جلسه چهارم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزش عمومی مسافران نمایندگی ملایر با استادی راهنما مسافر مجتبی، نگهبانی پهلوان مسافر محمد و دبیری راهنما مسافر سهراب با دستورجلسه «وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من » روز پنجشنبه ۲۴ اسفندماه سال ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجتبی هستم مسافر، قبل از هر چیز ماه مبارک رمضان را تبریک میگویم درمورد دستورجلسه وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من حسن ختام همه وادیها میرسد به وادی چهاردهم و این وادی یک وادی سنگینی است که صحبت کردن راجعبه آن کار سختی است. چیزی که من از این وادی دریافت کردم؛ درسیدی وادی ۱۴، بخش ششم آقای مهندس راجعبه حس صحبت میکند که به نظر من اگر ما همین یک مطلب را درک کنیم میتوانیم به بخش کوچکی از این وادی پی ببریم.
حس اولین نیروی بهکارافتادن قوه عقل است وقتی معنای واقعی آن را بفهمیم متوجه میشویم وقتی عقل انسان میخواهد یک حکم یا یک دستوری را صادر کند نقش اصلی را حس ایفا میکند و حس انسان است که یکسری اطلاعات را به عقل میدهد و عقل آن فرمان را صادر میکند و این که حس انسان آلوده باشد یا تزکیه شده باشد بسیار تعیین کننده است؛ یعنی آن کینه و نفرت و آن حسادت و مسائل منفی و ضدارزشی که برای انسان به وجود می آید و درون انسان رخنه میکند همه بستگی به حس انسان دارد؛ مثلا اگرحس به عقل بگوید از فلانی بدت بیاید یا از فلانی کینه داشته باش عقل به سادگی نمی پذیرد و دلیل و منطق میخواهد، دلیل و منطقش این است که مثلا فلانی به تو ظلم کرده است و پول تو را خورده و باید از آن آدم بدت بیاید این دقیقا مصداق کسی است که حسش آلوده است و این حس آلوده باعث میشود که حتی عقل هم به ما میگوید باید از این آدم بدت بیاید اما وقتی این قضیه برعکس میشود در وادی عشق و محبت قرار میگیرد.
وادی عشق و محبت میگوید: همه هستی عشق است، همه هستی محبت است حتی آدمهای بد هم عشق هستند ولی پذیرش این کار سختی است. مثلا من چطور میتوانم آدمی که برفرض مثال زندگی من را نابود کرده دوست داشه باشم یا چوپانی که یک گرک آمده و همه گلهاش را تکه پاره کرده چطور میتوانم مثلا آن گرگ را دوست داشته باشم یا کسی که آمده من را درگیر اعتیاد کرده است چطور میتوانم دوستش داشته باشم همه اینها برمیگردد به آن مکالمهای که بین حس و عقل وجود دارد. حس میگوید فلانی را دوست داشته باش. چرا؟ چون آمده است که تو را تکمیل کند چون جزء نیروهای مکمل تو است آن کسی که مال تو را خورده است، دوست داشته باش؛ چرا؟ چون آن به تو یاد داده است که مراقب اموالت باشی و هوشیارتر شوی و این باعث میشود انسان ذرهذره به آن وادی عشق و محبت قدم میگذارد اما این که بخواهیم کاملا این وادی را درک کنیم کار بسیار سخت و مشکلی است.
انسان باید آن آلودگیها و ناخالصیهای درونش را پاک نماید و آنقدر تزکیه و پالایش انجام دهد که اصلا چیزی نباشد که بخواهد آن شخص را برنجاند. من وقتی نگاه میکنم در کنگره کسانی که دارند در مسیر خدمتی قدم برمیدارند و به انسانهای دیگر خدمت میکنند تا حدودی این موضوع را درک کردهاند به شرط این که از مسیر خودشان خارج نشوند اگر در مسیر کنگره درست حرکت کنیم میتوانیم قدری به این موضوع برسیم و ما یک الگوی بزرگ از عشق و محبت مثل آقای مهندس داریم که همه ما تحت آموزش مستقیم ایشان هستیم و میتوانیم از ایشان بهرهمند شویم.
تایپ: مسافر علی صادقی
عکس: مسافر علی اسدی
ویراستاری و ارسال: راهنمایتازهواردین بهمن مشفق
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
285