی کینه یا خشم داشتم اینها را کنار می‌گذارم و بعد پولی را داخل سبد قرار می‌دهم و می‌بینم چقدر حال خوبی به من دست می‌دهد، چون حس لذت به من دست داد عضو لژیون سردار شدم و بعد خواستم دنور شوم اینها همه به‌خاطر آن لذتی است که دنبالش هستم و می‌خواهم به دست بیاورم. انسان کمال‌گرا است و به دنبال لذت‌های بیشتر است و بخشش به‌عنوان صفتی که در خداوند است، در درون ما هم قرار داده شده که می‌خواهیم ادامه‌ بدهیم. تا زمانی که در صراط مستقیم قرار داریم و عمل سالم انجام می‌دهیم به انوار الهی نزدیک‌تر می‌شویم وقتی که به انوار الهی نزدیک‌تر شدیم آرامشی به زندگی ما برمی‌گردد و آن آرامش را خیلی دوست داریم و چون دانایی ما بالا رفته می‌خواهیم این آرامش را به زندگی دیگران هم برگردانیم و سعی می‌کنیم از این مکانی که هستیم آرامش بگیریم که پابرجا بماند و خیلی از افراد دیگر هم بیایند به این آرامش برسند.

عکس: همسفر حکیمه (مرزبان خبری)
تایپ: همسفر زهره (راهنمای تازه‌واردین)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .