سلام دوستان، جواد هستم یک مسافر.
در ابتدا تشکر میکنم از جناب مهندس و خانواده و در ادامه تشکر میکنم از مسافر کمال، راهنمای خوبم که در این ده ماه خیلی برای من زحمت کشیدند؛ بهترین های خداوند را برای ایشان آرزو میکنم.
با حال خراب و ناامیدی تمام و با قلبی پر از خشم و نفرت و کینه که در کوله بارم داشتم و با خودم به این طرف و آن طرف حمل میکردم و راهی جز مصرف مواد نداشتم و از همه کس و همه چیز گریزان بودم و فقط با مواد رابطه نسبتا خوبی داشتم و در گمراهی بودم تا سال هزار و چهارصد که با کنگره آشنا شدم.
یک روز که موادم را مصرف کرده بودم و حال خوبی داشتم با شخصی برخورد کردم که کنایه ای به من زد و حالم را دگرگون کرد و راهم را عوض کرد.
همان جا بود که با حرفش به خودم آمدم و تفکر کردم که دیگر بس است و از حالا به بعد باید راهم را از مواد جدا کنم.
مدام دنبال راهی بودم که از این بند رها شوم ولی راهش را بلد نبودم و همیشه با شکست مواجه میشدم و اعتقادی هم نداشتم که به خداوند پناه ببرم و با خودم همیشه میگفتم که دود اول مساوی با خشت آخر ولی در ته دلم کور سوی امیدی داشتم و زمانی که از همه کس و همه جا نا امید بودم زیر لب خدای خودم را صدا کردم و از خداوند عاجزانه درخواست کردم که کمک کند و نیرویی به من بدهد برای حرکت در این راه که بتوانم از شر مواد خلاص شوم. اما از آن طرف کسی در درونم میگفت برو موادت را بکش تو که مال این حرف ها نیستی و راهم را عوض میکرد. اما این بار جلوی آن ایستادم و گفتم یا خوب میشوم یا میمیرم. مدام با آن کلنجار میرفتم تا این که با کنگره آشنا شدم و وارد لژیون دوم شدم و توانستم رهاییام را از دستان پر توان جناب مهندس حسین دژاکام بگیرم. بعدها با آموزش هایی که گرفتم متوجه شدم کسی که مرا وارد کنگره ۶۰ و وارد لژیون دوم کرد و راهنمایی چون مسافر کمال را سر راهم گذاشت قدرت مطلق بود. اینها تقدیر یا سرنوشت یا قسمت نیست و این خود خداوند بود که نالههای از ته دل وسختیهایی را که کشیدم و خماری هایی که پس دادم را دید و گذاشت تا زمان آن برسد، دستم را گرفت و مرا به کنگره ۶۰ اردستان آورد تا آموزش بگیرم و در کنار آموزش گرفتن بتوانم اعتیادم را درمان کنم و به آرامش برسم.
تهیه کننده :مسافر جواد لژیون دوم
تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
112