English Version
English

تنها چیزی که من می‌توانم عشق را با آن لمس کنم آقای مهندس است،

تنها چیزی که من می‌توانم عشق را با آن لمس کنم آقای مهندس است،

دهمین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی حر، به استادی ایجنت محترم مسافر هاشم، نگهبانی موقت مسافر اکبر و دبیری مسافر پرهام با دستور جلسه "وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من" روز شنبه نوزدهم اسفند ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان هاشم هستم یک مسافر، خداوند را شکر می‌کنم و سپاسگزارم که توفیق حاصل شد یک بار دیگر در خدمت شما عزیزان باشم، دستور جلسه امروز به دو قسمت تقسیم می‌شود وادی چهاردهم و تولد علی عزیز است، وقتی در مورد وادی چهاردهم فکر می‌کنم تمام این مسیری را که در وادی‌ها طی می‌کنیم به یک جایی ختم می‌شود به اسم وادی چهارده و در سر تیتر این وادی می‌گوید آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی‌ست، در دستور جلسات روزانه که برگزار می‌شود اولین چیزی که استاد می‌گوید همین جمله است، چیزی که برای من در وادی عشق مهم است و برای من جلوه می‌کند مثلث عشق است که در مثلث عشق آقای مهندس سه ضلع حس، جاذبه و سایه را در نظر گرفته‌اند و بیشتر بحث من در مورد سایه است، هر چیزی را که انسان بخواهد درک کند در جهان هستی باید برایش قابل لمس و قابل دیدن باشد هيچ چیزی نیست که ما آن را درک کنیم بدون اینکه بتوانیم آن را ببینیم و شاید یکی از چیزهایی که ما نمی‌توانیم خداوند را به درستی درک کنیم به خاطر همین است که قابل دیدن نیست، تنها چیزی که ما در مورد خداوند داریم وارد معقوله حس می‌شویم و حس یک دنیای عجیبی است چون حس یا احساس تک تک انسان‌ها با هم متفاوت است، چون وقتی صحبت از انسان می‌شود صحبت از یک موجود بی‌نهایت می‌شود، چیزی که خیلی برای من در این دستور جلسه قابل توجه است خود آقای مهندس است اگر من درکی از عشق داشته باشم و سایه‌ای مد نظر من باشد آن سایه برای من آقای مهندس است و تنها چیزی که من می‌توانم عشق را با آن لمس کنم آقای مهندس است، چرا؟ اگر کتاب شصت درجه را مطالعه کرده باشید وقتی آقای مهندس شروع کرد به درمان خودش به استاد امین می‌گوید که یک پاورقی برای این کتاب بنویس، استاد امین می‌گوید که اگر من از شما اسم ببرم باعث آبروی خانوادگی ما می‌شود، آقای مهندس می‌گویند که اگر با این روش یک انسان درمان بشود به آبروی خانوادگی ما می‌ارزد، آقای مهندس بی منت از خودشان گذشتند و در مقابل این گذشت خداوند و هستی پاداش آن را دادند، آقای مهندس وقتی در کنگره ۶۰ کلامشان جاری می‌شود وقتی صحبت می‌کند همانطور که استاد سردار می‌گوید اسلحه شما کلام شماست و اسلحه حق است و کلامی که از گلوی شما می‌آید حقیقت است و همان پیام محبت است بشکافید آنچه شکافتنی نیست و تمام ما شکافته شده‌ایم و به یک عشق نسبی رسیده‌ایم، انسان عاشق نمی‌تواند دغدغه نداشته باشد چون نیازش را در رفع نیاز دیگران می‌بیند اگر من بتوانم بدون منت نیاز انسانی را رفع کنم خداوند مرا بی نیاز می‌کند و یک جمله‌ای که همیشه آقای مهندس در رابطه با عشق می‌گوید عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد، همه کسانی که خدمت می‌کنند فکر می‌کنم این جمله را متوجه شده‌اند چون اینجا هیچ موضوع مادی مطرح نیست، احساس می‌کنم تنها چیزی که ما را به همدیگر پیوند داده است چیزی نیست جز محبت و تنها چیزی که جاری است و ما را به هم متصل نگه داشته است همین عشق است، امیدوارم که در این مسیر حرکت کنیم و به همان عشقی که مد نظر آقای مهندس است برسیم، اما قسمت دوم دستور جلسه تولد سه سال رهایی علی عزیز است این تولد را به علی عزیز تبریک می‌گویم به همسفران ایشان تبریک می‌گویم و به راهنمای همسفران ایشان تبریک می‌گویم، به راهنمای سفر اول علی آقای فرهاد هوشمند تبریک می‌گویم امیدوارم که در هر کجا هستند موفق باشد برای ایشان آرزوی سلامتی دارم، علی در سفر دوم وارد لژیون دوازده شد و رهجوی سیگار من بود تقریبا شناخت نسبی از ایشان داشتم، تمام بچه‌هایی که وارد کنگره ۶۰ می‌شوند موقع ورود همه خدمتگزاران شعبه این شخص را می‌بینند و ورود آن مشخص است طی سفرکردن سفرش هم مشخص است، من متوجه ورود علی به کنگره شدم علی مثل خیلی از ما با تخریبی که داشت سال‌های قبل در کنگره سفر کرده بود و به رهایی رسیده بود و به خاطره حادثه‌ای که برایش اتفاق افتاده بود مجبور شد که دوباره سفر کند در سفر سیگار که من راهنمای ایشان بودم از متوجه به هم‌ ریختگی‌های ایشان بودم بعد رهایی خدمتگزار شد در قسمت صدور کارت بود و در واحد مرکز پیش آقای حکیمی هم خدمت کردند و در حال حاضر نگهبان روزهای شنبه هستند برایشان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم امیدوارم که امسال بتواند شال راهنمایی را دریافت کند، ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان مسافر علی

سلام دوستان علی هستم یک مسافر، در زمان مصرف من چون خانواده‌ام خیلی آسیب دیدند آرزو می‌کنم که هیچ همسفری دست خالی از کنگره بیرون نرود و به خواسته‌های خودشان برسند، جا داره که اینجا از آقای محسن صالحی یاد کنم و از ایشان تشکر کنم هیچ وقت فراموش نمی‌کنم وقتی وارد شعبه شدم ایشان مرزبان کشیک بود و استقبال گرمشان باعث شد در کنگره بمانم در واقع من آمده بودم شعبه را ببینم و مسیر آن تا خانه را بدانم و بروم، به خاطر آسیب نخاعی من تخریب بسیار شدیدی داشتم من قبل از این اتفاق که برایم افتاد هشت سال رهایی داشتم و این آسیب نخاعی باعث شد قرص اعصاب و شربت تریاک مصرف کنم و با اجازه آقای مهندس دوباره شروع به سفر کردم و آقای فرهاد هوشمند را به عنوان راهنما انتخاب کردم و سفر اول خوبی داشتم و سفر سیگارم را با آقا هاشم شروع کردم از آقا فرهاد و آقا هاشم تشکر می‌کنم و از آقای مهندس تشکر می‌کنم و همچنین از خانواده عزیزم تشکر می‌کنم، ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید، سلام دوستان امیرعباس هستم یک همسفر، خیلی خوشحالم که در جشن سه سال رهایی پدرم حضور دارم زمانی که پدرم قرص اعصاب مصرف می‌کرد ما درون خانه آرامش نداشتیم و هرچه دکتر می‌رفتند حالش بدتر می‌شد خیلی خوشحالم که با کنگره ۶۰ آشنا شدیم و با آموزش چهارده وادی زندگی خوبی را تجربه می‌کنیم و الان پدرم قرص اعصاب و سیگار و مواد مصرف نمی‌کند و جای شکر‌گزاری دارد از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم از راهنماهای پدرم آقا هاشم و آقا فرهاد تشکر می‌کنم، ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید،

سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر، تبریک می‌گویم این تولد و رهایی را در رأس به آقای مهندس بنیان کنگره ۶۰ به ایجنت محترم و مرزبانان و خدمتگزاران که اگر این رهایی‌ها و تولدها رقم می‌خورد به خاطر زحمات این عزیزان است به راهنماهای آقای علی ایرانشاهی آقا هاشم و آقا فرهاد تبریک می‌گویم و به علی آقا تبریک می‌گویم انشاالله که شال راهنمایی قسمت ایشان بشود، به همسفران علی آقا خانم اکرم و خانم مریم تبریک می‌گویم به راهنمای خانم مریم خانم زهرا تبریک می‌گویم خوشحالم که این خانواده کنگره‌ای هستند و همزمان در کنار همدیگر آموزش می‌گیرند و به وادی چهاردهم وادی عشق نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند، خانم اکرم از زمانی که وارد کنگره شدند از همان اوایل آموزش‌ها را درک می‌کردند و سعی می‌کردند آنها را کاربردی کنند، برای خانم اکرم بهترین‌ها را آرزو می‌کنم ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید، سلام دوستان دوستان اکرم هستم همسفر علی، خدا را شکر می‌کنم که امروز در این جایگاه قرار دارم، من می‌خواهم نگاهی به گذشته کنم زمانی که در شعبه رباط‌کریم بودیم و بعد از اینکه راه‌های زیادی را برای درمان مسافرم طی کرديم و به نتیجه نرسید به طور اتفاقی خداوند مسیر کنگره را در ماه رمضان به ما نشان داد و به شعبه رباط‌کریم رفتیم و مسافرم خوب سفر کرد ولی می‌خواهم در مورد خودم بگویم آنقدر درگیر منیت بودم که احساس نمی‌کردم به آموزش نیاز دارم و فقط هدف من رها کردن مواد مسافرم بود و من هیچ آموزشی نگرفتم، همانطور که آقای مهندس می‌گویند لعنت خداوند گاهی برای ما رحمت است واقعا من ابن را لمس کردم چون بعد هشت سال رهایی مسافرم به خاطر اتفاقی که افتاد و آسیب نخاعی شد باعث برگشت ما به کنگره شد و خدا را شکر می‌کنم که با وجود گره‌های زیادی که در درونم وجود داشت توانستم با راهنمایی خانم لیلا توانستم تا حدود زیادی این گره‌ها را از بین ببرم، از آقای مهندس تشکر می‌کنم  از راهنماهای گرانقدر مسافرم آقا هاشم و آقا فرهاد تشکر می‌کنم از راهنمای خوب خودم خانم لیلا تشکر می‌کنم که واقعا سلامتی روانم را مدیون آموزش‌های ایشان هستم از راهنمای خوب دخترم خانم زهرا تشکر می‌کنم و در آخر از مسافرم تشکر می‌کنم که باعث شد ما د  مسیر کنگره ۶۰ قرار بگیریم، از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید ممنونم،

سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر، خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه قرار گرفتم تولد سه سال رهایی علی آقا را تبریک می‌گویم، به ایجنت محترم آقا هاشم و همه شما عزیزان که حضور دارید تبریک می‌گویم، وادی چهاردهم در واقع جمع‌بندی تمام وادی‌ها است انسان‌ها و خانواده‌های که غرق در تاریکی بودند در کنگره با وادی اول زندگی خودشان را شروع می‌کنند و پله پله حرکت می‌کنند و روز به روز محبت و پیوندی که بین اعضای خانواده گسسته بود با آموزش‌های کنگره دوباره زنده می‌شود و پیوندها عمیق‌تر می‌شود تا به وادی چهاردهم می‌رسیم که در واقع به نوعی خدا گونه شدن است، زمانی که در کنگره آموزش می‌بینیم بدون توقع و بی منت به همدیگر محبت می‌کنیم و برای هم آرزوی خوب داریم، خیلی برایم جالب بود امروز علی آقا به نشانه محبت در مقابل خانواده می‌ایستد و تعظيم می‌کند خانواده‌ای که روزی محبت در آن کم رنگ شده بود، زمانی که بر اثر اعتیاد در خانواده‌ها محبت کم رنگ می‌شود بچه‌ها خیلی آسیب بیشتری می‌بینند، خانم مریم وقتی وارد لژیون چهارم شدند همیشه با ماسک حضور داشتند به قدری اعتماد به نفس ایشان پایین بود که هر موقع می‌گفتم ماسک را بردارید لااقل چهره شما را ببینم می‌گفت من این‌طور راحت‌تر هستم، خداوند را شکر می‌کنم روی خودشان خیلی کار کردند و از آموزش‌های کنگره استفاده کردند و امروز می‌بینم در کنار مادر و برادر کمک حال پدر هستند و یک خانواده خوب و صمیمی در وادی چهاردهم دارند جشن تولد سومین سال تولدشان را جشن می‌گیرند، امیدوارم که روز به روز حال این خانواده بهتر باشد و خداوند از نورش در تاریکی‌های وجود همه ما بتاباند و مسیر برای همه ما باز شود، از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید ممنونم، سلام دوستان مریم هستم یک همسفر، خیلی خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم و در این روز قشنگ تشکر می‌کنم از کسانی که در این مسیر ما را همراهی کرده‌اند از خداوند سپاسگزارم که ما را در این مسیر قرار داد که با تلخی‌ها و شیرینی ها طی کنیم و به رهایی برسیم و امروز جشن سه سال رهایی خودمان را جشن بگیریم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم از پدرم تشکر می‌کنم که وارد کنگره شد و به ما اجازه دادند تا در این مسیر همسفرش باشیم از راهنماهای پدر آقا هاشم و آقا فرهاد و راهنمای مادرم خانم لیلا تشکر می‌کنم از راهنمای عزیزم خانم زهرا خیلی ممنونم صحبت‌های ایشان خیلی به من کمک می‌کند و امیدوارم که همیشه بتوانم آموزش‌های ایشان را در زندگی کاربردی کنم و تشکر ویژه دارم از خانم سمیرا که وقتی من وارد کنگره شدم ایشان مرزبان بودند و با مهربانی و روی باز از من استقبال کردند و حس خوبی به من دادند و باعث شد که جذب کنگره شوم و همسفر پدرم باشم، ما انسان‌ها همیشه انتخاب‌هایمان را زندگی می‌کنیم امیدوارم انتخاب من و خانواده‌ام این باشد که در کنگره پایدار باشیم و خدمتگزار کنگره باشیم و در نهایت از همه شما عزیزان ممنونم که با حضورتان جشن ما را زیباتر کردید.

تایپ و بارگزاری: مسافر محمود

مرزبان کشیک: مسافر سعید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .