English Version
English

دیده‌بان‌ها انسان‌های وارسته‌ای هستند

دیده‌بان‌ها انسان‌های وارسته‌ای هستند

چه جایگاه‌های خدمتی را تا به امروز تجربه کرده‌اید؟

خیلی متشکرم بابت فرصت مصاحبه‌ای که برای من اختصاص دادید. جایگاه‌های خدمتی در کنگره همگی بسیار لذت‌بخش هستند، من ابتدایی‌ترین جایگاه خدمتی‌ام را با میکروفون‌گردانی آغاز کردم، چون اوایل ورودم به کنگره بسیار عاشق میکروفون‌گردانی بودم و این کار را با کمال میل و لذت انجام می‌دادم، تی می‌کشیدم، دستشویی می‌شستم و صندلی جابه‌جا می‌کردم و در ادامه در جایگاه راهنمایی قرار گرفتم و در سایت انگلیسی مترجم و ادیتور هستم.

با توجه به اینکه شما چند سال راهنما بودید، چه سخنی برای همسفرانی دارید که مسافرشان به خوبی سفر نمی‌کند؟ 

اگر ما تابع قوانین طبیعت باشیم، می‌دانیم هر زوجی که کنار یکدیگر قرار می‌گیرند طبیعتاً باید حس‌های یکدیگر را دریافت کرده باشند و هر کس بر‌مبنای حس خودش اطرافیان خود را انتخاب می‌کند، یعنی اصلاً اینگونه نیست که به زور و به اجبار باشد. در جهان هر چیز چیزی جذب کرد، سرد سردی را کشید و گرم گرمی را. اگر من الان در این شرایط هستم و شرایط من بد است؛ اگر شرایط من نامساعد است و دوست ندارم مسافرم شخصی باشد که الان هست، این نشان می‌دهد که من نیز آنگونه که باید باشم نیستم، یعنی هرچیزی دو سر دارد؛ یک سمت آن در درون ما و سمت دیگر در بیرون ما است و ما تنها بیرون آن را می‌بینیم که مطابق میل ما نیست؛ اما هیچگاه به این نکته فکر نمی‌کنیم که آیا من مطابق میل آن شخص هستم یا نه؟ آیا رفتار، کردار و گفتار من آن گونه‌ای است که آن شخص راضی باشد؟ اگر بخواهم مغرورانه پاسخ بدهم، می‌گویم: بله! او باید از من راضی باشد؛ زیرا او یک مصرف‌کننده است و من چندین سال با او بوده‌ام و سال‌ها خرج خانه را داده‌ام و به پای او سوخته‌ام؛ اما اگر در ریشه‌های قضیه برویم، متوجه خواهیم شد که دقیقاً برمبنای قوانین هستی اگر من در جایگاهی هستم که این شخص روزی من شده، یعنی من هم یک‌سری اشکالات در وجود خود دارم و تا زمانی که مدام چشم من به دنبال این باشد که او چه خطاهایی انجام داده، من اصلاح شدنی نیستم. زمانی من می‌توانم اصلاح شوم که همان‌طور که حضرت عیسی مسیح می‌فرماید و بارها آقای مهندس فرموده‌اند: «شما خاری را در چشم دیگران می‌بینید، اما دسته بیل را در چشم خودتان نمی‌بینید»؛ یعنی من همیشه اشکالات وجود دیگران را به توان هزار می‌رسانم و پررنگ می‌بینم؛ اما اشکالات خودم را اصلاً نمی‌بینم و یا اگر ببینم می‌گویم که این‌ها چیز خاصی نیست و تا زمانی که منِ همسفر چنین دیدگاهی داشته باشم، هیچ تغییری در درون من اتفاق نمی‌افتد و تا زمانی که من تغییر نکنم، مسافرم نیز تغییر نخواهد کرد.

