جلسه دوم از دور اول سری کارگاههای آموزشی خصوصی و عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران وهمسفران نمایندگی کیش، با استادی دیدهبان محترم آقای احمد حکیمی، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر امین یکشنبه 29/۱۱/1402 با دستور جلسه «هفته دیدهبان» ساعت ۱۷ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس و خانواده محترمشان و همینطور خدمتگزاران نمایندگی تشکر میکنم و امیدوارم عزیزان خدمتگزار از خدمتی که انجام میدهند بهره لازم را ببرند. مدتزمانی بود قصد داشتم خدمتتان برسم که قسمت امروز شد، امیدوارم همه ما قدر این رحمت و نعمتی که همان حضور آقای مهندس است و خداوند در اختیار ما قرار داده را بدانیم و استفاده لازم را ببریم. در این مسیر چیزی که خیلی به انسان کمک میکند این است که کمکم اطلاعات و آگاهی انسان بالا میرود و ما باید بر روی بعضی از مفاهیم بیشتر تکیه کنیم؛ همانطور که در سی دی معبد، راهنمای آقای مهندس به ایشان میفرمایند: به هر انسانی اجازه دانستن داده نمیشود و این دانستن چیزی فراتر از سطح زندگی ما است. انسان باید این دانستن را کسب کند و دوباره برگرداند و در زندگیاش جاری کند تا بتواند از زندگیاش بهترین بهره را ببرد. اگر انسانی به جهت همین مسئله دانستن، قوانین را بلد نباشد که میگویند: میزان دانایی به سواد نیست به تمدن نیست، همینجا خودش را نشان میدهد که انسان قوانینی که در زندگی جاری است را باید بداند. انسانی که با خودش و اطرافیانش دائما درگیر است و با انسانهای دیگر مقابله میکند از دانستن این قوانین بیبهره است و زندگی میکند ولی لذت نمیبرد. یکزمانی است که انسان تصویری را برای خودش ایجاد میکند و فکر میکند با نقض قوانینی که دارد انجام میدهد، زندگی خوبی دارد و از زندگیاش لذت میبرد؛ مواد مصرف میکند و در آن فضایی که قرار دارد تصور میکند که همهچیز خوب است؛ درصورتیکه درواقع در بیخبری وبی حسی به سر میبرد. همیشه نیروهای بازدارنده برای اینکه انسان کاری را انجام بدهد باید انسان را نسبت به نتیجه آن کار بیحس کنند. وقتیکه فردی میخواهد کار نادرستی را انجام بدهد باید نسبت به آن کار نادرست بیحسش کنند و بعد آن عمل نادرست را انجام دهد؛ مثل دروغ گفتن، غیبت کردن، تجسس کردن، قضاوت کردن و... اگر انسانی حسش بیدار باشد و این ضد ارزشها را انجام دهد کاملا میتواند تخریب آنها را احساس نماید.
اجازه دانستن به هر انسانی داده نمیشود؛ یعنی یک سری از آموزشهاست که مختص افراد خاص است وآن افراد باید انتخاب شوند و خود این افراد اصلا به این انتخابها آگاه نیستند و اطلاع ندارد؛ ولی نیروهایی هستند که او را هدایت میکنند تا به آن نقطهی مدنظر برسد. خب، اجازه دانستن داده شد بعد چه اتفاقی میافتد؟ انسان باید آزمون بدهد؛ برای چه؟ که چه فهمیدی؟ چه کردی؟ چه قدمی برداشتی؟ در عوض اینهمه نعمت که در اختیارت نهاده شده و استفاده کردی چه قدمی برداشتی؟! در این برهه حیاتی که داریم زندگی میکنیم چهکار کردیم؟ تماما دویدیم فقط برای خودمان و خانوادهمان؟ آیا در سرما و گرما زیر تیغ آفتاب کار بلاعوضی برای دیگران انجام دادیم؟ خداوند میگوید: اگر هم انجام دادی وظیفهات بوده؛ چرا؟
چون ما موجودی هستیم که کاملا به همدیگر وابستهایم و تکامل در جمع صورت میگیرد؛ ما الگوی همدیگر هستیم. روز سوم رهاییام بود که حال خیلی خوبی داشتم؛ وقتیکه حالم را با قبل مقایسه میکردم خدا رو شکر میکردم و با خودم میگفتم: تو دنبال این حال و درمان میگشتی و حالا که نصیبت شده میخواهی چهکار کنی؟ آنجا بود که با خودم گفتم باید قدمهایی را برداری و قدر چیزی که به آن رسیدهای را بدانی وآن را نگهداری؛ این یعنی بیداری حس و توجه کردن به آن نقطهای که قرار داری.
وقتی آقای مهندس سیستم کنگره را طراحی کردند هدف این بود که بستری مهیا شود که بتواند گسترش پیدا کند. تمام جایگاههای خدمتی در کنگره خودش را نشان داد. اولین استاد راهنمای کنگره خود آقای مهندس هستند و بعد سیستم راهنمایی راهاندازی شد و بعد به جهت مسائلی که اتفاق افتاد مرزبانی مطرح شد. سیستم دیدهبانی قبل از مرزبانی بود که یک سری از عزیزان انتخابشده بودند. نفر اول را خود آقای مهندس انتخاب کردند و بعد دونفری، نفر سوم را انتخاب کردند و بعد سهنفری نفر چهارم را انتخاب کردند. روزی که خود من انتخاب شدم نمیدانستم که باید چکار کنم، چون من داشتم طبق روال کارم را در کنگره انجا م میدادم. هنوز هم ما نوشتهای بهعنوان شرح وظایف دیدهبان نداریم. یک دیدهبان باید به تمام امور نظارت داشته باشد. یکی از ویژگیهای دیدهبان این است که ببیند و احساس کند و مشامش خوب کار کند. هر دیدهبان با توجه به اتمسفر و تراوش احساس و بوی هر شعبه میتواند بگوید در آن شعبه چکار میکنند.
مسئله مهم دیگر، مسئله خدمت کردن است. خداوند اجازه خدمت کردن را به هر انسانی نمیدهد. توفیق همان اجازه است که تو به انسانهای دیگر کمک ویاری میرسانی ولی درواقع خودت را بهتر میشناسی. انسانها ساختاری دارند که درون انسان را شخم میزنند و ناخالصیهای عمق وجودش را بیرون میآورند و به او نشان میدهند که تو همچنین حسهایی داری. خدمت در کنگره هم به همین صورت است؛ به ما کمک میکند تا به آسایش و آرامش برسیم و خودمان را بشناسیم. امیدوارم که قدر کنگره و آقای مهندس را بدانیم، قدر راهنماهایمان را بدانیم و زبان تشکر داشته باشیم. تشکر کردن انسان را بسیار متعادل میکند و باید با عمق وجود باشد. انسانی که از دیگران توقع دارد ودائما از همه طلبکار است یک انسان ناتوان است. چگونه میشود به این نگاه رسید؟ راهش چیست؟
راهش این است که هر کاری ما در هستی انجام میدهیم وظیفه ببینیم و کارهایی که از طرف دیگران برای ما انجام میشود را بزرگ جلوه بدهیم؛ در درون خودمان تشکر کنیم تا کارهایی که خودمان انجام میدهیم را بزرگ ببینیم؛ مثلا پله عوض کردن را بزرگ ببینی و شادی کنی؛ چون یکقدم به رهایی نزدیک شدی و ۲٠ درصد مخدرهای طبیعی بدن به کارافتاده است. هر فردی که در کنگره سفر میکند، بعد از سفرش ارتقا پیدا میکند؛ بنابراین وعده خداوند دروغ نیست. وجود همسفران در کنگره بسیار الزامی است. وقتی توازن بین همسفر و مسافر نباشد آن شعبه نقص دارد؛ و اگر تربیت خانوادهای در منزل پای همسفر است، باید دانا باشد تا فرزندان سالمی تربیت کند. ما نیاز به آموزش داریم تا هم همسفر حالش خوب شود وهم فرزندان صالحی را پرورش بدهد و خانواده در آسایش و آرامش و آسودگی به سر ببرد.
از همه شما خیلی سپاسگزارم که در این جمع قرار دارید؛ و به همدیگر کمک و یاری میرسانید که یک تولید داشته باشیم این ارزشمند است و برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر...
تایپ و ویراستاری: همسفر ساناز راهنمای لژیون اول
عکاس: مسافر آرش رهجوی راهنما مسافر امین، لژیون اول
همسفران نمایندگی کیش
- تعداد بازدید از این مطلب :
2150