روزها از پی هم میگذرند، سختیها و آسانیها میآیند و میروند و من آموختم که باید از تمام لحظات زندگی و هستی درس بگیرم برای رسیدن به قله، برای رسیدن به خود، برای رسیدن به خدا، برای رسیدن به حال خوش؛ اکنون یازده ماه و پانزده روز از سفرم میگذرد این مدت بدون استرس، بدون فریاد، بدون خماریهای وقت و بیوقت برایم گذشت و قرار است که اولین سال رهاییام را جشن بگیرند. لحظههای خوبی را سپری میکنم بهترین حال خوش را دارم تجربه میکنم.
دوست دارم اولین سال رهایی و تولدم، پیام و نویدی برای کسانی باشد که تازهوارد کنگره میشوند برای کسانی که هنوز راه کنگره را پیدا نکردهاند و سرگردان هستند، دوست دارم به همه آنان بگویم من معجزه و درمان شده کنگره شصت هستم.
همه میتوانند در کنگره به درمان برسند به شرط آن که ایمان داشته باشند و مطیع و گوش به فرمان، کمک راهنمایشان باشند، مطمئن هستم آنها صدایم را میشنوند چون وعده خداوند حقیقت دارد و در آخر راه به همه رها یافتگان از بند اهریمن آفرین خواهد گفت و پاداشی والا را به آنها خواهد داد.
برای حال خوش خودم و اهداف بالایی که در پیش دارم خوشحالم و میخواهم در کنگره خدمتگزار باقی بمانم. امیدوارم که حال خوش، نصیب همه دوستانم در کنگره شصت بشود.
روزهای اول سفرم وقتی تولدی برپا میشد، وقتی مسافر و همسفر خاطرات تلخ گذشته را بازگو میکردند و حال خوش امروزشان را میدیدم چنان بذر امیدی در دلم کاشته میشد و آن چنان ایمانی در دلم شعلهور میشد که میگفتم نوبت من هم خواهد رسید و اکنون لحظهشماری میکنم که آن روز برسد، اکنون که در پایان سفر اول هستم باید حال خوشم را بگویم تا امید در دل همه مسافران سفر اول جوانه بزند.
هفت سال از بهترین روزهایم برای مصرف کردن مواد گذشت روزهایی پر از خاطرات تلخ، پر از داد و فریاد، مملو از دعوا و درگیری. اعتیاد و مواد من را در بحران سختی قرار داده بود، زندگیام پر از تاریکی، پر از ضد ارزش و پلیدیها شده بود. شیطان درونیام به قدری قدرتمند شده بود که من را مجبور به انجام دادن بدترین راهها و ضد ارزشها در زندگیام میکرد. اوایل تخریبم نماز را میخواندم ولی کمکم ایمان و اعتقادم را از دست دادم که ناگاه نوری از جانب خداوند بر زندگیام تابید و من را به سمت خود کشید و راه کنگره را به من نشان داد، از معتاد به مسافر تبدیل شدم و سفری را آغاز کردم، سفری از ظلمت به نور
الحق که تاریکیها و ظلمات را تجربه میکنیم برای رسیدن به نور و عظمت روشنایی.
تا چهار ماه اول سفرم به فکر آموزش گرفتن نبودم ولی بازهم یک نور دیگر، دلم را روشن کرد که این را مدیون استاد بزرگ کنگره شصت بوشهر هستم کنگره برای هر کاری روشی دارد حتی نوشتن و آموزش گرفتن را هم به روش دی اس تی در رهجو میگنجاند و به توصیه استاد بزرگ بوشهر شروع به نوشتن وادیها کردم و الحق که قلم و نوشتن معجزه میکند، من به تدریج به آموزشها وصل شدم.
من فرمانبرداری کردم چون جویای راه بودم و باید اندیشه و گفتار و کردارم را درست میکردم و نباید هیچ مانعی جلوی من رو میگرفت و چارهای جز اطاعت و گوش به فرمان بودن نداشتم این تنها راهی بود که باید میرفتم چون به این راه و روش درمانی ایمان قلبی داشتم هرچه که از سفرم میگذشت رهاییهای دوستانم رو میدیدم، بذر رهایی در دلم بیشتر رشد میکرد و با رهایی آنها شوق رهایی خودم را همانند عقابی بر بلندی قلهها میدیدم.
والسلام.
معجزه کنگره و سفر دی اس تی
نویسنده:مسافر کریم
ویراستار و ثبت:مازیار بشیریان
- تعداد بازدید از این مطلب :
559