جلسه دوم از دور چهلم سری کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی دانیال اهواز با استادی دنور همسفر فروغ، نگهبانی همسفر سهیلا ودبیری همسفر صفورا با دستور جلسه" وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من" در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ روز دوشنبه رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فروغ هستم یک همسفر. خداوند را شکر میکنم و از نگهبان جلسه و ایجنت محترم شعبه خانم اعظم و راهنمای عزیزم خانم مریم تشکر میکنم که به من اجازه خدمت دادند.فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را تبریک می گویم . در ابتدا با اجازه آقای مهندس با چند جمله از وادی عشق از کتاب ۱۴ وادی شروع میکنم.
به نام نامی انسان که قطرهای از اقیانوس قدرت مطلق است.
از عشق چه بگویم که قدرت مطلق تماماً عشق است و تمام هستی بر مبنای عشق بنیان گردیده است.
از عشق چه بگویم که عشق به ظاهر سوختن است اما نه برای خاکستر شدن بلکه برای تبدیل شدن به نور، برای رسیدن، برای فهمیدن، برای زیستن، برای عشق ورزیدن.
من محبت واقعی را در جایی دیدم و پیدا کردم که بیدریغ و خالصانه میبخشیدند و به دنبال بازپس گرفتن نبودند. از استادم آقای مهندس عزیز که الگوی محبت، ایثار و بخشش هستند و در اینجا میان فرشتگانی که انتخاب شدهاند، در جایی که امواج عشق منظم و به درستی در کنار هم قرار گرفتهاند ،درمیان شما عزیزان.
وادیها یا آبادیها را یک به یک گذراندیم عبور کردیم ،تأمل کردیم، اندیشیدیم .
به آبادی آخر که رسیدیم در آنجا ماندیم، در آنجا پراز نور بود صندوقچهای را دیدیم که برای باز شدن کافی بود دریچه قلب خود را باز کنیم و نوری که از آن بیرون میآمد پایان تمام رنج ها بود .گرم بود ،مهربان بود، بود صادق بود، زیبا بود، ثروتمند بود، امیدوار بود، کامل بود، بینیاز بود، بزرگ بود، بیکران بود و هر آنچه که میخواستیم بود.
در این ایستگاه باید بیشتر میماندیم تا قدرت از دست رفته را دوباره باز پس میگرفتیم و احیا میشدیم. یک دل و یک زبان میشدیم و بهای خوشبختی و آرامش را میپرداختیم تا به صلح و آرامش درونی برسیم،چرا که دروازه رحمت خداوند ورود به قلب انسانها و کل هستی و موجودات است. انسان بودن را یاد گرفتیم،چرا که انسان بودن یعنی سپاس از هستی و قدرت مطلق. بخشیدن را با جان و دل یاد گرفتیم که هر چه بیشتر ببخشیم ظرفمان بزرگتر و بزرگتر میشود و دریافت بیشتری داریم.
عاشق هر آنچه هست و نیست شدیم و یاد گرفتیم مشکلات و غمها را نیز دوست داشته باشیم ،کم و کاستیها را دوست داشته باشیم ،تضادها را دوست داشته باشیم و بدانیم که آنها لعنت خداوند نیستند، بلکه آنها به خدمت ما آمدند و آموزگار ما شدند تا بتوانند جایگاه ما را تغییر دهند و پلهای برای صعود ما باشند.
یاد گرفتیم که قضاوت برای بعد دیگر است،شاید جایی که تمامی مسیرها روشن شود. گذشت و بخشش را یاد گرفتیم و نبخشیدن را که همچون سدی مقابل ما میایستد شناختیم یاد گرفتیم که از آن عبور کنیم تا شاید دست و دل خود را خالی از خشم و کینه و نفرت سازیم که مهماندار امواج عشق گردد. یاد گرفتیم خدمت کنیم ،خدمت بلاعوض با عشق، بیمنت و داوطلبانه به مخلوقین که همانا پلههای رسیدن به خداوند است.
بیشتر درک کنیم. بفهمیم. بزرگ شویم تا سلاحی از نور و محبت را در دست بگیریم که قوی شویم و قدرت را دوباره در دست بگیریم تا در هر جنگی با سلاح محبت پیروز و برنده باشیم تا دوباره از نو سفر کنیم از وادی اول تفکر کنیم اما این بار با عشق با زیبایی، احساس بیهودگی را کنار بگذاریم این بار با عشق، به خویشتن خویش فکر کنیم این بار با عشق، مسئولیت را به خودمان واگذار کنیم نه از روی تکلیف ، این بار با عشق، دوباره فرماندهی عقل را به دست بگیریم و این بار با عشق، حقیقت را آنگونه که هست ببینیم آن هم این بار با عشق. نمایان شدن راه را ببینیم این بار با عشق،نقطه تحمل خود را به آرامی با صبر بالا ببریم ،این بار با عشق، صفت گذشته را تغییر دهیم این بار با عشق، تبدیل به چشمهای جوشان شویم این بار با عشق، به آخر امر که امر اول است نزدیک شویم این بار با عشق و با پایان هر خط ،سرآغاز خط دیگری باشیم و این بار با عشق و در این وادی عشق دوباره اقامت بگیریم و بمانیم و مثلث عشق را این بار اینگونه ترسیم کنیم. سایهها را که پایه اصلی عشق است یعنی زیبایی که باید وجود داشته باشد چه در صور پنهان چه در صور آشکار چه در بعد مادی وچه در بعد معنوی که نفس روح عقل را شامل میشود مراقبت کنیم. حس را تقویت و مواظبت کنیم چرا که حس یک گیرنده است، برای انتقال و تبادل اطلاعات و نیروهای عقل و عشق و ایمان را به کار می اندازد و جاذب خوبیها باشیم و از بدیها این گونه دوری کنیم و از ضد ارزشها فاصله بگیریم.
در پایان اگر وجودم پر از عشق شد از آموزش محبتی بود که در کنگره یاد گرفتم از آموزش بخششی بیدریغ بود. اگر ظرف وجودم پر از عشق شد وقتی که چند روزی نبودم با گفتن اینکه جقدر جایت خالی است وجودم پر از عشق شد. وقتی که تغییر را درخودم و دوستان عزیزم دیدم وجودم از عشق پر شد .امیدوارم بتوانم قدر کنگره و شما عزیزانم را بیشتر بدانم.
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
در حقیقت هیچ چیز جز محبت در این سرا باقی نخواهد ماند.ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
مرزبان کشیک: همسفر مهتاب ومسافر حسن
عکاس: مرزبان خبری همسفر الهام
تهیه و تایپ ویراستاری و ارسال گزارش: همسفر فروغ رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون۱۱)
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
546