English Version
English

انسان باید تفکرش را تغییر دهد اگر می‌خواهد که انسان مفیدی باشد

انسان باید تفکرش را تغییر دهد اگر می‌خواهد که انسان مفیدی باشد

یازدهمین جلسه از دوره‌ پنجاه و هشتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به نمایندگی پرستار؛ با استادی مسافرمجتبی ، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه " چگونه از تعطیلات استفاده میکنیم؟ " در روز دوشنبه مورخ 28اسفندماه ۱۴۰۲ راس ساعت16 آغاز به کار نمود.

 

به نام قدرت مطلق الله

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر،خدا را شکر میکنم و از همه عزیزانی که بیشتر از من خدمت کردند و اجازه دادند که من در این جایگاه بشینم،تا از شما عزیزان انرژی بگیرم تشکر میکنم.

در رابطه با دستور جلسه از تعطیلات چطوری استفاده کنیم، یک کلید واژه وجود دارد که همه می‌گویند مسافرت نروید با دوستان قدیمی به جایی نروید و این صحبت هایی است ک تکراری بوده و هست و من دوست داشتم چیزی بگویم که جدید باشد. مخاطبین من خوشبختانه یا متاسفانه حدود هشتاد درصد سفر دومی هستند و من خدمت این عزیزان درس پس میدهم و ان شاالله که بتوانم آن چیزی که در ذهنم وجود دارد را به خوبی بیان کنم. در جلسه اوتی که برای هماهنگی شب عید در ساختمان سیمرغ برگزار شد و من حضور داشتم ،آقا شاهرخ مطلبی را بیان کردند که من دوست دارم آن را ادامه بدهم.آقا شاهرخ به شوخی فرمودند که برای شب عید به شما اوتی می‌دهیم بروید خوب بخورید و بکشید و استفاده کنید ولی جنبه هم داشته باشید. ایشان مزاح فرمودند و در کل منظور این بود که اگر اینکار را هم انجام دهید نتیجه اش چه می‌شود؟آنجا یک تلنگر به من خورد، من حدود بیست سال اولین کاری که در آخرین جمعه هر سال میکردم این بود که مواد مصرفی عید خودم را تهیه بکنم که در تعطیلات لنگ نمانم.همه ی اینکار ها را انجام می‌دادم ولی بازهم پنجم عید که می‌رسید موادم تمام می‌شد و تمام حسم برای تهیه دوباره آن بود.


حالا کسانی که سفر دوم هستند بهتر درک میکنند،یک نفر یک حسی دارد که میخواهد شب عید برود خوش بگذراند با مصرف مواد و یک نفر دیگر که یک هفته قبل از عید درخت کاشته و با آن حس و حال خوش میگذراند،من مجتبی باید بدانم که چه راهی را بروم که تفکراتم به نقطه ای برسد که بتوانم آن حال خوب را داشته باشم.همیشه بهانه ی من این بود که بعد از عید دیگر مصرف نمیکنم،بعد از عید میگفتم محرم بگذرد و تمام بشود،عروسی رد بشود و...همیشه دنبال بهانه بودم،ولی الان تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که انسان باید تفکرش را تغییر دهد اگر میخواهد که انسان مفیدی باشید،قدم مثبتی بردارد.همیشه در طول سال میتواند بهانه عید باشد اما من باید آنقدر ظرفیتم را بالا ببرم که برایم مهم نباشد که الان تعطیلات است ، کنار چه کسی هستم یا کجا هستم،باید از خودم مطمئن باشم و روی خودم کار کرده باشم که بتوانم از این تعطیلات به خوبی استفاده کنم.

 

امروز که اعلام کردند که استاد جلسه هستم ،از خود میپرسیدم چرا من انتخاب شدم؟با خودم فکر کردم و دیدم که من و نگهبان و دبیر محترم کسانی بودیم که قبلا در عید سفرمان را خراب کردیم و برگشت خوردیم وشاید یکی از دلایلی که امروز من در این جایگاه نشستم با این دستور جلسه همین بود که یک تلنگری به سفر اولی ها بخورد و بدانند که این عید هم تمام میشود و این دید و بازدید تمام میشود و بعد از سیزده بدر باید بیاییم سراغ زندگی،آن رفیقی که به خاطر او زن و و بچه و خانواده ام را دست به سر میکردم و پول خرج میکردیم و اضافه کاری میکردیم ،هیچکدام از آنها وقتی من مریض شدم نماندند و فقط زن و بچه ی من ماندند،من ماندم و بدبختی هایم،آنهایی که جلویشان مواد گذاشتم و آنهایی که شام و نهار جلویشان گذاشتم بعد از آنکه فهمیدند من در دام اعتیاد افتادم گفتند که طرف ظرفیت نداشته است میگفتند ما ظرفیتش را داشتیم اما مجتبی ظرفیتش را نداشت اگر داشت که بعد از تعطیلات دیگر سمت مواد نمی‌رفت، راست میگفتند من مجتبی ظرفیت نداشتم آنها آمدند کشیدند و خوردند و رفتند ولی من مجتبی بعد عید خودم ماندم و بد بختی هایم،خودم ماندم و خانوادم،خودم ماندم و اعتیادم ولی آنها بعد عید ترک کردند،من به عنوان یک برادر کوچکتر خواهشم این است که فقط تفکر کنیم ،وادی اول که میگوید با تفکر ساختار ها آغاز میشود ،اگر میخواهی بروی و به رفیقت زنگ بزنی که بیا پیش من تعطیلات را یا تو بروی پیش آن تعطیلات را اول قبل از آن تفکر کن و ببین این همه که کنگره آمدیم و صحبت کردیم و به ما آموزش دادند اصلا ارزش آن را دارد که بخواهی همه ی آن را کنار بگذارید و بروید مواد مصرف بکنید؟من خودم اگر کنگره نیایم حالم بد میشود،خوب همه ی شما میدانید که شغل من پوشاک است و الان در بحران پوشاک هستیم و درآمد اصلی ما الان است ولی من آمدن به کنگره و کسب حال خوش را به آن درآمد ترجیح دادم و اینجا هستم که یک زمان یادم نرود که شب های عید که میشد نمی‌توانستم سر کار بروم به خاطر اینکه مصرف کننده مواد بودم و مجبور بودم مغازه ام را ببندم ولی الان با افتخار پیراهن سفیدم را به تن میکنم و میگویم جلسه دارم و باید بروم و همه میگویند مجتبی ضرر میکنی ولی نه به نظر من ضرر روحی که با نیامدن من به کنگره به من میخورد خیلی بیشتر از آن ضرر مالی است،خیلی ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.

 

همچنین در پایان کار لژیون ها ، مسافران افطار خود را در کنار یکدیگر میل نمودند.

در ادامه گزارش تصویری از طبخ و پخش افطاری در بین اعضا تقدیم شما میگردد.

 



 

عکاس : مسافر رضا از لژیون ششم و مسافر دانیال از لژیون دوازدهم

تایپ و ویراست : مسافر محمد از لژیون سوم،مسافر دانیال ،مسافر رضا

بارگزاری : مسافر دانیال

وبلاگ نمایندگی پرستار

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .