روز پنجشنبه 96/۰۸/۰۴ جلسه هشتم از دور چهاردهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی اصفهان با نگهبانی مسافر بهزاد، استادی مسافر حسین و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه اول:«وادی دوم و تاثیر آن روی من» و دستور جلسه دوم:«جشن اولین سالروز رهایی مسافر جلیل» رأس ساعت 17 شروع به کار نمود.

دستور جلسه امروز وادی دوم" هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم." این وادی بیشتر برای افرادی هست که اعتمادبهنفس خودشان را ازدستدادهاند و به پوچگرایی رسیدهاند.افرادی که اعتیاددارند اکثراً شکستهای زیادی را در زندگی و خانواده و کار متحمل میشوند چون مسیر را اشتباه رفتهاند و چیزی نیست که در هر موقعیتی این افراد را به موفقیت برساند. کمکم این افراد عیب را در خودشان جستوجو میکنند و خودشان را با دیگران مقایسه میکنند. این فکر به ذهنشان نمیخورد که این مسیری که میروند اشتباه است بیشتر این فکر را میکنند که توانایی انجام کارها را ندارند.
وقتی این تفکر به دنبال شکستهای پیدرپی اتفاق میافتد کمین گاهی است که شیطان زهر خودش را بریزد یعنی جایی که شخص به نقطه ناامیدی میرسد و در آن ضد ارزشی که قرار دارد بیشتر فرو برود دقیقاً مثل فردی که در باتلاقی گیرکرده و هیچ امیدی به بیرون آمدن از باتلاق را ندارد یعنی تقریباً ساکن میشود و سکون شخص باعث فرورفتن بیشتر شخص در باتلاق هست.
این وادی به ما میگوید خودت را بشناس و دلیل اینکه بدون هیچ هدف پا به دنیا نگذاشتهای را پیدا کن. مهمترین مأموریت هر انسان در هر جایگاهی با هر سطح سوادی و با هر سن و سالی این است که خودش را بشناسد که برای چه هدفی خلقشده است. همه انسانها یک هدف اصلی و غایی دارند که رسیدن به قدرت مطلق است٬ یعنی انالله و اناالیه راجعون ولی انسان باید این را در خودش بشناسد که از چه مسیری و از چه جایگاهی به خداوند برسد. وقتی انسان خودش را شناخت و مسیر و هدفش را پیدا کرد نباید عجله کند.

وقتی شخصی مواد مخدر مصرف میکند هدفی از زندگی ندارد ولی وقتی در مسیر درست قرار بگیرد متوجه این میشود که به چه دلیل پا به هستی گذاشته است اگر این دلیل و هدف را شناختیم تازه قدم اول را برداشتهایم که چهکاری انجام دهیم. آقای جلیل که امروز تولدشان هست یک روز گفت من حالا موقعیت خودم را شناختم الآن چهکاری باید بکنم گفتم موقعیت کمک راهنمایی راداری اگر مشکل خاصی نداری شروع کن این به حرف نیست به عمل است به تلاش کردن و بهسختی کشیدن میتوانی چیزی را به دست آوری. وقتی انسان هدفش را مشخص کرد و خودش را در موقعیت قرارداد و سختی کشید و شروع به حرکت کرد در طول مسیر شیطان در هرلحظه در کنار ما قرار دارد و هر چیزی را مدام گوشزد میکند. اینجا باید از خودمان مراقبت کنیم زمانی که ما هدف را شناختیم و به سمتش حرکت کردیم طی طریق هم بسیار به ما کمک میکند.
دستور جلسه دوم: جشن اولین سالروز رهایی مسافر جلیل

خیلی خوشحالم که جلیل را در این جایگاه میبینم روزی که جلیل باحال خراب و احوالات بههمریخته آمد افرادی که تازهوارد هستند٬ شاید باور نکنند که جلیل هم روزی بااخلاق و رفتار بههمریخته آمد. ولی چیزی که جلیل را تغییر داد این بود که وقتی مسیرش را انتخاب کرد گوشبهفرمان بود یعنی واقعاً موضوع را جدی گرفت مهمترین چیزی که افراد کنگره را به موفقیت میرساند در هر مقطعی چه سفر اول چه سفر دوم مسئولیتی را که قبول کردند بهصورت جدی دنبال کردند. همه ما کار مهمی راداریم انجام میدهیم که این کار مهم تلاش و جدیت میخواهد و این جدیت در جلیل بود از جلیل متشکرم به خاطر نقطه تحملشان درواقع جلیل مصداق وادی نهم است و من این صبر و تحمل جلیل را به همسفرشان تبریک میگویم در امتحان کمک راهنمایی قبول شد این شانسی و همینطوری نبود چون هم خدمت میکرد و هم در مسیر آموزش بود و توانست خیلی چیزها که ازدستداده بود را دوباره به دست آورد. جلیل با دوستش به کنگره آمد که دوستش تخریب کمتری داشت ولی نتوانست ادامه مسیر بدهد اما چون جلیل جدیت لازم را داشت تلاش کرد و به جایگاههای بالاتری رسید قبولی در امتحان کمک راهنمایی و تولدشان را خدمت خودشان و خدمت همسفرشان تبریک میگویم.
پس از سخنان استاد، مشارکتهای مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره 60 اولین سالروز رهایی مسافر جلیل را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم:

اعلام سفر مسافر جلیل:
آنتی ایکس مصرفی: الکل٬ تریاک٬ شیره٬ متادون٬ قرص- مدت تخریب: ۸ سال- روش درمان: دی اس تی همراه با داروی اوتی- مدت سفر: ۱۱ ماه و ۳ روز- نام راهنما: آقای حسین- مدت رهایی: یک سال و چند ماه



آرزوی مسافر جلیل: آرزو میکنم که خداوند تمام عیبهایمان را برایمان آشکار کند تا بتوانیم یکییکی آنها را برطرف کنیم.

آرزوی همسفر مریم: آرزوی سلامتی و طول عمر برای آقای مهندس و راهنمایان خوبمان آقای حسین و خانم آزاده دارم.
سخنان مسافر جلیل:
سلام دوستان جلیل هستم مسافر ،قبل از همه از راهنمای عزیزم تشکر میکنم و از تکتک شما عزیزانی که اینجا هستید و از راهنمای همسفرم و همسفرم ،از آقای مهندس٬ خانم آنی و آقای امین و آقای حکیمی سپاسگزارم .اگر بخواهم از دوران تخریبم بگویم فکر میکنم از هجدهسالگی بود که شروع به مصرف الکل کردم و دو سال آخر٬ تخریبم زیادتر شد و تازه آن موقع شک کردم که ممکن است اعتیاد پیداکرده باشم و یک روز بهصورت امتحانی الکل مصرف نکردم و دیدم که بدنم به رعشه افتاد و حالم خراب شد و لرز کردم و به عمق اعتیادم پی بردم .همسفرم آن موقع این موضوع را نمیدانستند و یکبار از من سؤال کردند که تابهحال مشروب مصرف کردهای ؟ و من انکار کردم .وقتی اوضاع را اینگونه دیدم اقدام به ترک الکل بهوسیله تریاک کردم و بعد از یکی دو سال که بهصورت تفریحی تریاک مصرف کردم به فکر افتادم که ممکن است به تریاک هم اعتیاد پیداکرده باشم و همینطور اقدام به ترک یک ماده مخدر با ماده دیگر کردم و درنهایت به قرص رسیدم و زمانی رسید که در یک روز هم قرص و هم متادون و هم تریاک و شیره مصرف میکردم .
بعد از یک مدت از این وضعیت خسته شدم چون از صبح تا شب درگیر مصرف بودم و خواب درستی هم نداشتم ،اصلاً تعادل نداشتم بسیار عصبی بودم و همه زندگیام بههمریخته بود و نمیتوانستم این وضعیت را کنترل کنم ،وزنم خیلی کم شده بود و حتی نمیتوانستم بهدرستی غذا بخورم ،بعد از یک مدت دیدم که هیچچیزی در زندگیام سر جایش نیست و تقریباً همهچیزم را ازدستداده بودم ،خسته شده بودم و نمیتوانستم هیچچیزی را تحملکنم .

قبل از اینکه من بخواهم به کنگره بیایم خودم چند بار ترک کردم یکبار شش ماه پاکی داشتم که عین این شش ماه نمیتوانستم بخوابم و درست نفس بکشم و از صبح تا شب آرزو میکردم که شب بشود و بتوانم بخوابم و از شب تا صبح میخواستم که صبح شود و دو سال آخر مصرفم هم شب تا صبح کابوس می دیدم ،وضعیت خانوادگی و شغلی ام بسیار به هم ریخته بود و ماهیانه حدود سه میلیون خرج مصرف موادم بود .
بعد از مدتی یکی از دوستانم از طریق سایت با کنگره آشنا شد و باهم به کنگره آمدیم ولی متأسفانه ایشان بعد از سه ماه از کنگره دور شدند .من در ابتدای ورودم آغاز نامه آقای اشکذری را مطالعه کردم و متوجه شدم که انگار واقعاً در این مکان اتفاقات خوبی میافتد و خیلی به دلم نشست .البته من دو ماه ابتدای سفرم را خیلی بد سفر کردم و اصلاً منظم نبودم ،دیر میآمدم و زود میرفتم و کنگره را به شوخی گرفته بودم ولی بعد از یک مدتی متوجه شدم که کار کنگره خیلی هم جدی است و از آن روز سعی خودم را کردم که حالم از همه بهتر باشد .مجدداً از راهنمای خوبم آقای حسین تشکر میکنم .زمانی که من در امتحان کمک راهنمایی قبول شدم در تشکر از ایشان قدری تعلل کردم که همینجا از ایشان عذرخواهی میکنم و امیدوارم همگی در راهی که در پیشگرفتهایم موفق باشیم و نهایتاً از همه شما عزیزان و از راهنمایم آقای حسین ، همسفرم و راهنمایشان و آقای مهندس و خانواده محترمشان و همه زحمت کشان تشکر میکنم .
صحبتهای کمک راهنما خانم آزاده :
خداوند بزرگ را سپاس بابت امروز و بابت این تولد زیبا ،خیلی خوشحالم که برای اولین بار در این جایگاه قرار گرفتم ،این تولد زیبا را خدمت جناب آقای مهندس ،خدمت آقا جلیل و راهنمایشان آقای حسین و خانم مریم عزیز تبریک میگویم و تبریک ویژهای به آقا جلیل بابت قبولی در آزمون کمک راهنمایی دارم و امیدوارم که انشا الله تا سال دیگر همین موقع شاهد قرار گرفتن خانم مریم هم در کسوت کمک راهنمایی باشیم و همینطور همه عزیزانی که خواسته قرار گرفتن در این جایگاه رادارند ،چونکه خانم مریم هم همانند مسافرشان واقعاً فعال هستند در لژیون ،ایشان دبیر لژیون هستند و در وبلاگ لژیون فعالیت میکنند و پتانسیل قرار گرفتن در این جایگاه رادارند .
مسلماً این عزیزان هم مثل هزاران نمونه دیگر از افرادی که به کنگره میآیند نشانههایی از امید و امیدواری هستند چراکه از تاریکیها ،سختیها و مشکلات عبور کردند و خدا را شکر به نور رسیدند و راه مستقیم را پیدا کردند . امیدوارم که در این را موفق باشند .بزرگترین و بهترین معجزات زندگی انسانها زمانی اتفاق میافتد که مشکلات و تاریکیها خیلی زیاد میشود و اگر که انسان صبر کند و امید داشته باشد پیروز میشود و هرچقدر که تاریکیها عمیقتر باشند پتانسیل تبدیلشدن به نور راستین را بیشتر خواهند داشت و طبق آموزشهای کنگره مشکلات هیچوقت لعنت خداوند نیستند و نیروهای مکملی هستند که ما را به سمت نور هدایت میکنند .

جریان زندگی انسانها به نحوی است که بالاخره یکزمانی و روزی انسان خود حقیقیاش را بازمییابد و به خودش دست پیدا میکند ،در آن روز برخیها اشک میریزند و برخی لبخند میزنند ،درست است که همه ما اشک ریختیم و تاریکیها را با تمام وجود تجربه کردیم ولی خدا را شکر و به یمن این تاریکیها جایی را پیدا کردیم که به بهترین شکل توانستیم خودمان را پیدا کنیم و بازیابیم و دوباره با خودمان آشتی بکنیم .
به یمن آموزشهای کنگره یاد گرفتیم که کفر یعنی نادیده گرفتن و انکار کردن خوبیها ،یک انسان ناامید که وادی دوم را درنیافته همیشه حال خرابی دارد چون همیشه در پی این هست که در جهان ذهنی خودش داشتههایش را خیلی کوچک و نداشته هایش را خیلی بزرگ جلوه بدهد و به خاطر همین همیشه حال خرابی دارد و مسلماً این حال خراب را به بقیه هم منتقل میکند .
از این بابت بسیار خوشحالم که سنگ بنای زندگی مشترک این عزیزان در کنگره و بر اساس آموزشهای کنگره قرار گرفت و امیدوارم که تا آخر در صراط مستقیم و در این راه قشنگی که انتخاب کردهاند حضورداشته باشند .
سخنان همسفر مریم :
به نام پادشاه عالم عشق که نامش هست نقش خاطر عشق
سلام دوستان مریم هستم همسفر جلیل ،اولازهمه خدا راشاکرم که اجازه داد عضوی از این مکان مقدس باشم و من را لایق دانست که این جایگاه شیرین را لمس کنم ،بسیار خوشحالم و این خوشحالی را مدیون همه خدمتگزاران کنگره بهویژه جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و همچنین راهنماهای خوبمان آقای حسین و خانم آزاده عزیز هستیم ،واقعاً این دو بزرگوار برای ما باجان و دل زحمت کشیدند و تا عمر دارم برای این بزرگواران آرزوی سلامتی و شادکامی دارم .
اگر بخواهم از روزها و سالهایی بگویم که با اعتیاد رنگ و بوی تلخی به خود گرفته بود باید ساعتها صحبت کنم ولی سعی میکنم خلاصه بگویم .بار اولی که متوجه اعتیاد آقا جلیل شدم زمانی بود که برای آزمایشات قبل از ازدواج به همراه ایشان به آزمایشگاه رفتیم و من متوجه شدم جواب آزمایش اعتیادشان مثبت است و واقعاً شوکه شده بودم و در توضیح گفتند که اشتباه شده ولی من با پرسوجو متوجه شدم که اشتباهی در کار نیست و ایشان یک مصرفکننده هستند ولی به خاطر علاقهای که به ایشان داشتم در جواب مادرم گفتم ایشان به خاطر آسیبدیدگی پا قرصی مصرف کردهاند که جواب آزمایش را موقتاً مثبت کرده است و اعتماد آنها را جلب کردم و بعد از یک ماه ما باهم ازدواج کردیم .
در آن زمان من بین دوراهی عقل و دلم قرارگرفته بودم ،عقلم به من میگفت که داری وارد راه پردردسری میشوی و دلم به من میگفت که اگر از او بگذری دیگر هیچوقت نمیتوانی او را ببینی و به ایشان گفتم که من را شرمنده دلم نکن چون من به خاطر تو خانواده خودم را گمراه کردم و آقا جلیل آن موقع به من قول داد و گفت که خیالت راحت باشد و من هم به ایشان اعتماد کردم ،اما بعد از چند روز متوجه حالتهای غیرعادی ایشان و مصرف دوبارهشان شدم و بهطور اتفاقی خواستم که آزمودن اعتیاد بدهد و وقتی که جواب تست مثبت شد دنیا روی سرم خراب شد و واقعاً نمیدانستم که باید چکار بکنم .

ترک کردن و مصرف دوباره ایشان همینطور ادامه داشت و حدود سه سال طول کشید و من در این مدت پا بهپای ایشان آمدم .من هر بار بهطور اتفاقی میخواستم که تست بدهند و هر بار هم مثبت میشد و جواب ایشان این بود که به خاطر مصرف قرص کدئین است .
به همین منوال گذشت و زمانی که من فکر میکردم ایشان واقعاً ترک کردهاند قرار عروسی گذاشتیم و حتی روز عروسی را هم به همه اعلام کرده بودیم که من خواستم برای بار آخر تست بدهد و خیال مرا راحت کند که ایشان قبول نکردند و بحث بین ما بالا گرفت ،ایشان عصبانی شدند و با دست محکم به شیشه ماشین کوبیدند که آسیب دیدند و بند عشق و حرمت بین ما هم همینجا از بین رفت و من تصمیم گرفتم که این بار قضیه را با خانوادهام در میان بگذارم و آنها هم مرا بابت دروغی که به ایشان گفته بودم بسیار سرزنش کردند .
تخریب مواد در جلیل بهقدری زیاد بود که ما که نمیتوانستیم یک ساعت از هم دورباشیم ،حدود یک سال و نیم مرا ترک کردند و تلفنهای ما را هم جواب نمیدادند و ما در وضعیت بلاتکلیفی قرار داده بودند و نمیدانستیم باید چهکار کنیم و فقط در این مدت پیامهایی مبتنی بر این مفهوم به من میدادند که اگر تو مرا دوست داشتی با شرایط من کنار میآمدی و همینجوری من را میپذیرفتی و من هم واقعاً از این پیامها ناراحت میشدم .بعد از یک سال و نیم تصمیم گرفتم که درخواست طلاق بدهم که شاید تلنگری به ایشان زده شود و این موضوع هم تأثیری روی ایشان نداشت .
یک روزبه من پیام دادند که یکی از دوستانم مکانی را تحت عنوان کنگره شصت برای درمان اعتیاد پیداکرده که امکان بازگشت در آنجا خیلی کم است ،من اول قبول نکردم که با ایشان بیایم ولی بهمرور فکر کردم که شاید این مکان پایان تمام سختیهایمان باشد و حتی راهنما هم انتخاب کردم و خانم مانای عزیز خیلی خوب مرا راهنمایی کردند و گفتند اگر مسافرت را دوست داری یک فرصت دیگر به او بده و صبر کن و من متقاعد شدم ولی براثر یک سری اتفاقات یک وقفهای در این کار افتاد و دوباره فشار عصبی زیاد شد و من از ایشان خواستم که یا باید جلو خانوادهام به من قول بدهند و یا همهچیز را تمام کنیم و ایشان قبول نکردند و من هم از سر لجاجت گفتم که باید از هم جدا شویم و به خاطر غروری که هرکداممان داشتیم حاضر به کوتاه آمدن نبودیم و از هم جدا شدیم ولی خدا را شکر بعد از رهایی ایشان مجدداً باهم ازدواج کردیم .
هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم شاید یکی از اهداف خلقت جلیل این بوده که سر راه من قرار بگیرد و به من آرامش را یاد بدهد و شاید یکی از اهداف خلقت من هم این بوده که به ایشان بگویم خیلی وقتها خیلی زود دیر میشود و آرامش هم در حد اعتدال خوب است و هدف ما از این جشن تولد این بوده که اگر حتی یک نفر تازهوارد در این جشن هست و سرگذشت ما را میبیند ،امیدوار بشود ،من همیشه به حکمت خداوند اعتقاد داشتم و میدانستم که حتی طلاق و جدایی ما هم بیحکمت نیست و آن یعنی ما ارزش همدیگر را بیشتر بدانیم ولی گاهی فکر میکنم که شاید در این جدایی من نقش بیشتری داشتم چون صبوری نکردم و من هم در کنگره بهنوعی مسافر بودم مسافری که غرورش و منیتش را ترک کرد و دارد یاد میگیرد عجول بودن را کنار بگذارد و صبور بودن را یاد بگیرم. از ایشان ممنونم که با آمدن به کنگره باعث شد که من ارزش پیدا کنم.






تایپ: همسفر فخری و همسفر آزاده
عکاس: مسافر حسین
ارسال: مسافر مصطفی
نمایندگی شیخ بهایی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
690