اگر من شروع کنم به‌خاطر شخص خودم آرام‌آرام تغییر کنم و خارهای وجود خودم را از بین ببرم، مثلاً اگر در بیابان پابرهنه راه برویم، خار به پایمان فرو می‌رود و پاهای‌مان تاول می‌زند و امکان راه رفتن از انسان سلب می‌شود، پس تا زمانی که خارهای زندگی من، توقعات من، منیت‌های من، کدورت‌هایی که به دل گرفته‌ام، احساس نفرتی که دارم نسبت به دیگران و ... وجود دارد، همه این‌ها خارهایی هستند که به پای من فرو رفته و من درست راه نمی‌روم؛ اما انتظار دارم که مسافرم درست راه برود و این کار شدنی نیست و این یک درخواست و توقع بسیار بی‌جا است؛ زیرا اگر من انسان درست و سالمی باشم، طبیعتاً برمبنای قانون سوم نیوتن هر کار و عملی که انجام می‌دهم، بازگشت آن به سوی خود من است و اگر رفتار و کردار من درست شود، طبیعتاً باید رفتار، گفتار و کردار خوب دریافت کنم و اگر دریافت نمی‌کنم، یعنی خارهای درونی من مرا به شدت آزار می‌دهد و تا وقتی این خارها در درون من وجود دارد و چشمم را به روی آن‌ها ببندم و از آنها غافل باشم و رسیدگی نکنم، طبیعتاً افرادی هم که در کنار من هستند از جمله مسافرم که در کنار من زندگی می‌کند این چنین است و نباید انتظار چیز دیگری داشته باشم.

از حس و حال خودتان در خدمتی که در سایت انگلیسی انجام می‌دهید بگویید.

احساس بسیار خوبی دارم و خداوند را شکر می‌کنم به واسطه رشته‌ای که در آن تحصیل کرده‌ام، می‌توانم پیام کنگره را به گوش جهانیان برسانم و این حس بسیار لذت‌بخش است. انسان‌های زیادی در دنیا هستند که  در این آتش سوخته‌اند و در عذاب هستند، مادرانی که فرزندان آن‌ها در حال سوختن هستند، زنانی که شوهرانشان در حال سوختن هستند، وقتی این پیام به آن‌ها برسد و زندگی آن‌ها تغییر کند و تبدیل به گلستان و نورانی شود، طبیعتاً این نور به زندگی من نیز باز می‌گردد و بسیار خوشحال هستم و از آقای مهندس و خانم مرجان عزیز سپاس‌گزار هستم که اجازه دادند تا من در سایت انگلیسی فعالیت کنم.

به نظر شما چگونه می‌توانیم تشکر واقعی نسبت به خدمات دیده‌بان‌های عزیز داشته باشیم؟

در ابتدا این هفته را به دیده‌بان‌های عزیز و اعضای C۱۴ تبریک عرض می‌کنم. دیده‌بان‌ها انسان‌های وارسته‌ای هستند که به ایمان واقعی دست پیدا کرده‌اند. در «سی‌دی کافر» آقای امین می‌فرمایند: «یکی از اضلاع ایمان آوردن این است که شخص از منافع خودش بگذرد و ایمان بیاورد و بتواند ببخشد». ما این امر را در تمام دیده‌بان‌های عزیز مشاهده می‌کنیم. هر شخصی که در جایگاه دیده‌بانی قرار گرفته است، سالیان سال برای کنگره از جان خود بخشیده است، از مال و زندگی خود بخشیده است، از وقت و استراحت خود بخشیده است، از خانواده خود گذشته است. خیلی اوقات اعضای خانواده بار مسئولیت آن‌ها را بر دوش کشیده‌اند و خیلی وقت‌ها دیده‌بان‌ها فرصت اینکه با خانواده و بچه‌های خود باشند را ندارند، نمی‌توانند به مسائل زندگی خود رسیدگی کنند؛ زیرا مسائل کنگره اولویت آن‌ها است.

