گرد هم جمع شدیم از ۲۶ سال ز پیش
تا بدینسان شکل گرفت ۱۴ وادی عشق
عشق از همان روزهای اول دستبهدست
گشت و امروز رسید دست من این دفتر عشق
خط به خط خواندم و فهمیدم من
انتهایی نیست در قدرت الله جز عشق
هرروز امیدم بهروز دگر است
روزی که رها شوم به دستان پر عشق
عاشقی که میشناسم من زندگی میبخشد
نه بهاجبار و هوس بلکه فقط از راه عشق
چون به چشم خود بدیدم چه زمستانهایی را
در دل هر نفری کرد بهار از جان عشق
مشق او معرفت و آزادگی و راستیست
راستی در زندگی راه رفتن درراه عشق
دوست دارم در بغلگیرم من او را وای آن روز
من نمیخواهم جدا گردم ز او از روی عشق
یک حسینی کرد در نینوا عاشورا
این حسین مهندسی کرد این دفع و بلا از روی عشق
آن حسین جان داد در کرب و بلا درراه عشق
لیکن مهندس جانها داد از جور صفا از جام عشق
شاعر: مسافر محمد (لژیون چهارم)
ارسال: مسافر محمدحسن (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
421