English Version
English

سفر اول به مراتب راحت‌تر از سفر دوم است

سفر اول به مراتب راحت‌تر از سفر دوم است

«بدون شک روز تولدتان یکی از زیباترین روزهای حیات شما است؛ انجام راه درست و کامل انسان را به انوار الهی نزدیک می‌کند و با دید وسیع، جهان‌ها چهره واقعی خود را در تصویر ذهن به طور کامل حک می‌نماید، اصوات مانند حس و نور در شکل‌گیری معنا می‌یابند و در معنا، مفهوم خواست انسان متولد می‌گردد. تولدها شبیه هم هستند؛ اما در جزئیات تفاوت‌های عظیمی دارند.»

ضمن تبریک تولد پنجمین سال رهایی راهنما همسفر سمیه و مسافرشان آقا محمدرضا با آخرین آنتی‌ایکس مصرفی شیره وارد کنگره شدند، با راهنمایی همسفر طاهره و مسافر رحمت به مدت 10 ماه و 8 روز به روش دی اس تی با داروی OT سفر کردند و اکنون نیز به مدت 5 سال و 4 ماه است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستند، در ضمن سفر سیگار داشتند به راهنمایی آقا فرشید، رهایی از بند نیکوتین 4 سال و 4 ماه. لحظاتی با این دو عزیز ما را همراهی کنید.

چگونه کنگره 60 در مسیر زندگی‌تان قرار گرفت؟ آیا قبل از ورود به این مکان روش‌های دیگری را نیز برای درمان خود امتحان کرده بودید؟

همسفر: از طریق آشناهای خود به این مکان مقدس آمدیم، قبل از آمدن به کنگره مسافرم هر زمانی که از اعتیاد خود خسته می‌شد، به صورت سقوط آزاد موادش را مصرف نمی‌کرد و پس از چند روز دوباره برگشت می‌خورد.

مسافر: از طریق برادر کوچک‌ترم که درگیر اعتیاد بود و من را به کنگره دعوت کرد با اینجا آشنا شدیم؛ اما خودش نماند و در حال حاضر بعد از پنج سال در حال درمان است. بنده قبل از کنگره هیچ روشی را امتحان نکرده بودم، به غیر از چهار روز سقوط آزاد که نتیجه‌ای نداشت.

آرامش در رفتار و چهره شما دو عزیز کاملاً مشهود است؛ آرامشی که اکنون دارید را چگونه به دست آورده‌اید؟

همسفر: باید اعتراف کنم قبل از آمدن به کنگره بسیار خشمگین و کینه‌ای بودم و درونم همیشه جنگ بود؛ اما از وقتی وارد کنگره شدم به‌مرور با آموزش‌ها رفتارم تغییر کرد. این آسایش و آرامش را ابتدا مدیون آقای مهندس و آموزش‌های ناب کنگره هستم و بعد کسانی که این آموزش‌ها را در قالب هدیه در اختیار من قرار دادند، مثل راهنمای عزیزم خانم طاهره شجاعی و همه کسانی که در کنگره خدمت کردند و در حال خدمت هستند؛ زیرا من فکر می‌کنم همه ما در کنگره بر روی یکدیگر اثرگذاریم.

مسافر: آرامشی که اکنون داریم را مدیون کنگره 60 هستیم و خدمت‌هایی که انجام می‌دهیم باعث حال خوبمان می‌شود، بنده آرامش درونی خود را مدیون کنگره و همسفرم هستم.

تولد شما مصادف با دستور جلسه وادی چهاردهم شده است؛ رابطه بین خدمت کردن در کنار یکدیگر و وادی عشق را چگونه می‌بینید و چه حسی دارید؟

همسفر: به نظر من دستور جلسات در روز تولد با ما یکی می‌شوند؛ به یاد دارم سال‌های گذشته تولد ما مصادف شده بود با دستورجلسه رابطه یادگیری و معرکه‌گیری که درس‌های زیادی برای من داشت، در این دستور جلسه هم امیدوارم درس‌های لازم را فرا بگیرم؛ زیرا رسیدن به وادی عشق نیازمند آگاهی‌های بسیار است؛ اما حس خدمت کردن در کنار مسافرم آن هم در جایگاه راهنمایی برای من تجربه بسیار شیرینی است؛ زیرا انسان لیاقت خدمت را از خداوند می‌گیرد و من خدا را بی‌نهایت سپاسگزارم که اجازه داد در این جایگاه باشم و آموزش بگیرم.

مسافر: حس بسیار خوبی‌ است، اگر وادی عشق نبود خدمتگزاری هم در کنگره نبود در واقع وادی عشق باعث و بانی بسیاری از خدمت‌ها در کنگره است.

بزرگ‌ترین آزمایش یا در واقع همان گذرگاه سخت شما در سفر اولتان چه بود و چگونه از آن عبور کردید؟

همسفر: من تا جایی که به یاد دارم اوایل سفر اول در حال تجسس بودم؛ اما بعد از قرار گرفتن در معرض آموزش‌ها متوجه شدم باید حواسم به تخریب‌های خودم باشد؛ زیرا زمان می‌گذشت و داروی مصرفی مسافرم کم می‌شد و حالش بهتر می‌شد؛ اما من در یک نقطه بودم. زمانی که آموزش‌ها را گرفتم توانستم از گذرگاه سخت عبور کنم و به سوی این نقطه‌ای که اکنون هستم قدم بردارم.

مسافر: سفر اول به مراتب راحت‌تر از سفر دوم است. در سفر اول بنده زیاد در چالش نبودم و گذرگاه سختی برای من وجود نداشت.

مثلث کار، زندگی و کنگره را تا چه اندازه به تعادل رسانده‌اید؟

همسفر: گرچه سختی‌های خود را دارد؛ اما کنگره تعادل‌ها را به زیبایی یاد می‌دهد. برای من این مثلث در بهترین شکل خود است و شاید کنگره نسبت به کار و زندگی پررنگ‌تر باشد؛ زیرا کنگره چیزی به من می‌دهد که بتوانم کار و زندگی‌ام را رونق بدهم.

مسافر: اوایل سخت بود؛ اما بعد از گذشت پنج سال برنامه‌ریزی کرده‌ام؛ زیرا با داشتن لژیون بایستی به موقع در جلسات حضور داشته باشم.

اگر بخواهید زندگی قبل از کنگره را با اکنون مقایسه کنید در یک جمله کوتاه چه می‌گویید؟

همسفر: از نقطه سیاه تا رنگین‌کمان.

مسافر: فکر می‌کنم اگر کنگره نبود، بنده الان نبودم و کسی را کنارم نداشتم و زندگی خود را مدیون کنگره می‌دانم.

سخت‌ترین لحظه‌ای که در دوران اعتیاد به شما تحمیل شد چه بود؟

همسفر: سختی زیادی در دوران اعتیاد به من تحمیل شد، آن هم به دلیل اینکه هیچ شناختی از این بیماری و کسی که درگیر این بیماری است، نداشتم. سخت‌ترین لحظات موقعی بود که همه‌چیز برایم آشکار شد و متوجه شدم مسافرم یک مصرف‌کننده است؛ اما مسافرم انکار می‌کرد که این شرایط بسیار برای من سخت بود.

مسافر: معامله‌های بی‌پایه و بی‌اساسی که انجام دادم. اشتباهات مکرری که از من سر می‌زد باعث بی‌اعتمادی افراد به من می‌شد و به قدری زیادند که در باور نمی‌گنجد.

به نظر شما ضرورت آمدن همسفر به کنگره 60 چیست؟

مسافر: این که می‌گویند همسفر بال پرواز مسافر است شعار نیست. اگر همسفرم در کنار من نبود رها نمی‌شدم و یا اگر رها می‌شدم اکنون خدمتگزار نبودم.

چرا پذیرفتید به عنوان همسفر مسافرتان را همراهی کنید؟

همسفر: مسافرم وقتی بعد از مشاوره تازه‌واردین به خانه برگشت، یک پیامی خوانده بود که می‌گفت: «یا می‌بریم یا می‌آموزیم، باختی در کار نیست». همین جمله برای من سراسر امید بود. زمانی‌که خودم برای اولین بار در کنگره حضور پیدا کردم، متوجه شدم ترکش‌های اعتیاد به من نیز وارد شده و تصمیم جدی گرفتم که همراه مسافرم باشم و همسفر این راه پر از رمز و راز باشم و از اینکه مسافرم اجازه دادند همراهشان باشم صمیمانه سپاسگزارم.

حس خودتان را راجع به این کلمات بفرمایید:

همسفر:

آقای مهندس: مظهر عشق و انسان‌ دوستی
جهان‌بینی: جعبه کمک‌های اولیه یک شخص در مواقع بحرانی و عادی
سفر اول: سفر عبور از گذرگاه‌ها و بازشدن بندها
رهجو: تشنه بودن و استقامت داشتن
محبت: کلمه وصف‌ناپذیری که چشم دل می‌خواهد تا لمس شود.

مسافر:

مهندس: مرد به تمام معنا
جهان‌بینی: اگر تدریس جهان‌بینی نبود، کنگره شصتی وجود نداشت.
سفر اول: به فکر چیزی نیستی به غیر از سفرت، بسیار عالی
رهجو: آینه راهنما
محبت: باور قلبی من نسبت به کنگره 60 و رهجوهایی که دارم و در نهایت با تمام وجودم محبت من تقدیم همسفرم است که من را تنها نگذاشت.

در آخر پیامتان به تازه‌واردین و سفر اولی‌ها چیست؟

همسفر: من پیامم این است، هر تازه‌واردی که وارد کنگره می‌شود، باید بداند کنگره به صورت اتفاقی سر راهش قرار نگرفته؛ زیرا هیچ جای دنیا اعتیاد را درمان نمی‌کنند. باید بداند که مورد لطف و عنایت خداوند قرار گرفته که وارد این مکان شده است، باید با فرمان‌برداری و با استفاده از تجربیات راهنمایش از این مرحله بگذرد و طعم شیرین رهایی را بچشد. این سفر فراز و نشیب‌های زیادی دارد که با آگاهی، استقامت، صبر و امید می‌توان به راحتی این مسیر را طی کرد. در پایان از همه خدمتگزاران کمال تشکر را دارم، امیدوارم برکات این خدمت‌ها در زندگی‌تان جاری باشد و از راهنمای بسیار خوبم خانم طاهره عزیز بی‌نهایت سپاسگزارم، امیدوارم هر جا که هستند همواره بدرخشند.

مسافر: به سفر اولی‌ها می‌گویم هر چه آغاز دارد پایان نیز دارد. در مسیر کنگره 60 حرکت کردن، ایمان راسخ به روش کنگره را می‌طلبد و اگر ایمان داشته باشند، مطمئناً به مقصد می‌رسند. با سپاس از زحمات شما.

 

تهیه گزارش و ویراستار: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون سوم)
عکس و ارسال: همسفر زینب، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی حافظ

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .