English Version
English

بهشت و جهنم، تمثیل هستند

بهشت و جهنم، تمثیل هستند

آقای مهندس در این سی‌دی با بیان این‌که گاهی در مورد نجوم و ادیان صحبت می‌کنند به دلیل این‌که در مورد هر چیز، معیاری داشته باشیم و بر مبنای آن معیارها بتوانیم تشخیص دهیم؛ مثلاً اگر بگوییم کسی صد و هفتاد کیلو وزن دارد تعجب می‌‌کنیم ولی اگر بگوییم وزن یک فیل سی‌صد کیلو است دیگر تعجب نمی‌کنیم چون معیار را می‌دانیم و می‌سنجیم. در ادامه می‌فرمایند؛ بارها گفتم که انسان، سی و هشت هزار و دویست میلیارد سلول دارد و هر سلول مثل کهکشان است، اگر از کهکشان‌ها می‌گویم برای این است که بدانیم کجا هستیم و در چه جهانی زندگی می‌کنیم؟ همهٔ ستارگان و کهکشان‌ها هم عمر دارن و یک روزی از بین می‌روند، تازه ما با این همه اطلاعاتی که از کهکشان‌ها داریم فقط پنج درصد از مجموعهٔ کیهان جهان را می‌شناسیم؛ پس باید کمی تفکر کنیم که در کجا هستیم؟

وقتی فردی حرفی می‌زند چه عیسی،‌ چه موسی و چه زرتشت باشد، وقتی دو میلیارد پیرو دارد که هر روز از او نام می‌برند و در زندگیشان نقش مؤثری دارد، آیا می‌تواند قلابی باشد؟ آیا این بزرگان مثل مولانا و شکسپیر چیزی نداشتند؟ پس معیارها را در نظر داشته باشیم و بر مبنای آن زندگی کنیم. ما می‌گوییم انسان پس از مرگ به حیات خود ادامه می‌دهد و بعضی از مسائلی که بزرگان دربارهٔ بهشت و جهنم گفتند به عنوان تمثیل است که ما متوجه شویم مثل متوجه کردن یک کودک از خطرات که از تمثیل استفاده می‌کنیم. آن دنیا واقعیت است و ما نمی‌توانیم درکش کنیم. همان‌طور که جسم ما از اجزایی مثل دست و پا و ... تشکیل شده است سایهٔ ما هم مثل همان است و خواب نمونهٔ بسیار خوبی است، سعی کنیم در دام بعضی از گفته‌‌ها نیفتیم.

انسان اگر از نوشتارها و گفتارها جلوتر نباشد نمی‌تواند به صحت و سقم مطلب پی ببرد، وقتی کسی از کتاب آسمانی سر در نمی‌آورد چگونه به درست یا غلط بودن چیزی نظر می‌دهد؟ از صور پنهان انسان و حواس درون او چه می‌داند؟ و ... پس اگر بدانیم، درست زندگی می‌کنیم. برای هنر زندگی کردن، همه را یاد می‌گیریم تا در صلح و آرامش باشیم، مسئلهٔ خواب بسیار مسئلهٔ مهمی است؛ به تفکر و اندیشهٔ خودمان اعتماد کنیم، واقعاً خواب چه چیزی است؟ فکر از کجا می‌آید؟ آیا از فضای دیگری است؟ جسم از بین برود، ذهن از بین نمی‌رود چون ذهن ما دقیقاً در کالبد دیگرمان هم هست، وقتی این‌ها را بدانیم می‌فهمیم که با مرگ از بین نمی‌رویم؛ این سرنوشت، زندگی ما را کاملاً تعیین می‌کند و نقش سازندگی دارد.

چیزی که ما را به جهان وصل می‌کند، حس؛ یعنی گیرنده است، وقتی بیداریم، پنج حس درون ما و وقتی می‌خوابیم پنج حس بیرون کار می‌کند، تمام هستی بر مبنای حس کار می‌کنند و وقتی حس‌های درون قوی شود، ماوراء را هم می‌توان رؤیت کرد. هر اتفاقی که بیفتد اول با حس دریافت می‌کند بعد به سیستم عقل می‌فرستد و عقل هم که بررسی کرد فرمان عمل می‌دهد. خود عقل هم یک‌سری مشاور دارد، در هر کار ارزشی یا ضدارزشی نجوایی که می‌شنویم، انجام بدهیم یا نه؟ این‌جا روح، به خوبی، پاکی و نیکی تشویق می‌کند و جن که شیطانی هست و نفس هم که خودمان هستیم، اجرا کننده‌ایم.

هر چیزی که رؤیت می‌کنیم در انعکاس نور است، بدون نور هیچ چیز قابل رؤیت نیست. سایه در نور رؤیت می‌شود، جسم ما در سایهٔ اول‌ است و در نور کاملاً مشاهده می‌شود ولی کالبد دوم قابل دیدن نیست. گاهی با ندیدن هم می‌شود دوستی‌ها را به‌وجود آورد. هر چه‌قدر حس، خالص‌تر باشد جاذبهٔ عمیق‌تری پیدا می‌کند و برعکس آن هم ممکن است. مثلث حس، جاذبه است و حس، مثلث عشق است و یک مثلث هم داریم، حس، نور و صوت که حس در همهٔ آن‌ها مشترک است چون حس باید ببیند، نور باشد و شنوایی هم با صوت است و این مثلث می‌تواند ما را به قلهٔ نیاز برساند. در آخر اگر در زندگی تحمل داشته باشیم، تعمق و تفکر کنیم می‌توانیم پیروز شویم.

نویسنده: همسفر مریم، راهنمای لژیون سوم
ویراستار: همسفر فاطمه، راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر محدثه، راهنمای ویلیام
همسفران نمایندگی حر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .