اولین جلسه از دور بیست و یکم سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی باباطاهر همدان با استادی ایجنت محترم مسافر عبدالله، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من» پنجشنبه ٢۴ اسفند ماه ۱۴۰۲ رأس ساعت۰۰ :۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر توفیق داد در این جایگاه باشم و خدمت نمایم. کسب اجازه مینمایم از استاد خودم آقای رضا کرمی که ما دوست داشتیم ایشان استادی جلسه را بر عهده بگیرند ولی به خاطر تولد که آقای دبیر فراموش کردن بگویند دستور جلسه امروز دو قسمت دارد. یکی وادی چهاردهم و دومی تولد اولین سال رهای مرزبان محترم اقا صابر، که بنده باید مینشستم. تبریک میگویم رهاییها را به لژیون یکم، لژیون چهارم، لژیون ششم، راهنمایان محترم، و رهجویان گرامیشان. امیدوارم که این رهاییها تداوم داشته باشد و روز به روز شاهد رهاییهای بیشتری باشیم.
اما دستور جلسه وادی چهاردهم، معرفت و عشق، که بنده معتقدم برای رسیدن به وادی چهاردهم و صحبت کردن و عمل کردن به این وادی، باید از سیزده وادی گذشته رد شده باشیم. باید دانش و معرفت به دست آورده باشیم. باید ذره ذره حرکت کرده باشیم تا رسیده باشیم تا بتوانیم از بازی چهاردهم حتی صحبت هم کنیم. وادی چهاردهم وادی محبت و عشق آخرین وادی چهارده وادی ما است که در کنگره جناب آقای مهندس برای ما ترسیم نمودند. از محبت و عشق بخواهم صحبت کنم، ماه رمضانی که ما کنار همدیگر هستیم و افطاری درست میکنیم پول خود اعضاء جمع میشود و افطاری توسط خود اعضا تهیه میشود.
اینجا جمع میشویم کنار همدیگر و افطاری میل میکنیم. این خودش عشق است. اینکه یک مسافر سفر اولی بیاید موفق میشود و به رهای میرسد شک نکنید در مسیر عشق با آن همراه است. یعنی عشق به معنای واقعی. برای همین است که سفر اول هستم نیاز است که سفر را با عشق طی نمایم تا به رهایی برسم. اگر عشق در مسیر من باشد از آن مسیر لذت میبرم و به رهایی میرسم. اگر عشق نباشد این مسیر سخت خواهد شد، صعبالعبور خواهد شد. برای بعضیها اصلا عبور ناممکن میشود.
اساس و پایه کار کنگره بر مبنای عقل، محبت ایمان است. محبت باید چاشنی کار باشد. عشق باید چاشنی کار باشد. کسی که بیاد با عشق سفر خودش را طی نماید صد درصد سفر دوم هم با عشق خدمت مینماید. در نهایت به معرفت میرسد. بدون دانشگاه رسیدن به معرفت امکانپذیر نیست. بدون معرفت رسیدن به دانش امکانپذیر نیست، بدون دانش رسیدن به محبت امکانپذیر نیست. نیاز به معرفت است، نیاز به دانش است. ممکن است من طبق غریزه نسبت به خانوادهام نسبت به دوستانم نسبت به اطرافیانم محبتی داشته باشم اما محبت واقعی می گوید، محبت واقعی چیست؟
محبت واقعی باید با باورها عجین شود تا محبت واقعی بدست بیاید. من هم فکر میکنم که ما در مسیر محبت یا عشق چیزی که سد راه ماست همان چیزی است که ما با آن روبرو هستیم. انتظار توقعاتی که نسبت به همدیگر داریم، نیازی که نسبت به همدیگر داریم. اگر فکر کنیم که من یک خواستهای دارم از رفیقم، دوستم، همکارم یا خانوادهام اگر برآورده شود موفق میشویم اگر برآورده شود مثبت میشویم. در حالی که من عکس این قضیه فکر میکنم. همانطوری که در کنگره آموزش دیدیم محبت یعنی چیزی که من داشته باشم برای ارائه کردن به دیگران، نه از دیگران گرفتن این میشود محبت.
اگر پولی دارم خرج میکنم بعد استفاده خواهم کرد. انتظار اینکه دیگران نسبت به من طلب داشته باشند ممکن نیست مثل یک آهنرباست که جذب میکند. اگر داشته باشیم کسی کوچکترین خوبی برای ما انجام دهد، آن را جذب میکنیم. یعنی ما محبت در درونمان داریم. ولی اگر نداشته باشیم جذب نمیکنیم. اگر کسی هم برای ما بهترین و بیشترین خوبیهای دنیا را انجام دهد نمیفهمیم و از کنارش رد خواهیم شد. اگر هم انجام داد که به نفرت تبدیل میشویم. در این مسیر ممکن است بعضی از ماها بیراهه برویم که در وادی چهاردهم به آن میگویند اضداد که ایراد ندارد.
ما در کنگره معنی محبت واقعی را میفهمیم. قبلاً فکر میکردم که محبت همان با لمس، با سخن، با تعهدات است اینجا فهمیدم یک کمال بی ادعاست، انتها و پایان ندارد. من نسبت به شماها اگر محبت داشته باشم، نسبت به همه خواهم داشت. نسبت به بچهام دارم، خانوادهام دارم، تمام جامعه دارم. اگر نداشته باشم ممکن است قبلا هم گفتم طبق غریزه یک مقدار باشد. ولی اصل نیست، واقعی نیست.
اینکه اضداد هم میگوید مانند چه چیزی است؟ مانند یک تکانهای است برای بیداری انسان ها. من در دنیای اعتیاد منتقل شدم به جایی که همه چیز را از دست دادم یا در شرف از دست دادن بودم. این اضداد بود. ولی برای من مثل یک تکانه عمل کرد با ورود به کنگره برای من شد بیداری.
پس اضداد هم در وادی چهاردهم مطرح میشود و نیاز دارد که امروز ما بدانیم. همهُ ما مشکلی داریم هر کاری که انجام دادیم الان تاوان آن را پس میدهیم و برای ما مانند یک تکانه است و باید باعث بیداری ما شود نه باعث نابودی ما. آن متنی که بالا روی پرد نوشته شد است اگر حرکت نکنم به عمق ظلمات هدایت خواهیم شد.
دومین بخش دستور جلسه که تولد مرزبان محترم آقا صابر است، در جلسه حضور دارند؟ آقا صابر مرزبان است همه میشناسیم، ولی یک بار دیگر به او نگاه کنید. آقا صابر انتهای سالن ایستادند تشویقش نمایید، آقا صابر هشتم شهریور هزار و چهارصد وارد لژیون سوم شد با مصرف تریاک کشیدن. روزانه سه گرم الی چهار گرم. که تخریب آقا صابر حالا بعضی وقتها اعلام سفر میکند میگوید سه سال. این زمانش کم بوده ولی سرعتش زیاد بوده است. طی سه سال، مصرف سه چهار گرم کشیدنی واقعا زیاد است. برای اینکه خودش عنوان میکند از صبح تا عصر میکشید و این سه چهار گرم شاید بیشتر بوده است. به هر حال آقا صابر سفر خوبی داشت در لژیون دبیر شد، در لژیون آدم منضبط و با نظمی بود. یکی از شاخصههایی که خیلی به صابر کمک کرد همین نظم و انضباط او بود. فرمانبرداری داشت تمام اینها را داشت ولی بیشتر چیزی که کمک کرد به او نظم و انضباطی بود که در سفر داشت. از همان روز اول ايستاد تا خدمتگزار باشد. خدمتگزاری میکرد چه داخل لژیون، چه داخل شعبه. در تاریخ بیست و چهارم مرداد هزار و چهارصد و یک رها شدند. دوره دبیری در قسمت اوتی واقعا عالی کار میکردند. حالا خودش بیشتر صحبت خواهد کرد. این را بگویم که هیچ مسافری بدون تلاش و کوشش نمیتواند به رهايي برسد، ولی یک چیزی که امروز مرتبط با دستور جلسه است من با خودم فکر میکردم در مورد صابر به ذهنم رسید در مورد وادی چهاردهم آقا صابر نسبت به کاری که انجام میدهد عشق دارد. واقعا نسبت به کاری که انجام میدهد عشق دارد و هر کاری که تا حالا انجام داده موفق بوده است. انشالله که در امتحان راهنمایی موفق شود. راهنمای خوبی میشود. انشالله بعد شاهد این باشیم که شالش تبدیل به نارنجی شود و به آن چیزی که دوست دارد برسد. متشکرم که به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصه سخنان مرزبان محترم صابر:
سلام دوستان صابر هستم یک مسافر
قبل از هر چیز خدای خودم را شاکرم که من را با کنگره آشنا کرد که بیایم اینجا و به حال خوش برسم. از بنیان کنگره ۶۰،جناب آقای مهندس و خانواده گرامی ایشان تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند که من بیایم اینجا و به درمان برسم. از همه خدمتگزاران شعبه باباطاهر همدان که از همه آنها آموزش گرفتم تشکر میکنم. از آقای نوروزی راهنمای سیگارم تشکر ویژه دارم. یک تشکر ویژه هم از همسفر خودم میکنم که من را تحمل میکند و در سفر دومم همراه و همسفر من است. تشکر ویژه و خاص خودم را نثار آقا عبدالله میکنم که من زندگی خودم را مدیون ایشان میدانم، که من را با آن حال بد با آغوش باز پذیرا شدند و به درمان رساندند.
دوستان هیچکس یک فرد مصرف کننده رانمیتواند تحمل کند؛ حتی همسفر آدم. چون به آن نقطه آشوب که برسد احتمال دارد مسافر خودش را ترک کند. ولی راهنماهای محترم مدت ۱۰ یا ۱۱ ماه با روی باز مسافر را تحمل و در نهایت به درمان میرساند. من سفر اول خود را خیلی با سختی و بدون همسفر شروع کردم و روزی که در کنگره جشن همسفر بود به یک روشی همسفر خود را به این جشن آوردم تا این مراسم را با چشم خود ببیند. اینجا جا دارد از راهنمای همسفرم تشکر کنم که زحمات زیادی را در حق همسفرم کشیدند و ایشان را در کنگره ماندگار کردند.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر خانم مهری
سلام دوستان مهری هستم یک همسفر
خداوند خود را شاکرم که یک بار دیگر توفیق داد تا این جایگاه خدمتی را تجربه کنم و از شماها آموزش ببینم. یک سال رهایی آقا صابر را به خودش و خدمت آقا عبدالله، همسفر محترمش و تمامی اعضای شعبه تبریک و شادباش میگویم. قطعا خداوند خودش عاشقترین است و عاشق تک تک مخلوقات. از انسانها گرفته تا موجودات خلق شده و اینکه در دریای رحمتش همگی غوطهور هستیم. هر کاری انسان میکند اما خداوند با همه ناسپاسی بندههایش باز هم در رحمت را روی مخلوقات باز میکند. حال من چطور شکرگزار خداوند باشم؟ این به معرفت خودم برمیگردد که من چه کاری انجام میدهم و چقدر حضور خداوند را در زندگیم حس میکنم. خدا را شکر میکنم که پای همسفر آقا صابر به کنگره آن هم به خاطر تغییرات محسوس مسافرش در زندگی باز شد و ثابت قدم الان دارد خدمت میکند. انسان چیزی نیست جز با سعی و تلاش خودش چه مسافر باشد چه همسفر باشد که به جهان بینی و درمان میرسد.
خلاصه سخنان همسفر صابر:
سلام دوستان سهیلا هستم یک همسفر
من هم خدای خود را شاکرم که لطف و رحمتش شامل من و مسافرم شد که در رمضان جشن یک سال رهایی مسافرم را با همراهی شما عزیزان جشن بگیریم. از آقای مهندس و خانواده محترمش تشکر میکنم که این بستر را برای ما فراهم کردند. از راهنمای خودم تشکر میکنم که با آموزشهای نابشان باعث شدند من در کنگره ماندگار شوم و خدمت نمایم. از راهنمای مسافرم آقا عبدالله عزیز تشکر میکنم که برای مسافرم خیلی زحمتها کشیدند تا به درمان برسند. از مسافرم تقدیر میکنم که با تغییر و حال خوبش باعث کنجکاوی من شدند در نهایت پای من به کنگره به طریقی باز شد. به نظر من حال همسفرها خیلی بدتر از حال مسافرها میباشد و بیشتر از آنها نیاز به این آموزشها و جهان بینیها دارند. من با آمدن به کنگره خیلی در رفتارم تغییرات پدید آمده است و خیلی از حسها در من تقویت شده است. از همه مسافرهای عزیز تقاضا دارم که از روز اول به همراه همسفران خود پا به کنگره بگذارند؛ چرا که بدون آموزش هیچ نمیتواند مسافرش را درک کند. در آخر از حضور همه شما عزیزان برای برپایی این جشن تشکر میکنم.
تایپ: مسافر محمد از (لژیون هشتم) و مسافر الیاس از (لژیون نهم)
عکس: مسافر مرتضی از ( لژیون یکم)
تنظیم و ارسال: مسافر مسعود مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
756