اگر ما به این مسائل توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که شکرگزاری از آن‌ها بر ما واجب است، چه شکرگزاری در زبان و در قلب و به صورت عملی. صور ظاهر این کار این‌گونه است که ما مبلغی را در حد وسع خودمان و یک دلنوشته می‌نویسیم و داخل پاکت قرار می‌دهیم و تقدیم دیده‌بان‌های محترم می‌کنیم؛ اما در باطن این‌گونه است که ببینم تا چه اندازه من توانسته‌ام در راستای حرکت دیده‌بان‌های محترم حرکت کنم. آن‌ها تمام وقت انرژی و زمان خودشان را صرف من می‌کنند و سؤال اینجاست که من الهه تا چه میزان می‌توانم شاگرد خوبی برای کنگره باشم؟ چقدر به صورت منظم حضور پیدا می‌کنم؟ به واسطه حال‌خوشی که کنگره به من داده است چقدر فروتن عمل می‌کنم؟ چقدر خدمت می‌کنم؟ وقتی خدمت کنم (البته خدمت حقیقی و واقعی نه خدمتی که تنها ظاهر آن خوب باشد، هر خدمتی که از دستم برمی‌آید؛ گاهی در حد توانم صندلی جابه‌جا کنم، دستشویی بشویم، راهنما شوم و در ادامه از مال خودم بگذرم و به حرف مرزبان احترام بگذارم حتی اگر حق با من باشد) کافی است. اینکه چقدر من می‌توانم از وقت خانواده بگذارم، برای اینکه افرادی آمده‌اند و سالیان سال برای من از زندگی و خانواده خود گذشتند. اگر بخواهم تشکر واقعی انجام بدهم به صور مختلف می‌توانم عمل کنم و تنوع بسیار زیادی دارد، ممکن است در هنگام راه رفتن در سالن زباله‌ای ببینم، وظیفه من است که آن را بردارم و در سطل زباله بیندازم و وظیفه افراد دیگر نیست؛ زیرا این زباله جلوی راه من قرار گرفته است. هرکس در لحظه باید تصمیم بگیرد که چه کاری را برای کنگره انجام بدهد.

با توجه به اینکه شما شعرهای زیادی در وصف آقای مهندس و کنگره گفته‌اید، این احساس زیبا نشأت گرفته از چیست؟ آیا قبل از این نیز شعر می‌گفتید؟

من از سن ۱۳ یا ۱۴ سالگی شعر می‌گفتم و هنوز هم اشعار آن روزها را دارم؛ اما به‌دلیل اینکه دچار حس‌های منفی و منیت شده بودم و این را متوجه نمی‌شدم، این توانایی را از دست دادم و فراموش کردم که می‌توانستم شعر بگویم. این موضوع گذشت تا زمانی که شعرها بر زبان من جاری می‌شد؛ اما به صورت کوتاه، گاهی یک مصرع یا دو مصرع و آرام‌آرام کامل می‌شد. در واقع شعر چیزی نیست که من بگویم یا بسرایم؛ در واقع کلماتی است که به صورت القا به انسان می‌رسد و حسی که پشت آن است چیزی است که آقای مهندس که راه درمان اعتیاد را کشف کردند و برای خودشان نگه نداشتند و با تمام دنیا به اشتراک گذاشتند در این راه مرارت‌ها و سختی‌های زیادی کشیدند و عقب نکشیدند، آرام‌آرام دروازه‌های علم را که به روی بشریت بسته شده بود را باز کردند، راه درمان سرطان، بیماری‌های مختلف و ام‌اس و بیماری‌های لاعلاج دیگر. زمانی که انسان با این قضیه روبه‌رو می‌شود، متوجه می‌شود که در کنگره با اقیانوسی از عشق مواجه است که آن عشق در آقای مهندس نهادینه شده است و در برابر این عشق هر قلبی دچار شعف می‌شود. زمانی‌که انسانی این همه عشق را از وجود یک نفر می‌بیند، ناخودآگاه این حس در درونش ایجاد می‌شود و خوش‌حالم که شعرهایی در وصف آقای مهندس گفته می‌شود و برزبان من جاری می‌شود.

از حس خودتان نسبت به این کلمات بگویید.

آقای مهندس: در مورد آقای مهندس نمی‌توانم صحبت کنم.
خانم آنی: اگر ایشان بنیان خانواده آقای مهندس را حفظ نمی‌کردند، هیچ‌کدام از ما در کنگره نبودیم. به‌نظر من آقای مهندس بنیان کنگره ۶۰ هستند و خانم آنی بنیان خانواده آقای مهندس هستند که همه را در کنار یکدیگر نگه داشتند و با صبر و استقامت و آرامش خود کمک کردند تا آقای مهندس سفر کنند و راه درمان خود را کشف کنند.
استاد سردار:

ای آفتابِ خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

کنگره ۶۰: مکان مقدس و امن

در پایان خیلی متشکرم بابت وقتی که در اختیار من قرار دادید.

 

انجام مصاحبه و تایپ: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون‌ ششم)
ویراستار: راهنمای تازه‌واردین همسفر حمیده
عکس: مرزبان خبری، همسفر مهری
ارسال: راهنما همسفر سمیه
همسفران نمایندگی جواد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .