هفتمین جلسه از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی کریمان به نگهبانی همسفر سیما، دبیری همسفر زهره و استادی همسفر نرگس با دستور جلسه «دنور» در روز دوشنبه 20 فروردین ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزارم که این افتخار و این سعادت نصیب من شد که امروز در جمع شما عزیزان شعبه کریمان باشم خیلی خوشحالم که امروز اینجا هستم و میتوانم در کنار شما آموزش بگیرم خیلی تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان و راهنمای عزیزم خانم سحر که هر آنچه امروز دارم واقعاً بهخاطر وجود تکتک این عزیزان است و همچنین مسافر عزیزم که اگر ایشان نبود من هم امروز در اینجا حضور نداشتم خیلی تشکر میکنم از نگهبان لژیون سردار کریمان خانم سیما عزیزم که به من این فرصت دادند تا بتوانم آموزش بیشتری بگیرم و به من اجازه خدمتگزاری را دادند و همچنین تشکر میکنم از دبیر جلسه خانم زهره عزیز باز هم از گزارش دبیریشان خیلی لذت بردم خیلی عالی نوشته بودند از ایشان ممنونم و تشکر ویژه دارم از ایجنت محترم خانم مهدیه عزیز و مرزبانان بزرگوار خانم فرناز و خانم سارا که در رأس اینها بودند که اجازه را دادند تا من بتوانم امروز در کنار شما عزیزان باشم. دستور جلسه دنور است اولین ماه از سال جدید، من این سال جدید به تکتک شماها تبریک میگویم انشاءالله با شروع این دستور جلسه زیبا بتوانیم سالی پر از خیر و برکتی داشته باشیم همینطور که ما میدانیم واژه دنور به معنی بخشنده، بخشندگی است و اگر ما نگاه کنیم میبینیم یکی از صفات خداوند همین بخشندگی است که درون ما انسانها وجود دارد. خداوند خیلی صفات زیادی دارد و از هر کدام از این صفات ذرهای در درون تکتک ما وجود دارد؛ ولی منتهی ما باید بتوانیم در خودمان تقویتش کنیم. مثلاً من فرض کن بخشنده باشم در چه حد چگونه میتوانم این بخشندگی را در بعد فیزیکی بروز بدهم، همینطور که انسان از دو بخش تشکیل شده ما در جهانبینی خواندیم یک صور ظاهر داریم ما و یک صور پنهان ،صور ظاهر همین که داریم با هم صحبت میکنیم با هم زندگی میکنیم با هم رفتوآمد داریم و صور پنهان زندگی چیزی است که قابل روئیت برای ما نیست صور ظاهر قابل روئیت و امروز داشتم به این فکر میکردم و میگفتم حتی همین کنگره ۶۰ که ما در آن حضور داریم و داریم میآییم آموزش میگیریم آموزش میدهیم و لذت میبریم و استفاده میکنیم و حال خوش میرسیم همین هم خودش هم صور ظاهر دارد هم صور پنهان، چطوری مثلاً فکر میکنیم کنگره ۶۰ صور ظاهر و پنهان دارد؟ اصلاً تمام خلقت تمام جهان هستی هر چیزی که ما فکرش بکنیم دارای یک صور آشکار و یک صور پنهان است.
کنگره ۶۰ صور ظاهرش همین است که الان ما در اینجا حضور داریم و داریم از آموزشهایش استفاده میکنیم در کنار هم هستیم راهنما میشویم مرزبان میشویم، ایجنت میشویم رهجو هستیم همسفر هستیم مسافر هستیم هر آنچه هستیم داریم از این مکان مقدس استفاده میکنیم اینجا میشود خودش یک صورظاهری که ما داریم در کنار هم اینجا از آن استفاده میکنیم و یک صورپنهان دارد در بعد دیگر و در جای دیگر که قابل روئیت برای ما نیست ولی میدانیم که همچین جایی است چرا اینجور میگویم به دلیل اینکه آقای مهندس در پیام سفر دوم اگر توجه کرده باشیم میگویند همسفران در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند داد و این نشاندهنده همین که یک کنگره ۶۰ در لامکان وجود دارد یک کنگره ۶۰ در پنهان وجود دارد که فعلاً از دید ما قابل روئیت نیست که ما بتوانیم ببینیم. ازآنجاییکه هر شخصی که صورآشکار و پنهان دارد هر چیزی که در جهان هستی صورآشکار و پنهان دارد حتی لژیون سردار هم همینطور حتی لژیون سردار که الان ما در آن حضور داریم و داریم استفاده میکنیم و عضو این لژیون هستیم مطمئن باشیم در بعد دیگر هم باز عضو لژیون سردار خواهیم بود درصورتیکه ما این رشته را قطع نکنیم درصورتیکه ما این را ادامه بدهیم. یک زمانی بود اوایل اسم لژیون بود لژیون مالی در کنگره ۶۰ و یک مبلغی مثلاً آقای مهندس گذاشته بودند مبلغ 5 میلیون تومان بود که ازآنجاییکه شروع شد خودم یعنی خود شخص من اصلاً این برایم قابلقبول نبود قابلپذیرش نبود چرا؟ چون آگاهیام خیلی پایین بود دیدگاهم نسبت به مادیات یا همان پول یا اوضاع مالیام خیلی در سطح پایینی بود و ازآنجاییکه فرض کنید اگر آقای مهندس گفته بودند ۵ میلیون تومان میتوانید بدهید عضو لژیون سردار شوید حقوق مسافر من بود شاید 600، 700 هزار تومان شما فکر کنید حالا این برای همه ما پیشآمده وقتی آقا علیرضا یک روزی رفته بودند تهران و هنوز کنگرهای نبود در کرمان اصلاً ما هنوز زاهدان بودیم آمد به من گفت که دیروز لژیون مالی برگزار شد در آکادمی گفتم؛ یعنی چه لژیون مالی گفت که آقای مهندس این لژیون مالی تشکیل دادند بهعنوان لژیون مالی و هر کس میخواهد عضو این لژیون شود و آموزشهای دیگری ببیند باید 5 میلیون تومان بدهد عضو شود تا گفتند 5 میلیون تومان من اصلاً ماندم میگویم که آدم وقتی که یک جا آگاهیاش پایین باشد سطح دانشش پایین باشد، هنوز کنگره که نبود راهنما هم که نداشتم هیچکدام از آموزشها نبود سریع عکسالعمل نشان میدادم میگفتم 5 میلیون تومان که میتواند بدهد، اینجوری شروع کردم اعتراض زدن گفت آنهایی که باید بدهند میدهند من هم وقتی شنیدم ماندم که چطوری من که حقوقم 500، 600 یا 700 تومان است اگر ده ماه که دست هم به آن نزنی جمع کنی تا بشود؛ مثلاً یک سال، اصلاً چطوری میتوانی، میگفت آنهایی که متوجه شدند و فهمیدند و آگاهیاش را دریافت کردند آنها عضو هستند آن لحظه که آقا علیرضا این صحبت را کرد من درک نکردم واقعاً و نپذیرفتم گفتم نه اصلاً مگر چنین چیزی میشود حتی این را هم گفتم من آقای مهندس را ببینم میگویم؛ مثلاً چجوری فکر کردید که 5 میلیون تومان بدهیم عضو شویم بههرحال اینها گذشت و بعدها لژیون مالی شد لژیون سردار و ما آمدیم در آموزشهای کنگره قرار گرفتیم و بعدها فهمیدیم داستان چه است.
الان میفهمم که من همسفر اگر بهعنوان یک عضوی از لژیون سردار آمدم 6 میلیون تومان دادم و عضو شدم تازه فهمیدم نباید من قطعش کنم این رشته را، چرا همان که گفتم یک صور ظاهر دارد یک صورپنهان این لژیون سردار دقیقاً همینطور است. آیا با خودمان فکر کردهایم که چه شده که آقای مهندس از ما خواستند این لژیون تشکیل بدهیم و نفری 6 میلیون تومان، ما کاری به دنور و پهلوان فعلاً نداریم که مبالغ بالاتری است همین در حد کم ما در نظر میگیریم چه شده آقای مهندس آمدند گفتند که؛ بیاییم نفری 6 میلیون تومان کمک کنیم به کنگره در ظاهر این در صور ظاهر این است که لژیونی است که ما پایههای مالی کنگره با این پولهایی که جمع میشود از طریق افرادی که میآیند اینجا جمع میشود پایههای مالی کنگره مستحکم میشود وقتی که فکر میکنم میبینم این در اصل برای خود ما است پساندازی اینگونه نیست که من فکر کنم الان دارم سالی 6 میلیون تومان میدهم من الان دنور شدم 50 میلیون تومان دادم یا الان من پهلوان شدم 500 میلیون تومان دادم خیلی کار مهمی کردم خیلی کار شاخی کردم من عضو شدم من کمک کردم من توانستم. یک زمانی بود من واقعاً پساندازکردن بلد نبودم اگر پسانداز هم میکردم این کار را همهمان کردیم؛ مثلاً در بچگی یا چند سال بعدتر یک قلکی همیشه داشتیم یک جایی داشتیم که پول پسانداز میکردم خوشحال هم میشدم مثل الان فکر کنید ما یک حسابی داریم یک پولی میگذاریم در آن داریم جمع میکنیم حالا میگوییم به قول قدیمیها برای روز مبادا داشته باشیم داریم جمع میکنیم خوشحال میشویم ولی میخواهیم خرجش کنیم خودم میگویم قبلاً اینجور بودم میخواستم خرجش کنم میترسیدم ترس داشتم بعد اگر از آن برمیداشتم خرج میکردم ناراحت میشدم اینها را من داشتم به خودم جذب میکردم پولی که داشتم از آن لذت نمیبردم نمیتوانستم از آن لذت ببرم از اینطرف جمع میکردم خوشحال بودم از آن طرف تا میخواستم خرجش کنم میترسیدم همینطور که میگویند ترس تفکر را میخورد واقعاً همین است. همه چیز بر میگردد به افکار انسان این ترس نمیگذارد ما در کارمان در زندگیمان حتی در همین کنگره اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم اگر ترس داشته باشیم جلو ما گرفته میشود و دیگر نمیگذارد همین لژیون سردار یکی از همانهاست.
اگر ترس داشته باشیم بخواهیم واردش شویم بترسیم که الان من چطوری 6 میلیون تومان جور کنم بترسیم که من میخواهم دنور شوم خواسته را دارم یا پهلوان شوم و ترس بیاید سراغ من همان نمیگذارد من کارم را انجام بدهم و بعد میآیم میگویم که من دلم که میخواهد من که خواستهاش را دارم یا نمیشود گفت آرزو همان خواسته فکر میکنم بهتراست، آقای مهندس میگویند وقتی میگویی آرزو، آرزو یک چیزی است شاید محال باشد به آن نمیرسی ولی خواسته که باشد راحتتر بهتر میتوانیم به آن برسیم به خاطر همین اگر این ترس باشد من همان 6 میلیون تومان هم نمیتوانم جمع کنم یک روزی خانم سحر خیلی حرف قشنگی زدند سر لژیون یه زمانی ما رهجوهای خانم سحر بودیم از چند تا عزیزی که هم لژیونی بودیم میگفتند که از زبان یک نفر یکی از راهنماهایشان نمیدانم صحبت میکردند میگفتند کسی که واقعاً این خواسته را داشته باشد بخواهد عضو شود از همین امروز که گلریزان است ما حساب میکنیم ما گلریزان تا گلریزان یک سال مالی داریم که جمع میشود مثلاً آن 6 میلیون تومان آن 50 میلیون تومان یا هرچه بیشتر بخواهیم بدهیم بیاییم ببینیم این 6 میلیون تومان تقسیم بکنیم بر ۳۶۵ روز میشود روزی 17 هزار تومان، من خردهاش را نمیگویم روزی 17 هزار تومان واقعاً اگر بتوانیم بگذاریم کنار یک وقتهایی نگاه میکنیم میبینیم بیشتر از 17 هزار تومان توانستیم امروز، مثلاً دارم 50 میلیون تومان میگذارم فردا ندارم 17 هزار تومان میگذارم 20 هزار تومان میگذارم وقتی نگاه میکنیم میرسیم به گلریزان سال جدید میبینم من از آن 6 میلیون تومان بیشتر پسانداز کردم جمع کردم و این چه شوق و ذوقی به من میدهد که من توانستم انجامش دادم و چقدر خیال من راحت میکند که من به راحتی توانستم و عضو لژیون سردار شدم. من این را میخواهم بگویم آقای مهندس ما را در این مسیر قرار دادند نه به واسطه اینکه ما به کنگره کمک کنیم در واقعیت این است که ما داریم به کنگره کمک میکنیم میشویم عضو لژیون سردار این واقعیت دارد در کجا؟ در صور ظاهر ما ولی در حقیقت در صورپنهان چیز دیگری است مثلاً شنیدید میگویند که؛ یک چیزی واقعیت دارد ولی حقیقت یک چیز دیگری است ما اینجا آمدیم در سیاره زمین داریم زندگی میکنیم داریم، بچه داریم، شوهر داریم، زن داریم به هر حال پدر، مادر همهمان داریم در یک جمع حتی کنگره فقط در نظر بگیریم داریم با هم انگار اینجا زندگی میکنیم اینا در صور ظاهر واقعیت دارد داریم انجام میدهیم ولی حقیقت یک چیز دیگر است حالا شاید برای بعضیها سؤال شود مثلاً حقیقت است یعنی چه؟ اینکه پولی من دارم میدهم برای لژیون سردار یا به قول خودمان در واقعیت دارم کمک میکنم پایههای مالی کنگره محکم بشود این پساندازی است برای بعد بعدی خودم، برای چی مثلاً میگوید که همسفران در آن مکان لا مکان من یک استحکام پایههای مالی خودم دارم آنجا محکم میکنم نه اینجا، اینجا دارم به کنگره ۶۰ کمک میکنم در صور ظاهر این واقعیت ولی حقیقت امر یک چیز دیگر است حقیقت این است که من پایههای مالی خودم دارم آنجا برای خودم پسانداز میکنم. آقای مهندس خیلی حرف قشنگی میزنند میگویند کسی که اعتیاد دارد ما این را خواندیم در کتاب ۶۰ درجه اگر درمان نشود در بعد فیزیکی در آن بعد با خودش میبرد. اعتیاد خیلی حرف اگر اینجا ما پایههای مالیمان قوی نباشد پسانداز نداشته باشیم کمک نکنیم نبخشیم آنجا هم گرفتار میشویم آنجا هم هیچی نداریم، یک آدم ببخشید عذرخواهی میکنم طبق صحبتهای آقای مهندس خیلی قشنگی در سیدی لژیون مالی صحبت میکنند یک آدم مفلس یک آدم فقیر یک آدم نداری هستیم کسی هم که اعتیاد دارد ببینید چه عذابی آنجا میکشد همان عذابی انجا که شخص در صورپنهان که ما الان نمیبینیم در بعد بعدی در زندگی بعدی دچارش میشویم درمان نشده ما با همین انرژی یا همان پولی که نداریم آنجا پسانداز نکردیم سرسری گرفتیم از آن گذشتیم این فرصتی است برای تکتک ما و سعادتی برای ما بوده که ما در این بعد از حیات که در همچین مکانی در یک همچین جایی را داشته باشیم که پسانداز کنیم برای سالها در باقیات خودمان و شک نکنید که این پولهایی که ما داریم جمع میکنیم الان من خودم امسال سال قبل نه سال قبلتر دنور شدم 50 و یا 60 میلیون تومان داده بودم هم سردار بودم هم دنور و پارسال هم فقط عضو سردار بودم امسال آمدم سه تا 6 میلیون تومان دادم به سه نیت؛ خودم پدرم و نوهام در همین حد توانستم این خودش الان یک پساندازی است. الان میخواهد آن برای نوه من حساب شود نوش جانش میخواهد برای پدر من حساب شود نوش جانش و میخواهد کلاً برای خودم هیچ فرقی نمیکند من آن کاری که باید انجام میدادم دادم و اینجا به این اعتقاد دارم به این آگاهی و درک رسیدم که این پساندازی است برای خودم پس دیگر نمیترسم ناراحت نمیشوم مثل روزهای اول بگویم که من الان دوباره از کجا امسال کارت بکشم واقعاً من این را همیشه به خودم میگفتم یکی دو سال اول میگفتم دوباره الان من باید 6 میلیون تومان بدهم این استرس با من دو سال اول بود همیشه میگفتم باید جمع کنم، خانم سحر گفتند این کار کنید یک سال حتی این کار را کردم پول بیشتری هم داشتم ولی این ترس با من بود این تفکر با من بود که انگار یک بار بزرگ یک چالشی شده بود روی دوش من که این لژیون سردار الان من باید هر سال این 6 میلیون تومان بدهم این در فکر من داشت اذیتم میکرد چرا؟ چون دیدگاهم اشتباه بود چون دیدگاهم نسبت به لژیون سردار و آن مبلغی که من میپردازم اشتباه بود فکر کردم الان دارم میدهم میگفتم من در صورتی این 6 میلیون تومان خودم نیاز دارم حالا ندهم به کنگره نیاز خودم که واجبتر است مگر مهندس نگفتند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام، اینها را با خودم هی میگفتم چیزهای منفی میآمد در ذهنم آخرش هم انجامش میدادم ولی آن لذت را نمیبردم واقعاً خوبیاش این است که آدم از کاری که انجام میدهد لذت ببرد بداند دارد چکار میکند، کجا دارد خرج میکند خیلی جاها هستند که ما میتوانیم کمک کنیم قبلاً اینجوری بودم که تا زمانی که نمیدانستم این پول برای چی من میدهم من به کسی کمک نمیکردم باور کنید این صندوق صدقات بود در همه جا بود میگفتم این الان از کجا معلوم این به کجا میرسد به کی میدهند من برای چه باید پنج تومن ده تومن هر چی بندازم من هیچ زمانی یادم نمیآید پول انداخته باشم در صندوق صدقات شاید هم اشتباه هم میکردم ببینید من باید میدادم آن موقع آگاهیاش را نداشتم، تو بده چکار داری کجا میرود اگر کسی بخواهد واقعاً کمک کنه باید دیدگاهش این باشد من میدهم دارم برای خودم پسانداز میشود میخواهد هر جا باشد هر کسی کارما پس میدهد اگر جای درستی برود عالی است اگر نرود هم کارما هر کسی باید پس بدهد ولی از زمانی که من پرداخت کردم و کمک کردم و آقای مهندس دارند روی تفکرات ما کار میکنند که ما ذهنمان ثروتمند شود از نظر مالی که من نترسم پولی که میدهم نگران نباشم از این به بعد بفهمم این دارد یک جایی برای خودم جمع میشود یک جایی در نهایت به دردم میخورد که همان صورپنهان انسان است در صورپنهان خیلی چیزها است که ما اصلاً ذرهای از آن را هنوز نمیتوانیم درک کنیم و درک نکردیم به قول آقای مهندس میگویند که ما هنوز نمیفهمیم چی به چی است ولی در همین حدی که آموزش گرفتیم انشاءالله باید بتوانیم سعی کنیم این زنجیره را تا زمانی که زنده هستیم یعنی خودم همیشه به خودم میگویم تا زمانی که در کنگره حضور دارم و یک خدمتگزار هستم و حتی شاید هم نباشم حالا پیش میآید آدم از کنگره فاصله بگیرد بالفرض بتوانم این زنجیره را حفظش کنم اگر این را حفظ کنم در نهایت خودم میرسم به چیزی که باید برسم. همین که من متوجه شدم که جریان این لژیون سردار یا این لژیون مالی چی است و این پول کجا خرج میشود و چجوری مصرف میشود و کجا میرود خیال من راحت شده یعنی یک بار سنگینی از دوش من برداشته شد تا من بتوانم بهتر عمل کنم حتی در خدمتهایی که ما هستیم حتی من که الان راهنما هستم مرزبانم فرق نمیکند هر خدمتی که به من داده میشود اینها برگشت داده میشود اینها یک پساندازی برای من است وقتی که من دیگر اینجا نیستم است و انشاءالله که بتوانیم تکتک ما از این لژیون بهره ببریم تکتک ما بتوانیم خدمتی که در اختیار ما گذاشته میشود به ما داده میشود از قبل این خدمتها ما را انتخاب کردند یعنی اینطوری نیست که من بگویم من الان شدم دنور یا پهلوان یا لژیون سردار کار من بوده نه ببینید یک خواستهای داشتم یک فکری داشتم یک تفکری داشتم ولی انتخاب شدم که در این مسیر قرار گرفتم همیشه آقای مهندس میگفتند خدمتها هستند که ما را انتخاب میکنند نه ما خدمتها را انشاءالله که من توانسته باشم آن حق مطلب را ادا کرده باشم و این را همیشه بدانید آن چیزی که در واقعیت است به صورت واقعی است؛ ولی حقیقت چیز دیگری است که ما ذرهای از آن حقیقت را هنوز نتوانستیم درک کنیم و باید بدانیم که این همیشه بوده و هست و خواهد بود من در ادامه صحبتم کوتاه میکنم اگر چه زیاد صحبت کردم عذرخواهی میکنم و در ادامه از کلام زیبای شما مشارکتهای خوبتان استفاده میکنم مرسی از این که به صحبتهایم گوش دادید.
مشارکت اعضا؛
همسفر سمیه:
خداوند را سپاسگزارم که اجازه داد در اولین جلسه لژیون سردار در سال جدید در کنار شما عزیزان باشم و از همه مهمتر و ارزشمندتر شما خانم نرگس عزیز که اولین جلسه سردار شعبه کریمان بهعنوان استاد نشستید مطمئناً امسال شعبه ما بابرکت است؛ چون خانم نرگس شما میبخشید با دلوجان و با آگاهی و دانایی و به قول خودتان دیگر آن ترس نیست و راحت میبخشید و مطمئناً همیشه هر کاری اگر ما با قلب روشن و باایمان انجامش بدهیم مطمئناً نتیجهبخش در صراط مستقیم و خیلی خوشحالم که امروز هستید در شعبه بسیار تا بسیار استفاده کردم از صحبتهایتان که به زیبایی دستور جلسه را باز کردید و خیلی ممنون از خانم سیما عزیز و خانم زهره عزیز که همیشه در کنارشان آموزش گرفتم و در لژیون سردار همیشه از استاد سردار تشکر میکنم که اجازه داد باشم من در این لژیون در کنار انسانهای بخشندهای که اگر امروز این انسانها بخشیدند و نشستند سر لژیون و از مالشان گذشتند که من حالم خوب باشد و من در کنارشان باشم و آموزش بگیرم همینجور که شما گفتید کلمه دنور یعنی بخشنده بخشندگی هم کسی انجام میدهد که آگاهی داشته باشد و دانایی داشته باشد و مطمئناً کسانی که اینجا نشستند و آن بخشندگی را انجام دادند فرق نمیکند سردار باشند پهلوان باشند، دنور باشند همه اینها ارزشمند هستند؛ چون به آن نقطه تفکر رسیدند و این کار انجام دادند و من همیشه میگویم اعضا لژیون سردار همه پهلوان هستند؛ چون که یک روزی یک زمانی وقتی که مشکلی برای کسی پیش میآمد پهلوانان بههرحال دور هم جمع میشدند و آن بزرگی خودشان را نشان میدادند و کمک میکردند به افرادی که نیازمند بودند و الان دقیقاً افرادی که در لژیون سردار هستند و با تمام وجودشان میبخشند پهلوان هستند دنور هستند حالا 6 تومان، 50 تومان، 500 میلیون تومان و در آخر هم که آقای مهندس خودش 1 میلیارد پرداخت کردند و هیچ اسمی هم برایش نگذاشت و گفتند؛ برای 1 میلیارد تومان دیگر اسمی نمیگذارم انشاءالله که من هم روزی به آن نقطه تفکر برسم و امسال یک سکوی پرتابی باشد برایم که از سردار به دنور و واقعاً شاید هنوز آن امید را دارم که در همین سال جدید میتوانم انشاءالله دنور شوم و شاید به قول شما آن اوایل ترس بود که نمیتوانم، من آمدم اسم نوشتم نمیتوانم بپردازم؛ ولی وقتی که هدف داشته باشیم خواسته داشته باشیم و متوجه باشیم برای چه داریم این کار انجام میدهیم مطمئناً هم لذتبخش است هم میتوانیم آن کار بهراحتی و با آگاهی انجامش دهیم و همینطور که شما گفتید ما میتوانیم آن مال و ثروتی که داریم در این بعد تبدیلش کنیم برای بعد بعدمان هر چه این بعد کاشتیم بعد برداشت کنیم اگر بخواهیم در بعد، بعد هم ثروتمند باشیم و حالمان خوب باشد حتماً باید در این بعد بکاریم و دقیقاً مثل کسی که دوست دارد مالش زیاد شود و برایش تلاش میکند که مالش زیاد شود و خداوند در سوره بقره میفرمایند کسانی که انفاق میکنند اگر یکدانه گندم میکارند هفتاد خوشه گندم برداشت میکنند و از هر خوشه گندم صد دانه برداشت میکنند و دقیقاً انسانهایی که در کنگره هستند میکارند مطمئناً برداشتی هم دارند در این بعد میکارند و در بعدهای بعد برداشت میکنند و کسانی که در لژیون سردار هستند و پهلوان هستند مطمئنم خیالشان از بعد بعدشان راحت است چون دارند با آگاهی و دانایی این کار انجام میدهند، نه برای منیت نه برای اینکه خودشان را نشان بدهند فقط و فقط به آن درک رسیدند. بخشش اگر به قول شما در صور ظاهر و همان در واقعیت بخشش ولی در حقیقت یک چیز دیگر است و حقیقت هم چیزی که بر راستی و درستی دلالت دارد دقیقاً همین صحبت شما است خانم نرگس که پول باید در این بعد اگر بخواهد تبدیل شود فقط و فقط برای تبدیلشدن برای اینکه به چک تبدیل شود برای بعد بعدمان و کولهباری برای بعد بعدی من باشد قطعاً باید همان بخشش باشد؛ چون پولی که خداوند به من داده کاملاً تعلق به من ندارد من هر زمانی که بعد از آن آگاهی که کسب کردم و داناییام یکذره رشد پیدا کرد هر جا سر هر چهارراهی جایی کسی را میبینم و یا حتی اگر ببینم اعتیاد دارد؛ ولی با تمام وجودم آن کار انجام را میدهم و بعد چقدر حالم خوب میشود به این صحبت آقای منصوری همیشه فکر میکنم میگویند که خدمت چیزی که آدم کاری انجام بدهد و در عوضش چیزی نگیرد؛ ولی در کنگره ۶۰ چه خدمت مالی اینکه هر جوری داری خدمت میکنید قبلش بهایش پرداخته شده و بهایش هم همان حال خوبی که قبلش من دریافتش میکنم و قبل از اینکه من بیایم کارت بکشم اینقدر حال من خوب شده این قدر دریافتهایم زیاد است که میآیم کارت میکشم که بعدش مشخص است و همیشه خودم برای اولینبار که عضو لژیون سردار شدم و دو قسط پرداختم هیچ موقع آن شب یادم نمیرود و گفتم؛ امشب سرم را راحت میگذارم روی بالش من بهای رهاییم را پرداختم؛ ولی صبح که بلند شدم متوجه شدم من اصلاً بهای رهاییام را نپرداختم من اگر امروز حالم خوب است اگر امروز پرداختی داشتم دلیلش این بود که بههرحال آن حال خوب بوده و آن آگاهی بوده که برای خودم بخشیدم؛ چون خودم دارم حال خوب دریافت میکنم و به کسی کمک نکردم انشاءالله که بتوانم واقعاً در این بعد اندوختهای برای خودم داشته باشم همینجور که شما گفتید برای پدر بزرگتان و دیدم حالا خانم فرناز گفتند برای مادربزرگم و قبلاً دیدم خانم مهدیه برای پدرشان این کار انجام دادند مطمئناً به گفته شما من این 6 میلیون تومان دادم و حسابم با آن کائنات است و کار من مطمئناً به آنها میرسد و کارم انجام دادم؛ چون بهدرستی انجامش دادم و به آنها میرسد و هیچچیز هم در این بعد و در کائنات نیست که ثبت نشود و ضبط نشود خیلی ممنونم از شما که وقت مشارکت دادید.
تایپ: همسفر زهره (راهنمای تازهواردین)
ویرایش: همسفر منصوره، راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
عکس: همسفر فرناز (مرزبان خبری)
ارسال: همسفر اعظم، راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
500