سیزدهمین جلسه از دوره هشتاد و دوم کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی شادآباد، با استادی ایجنت محترم مسافر علی، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر بهنام، با دستور جلسه «D.SAP» و در ادامه تولد پنجمین سال رهایی راهنمای تازه واردین، مسافر حسن، شنبه 6 خرداد سال ۱۴۰۲ ساعت 17 شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر.
از نگهبان و دبیر و شما عزیزان بابت برگزاری جلسه امروز تشکر میکنم. جلسه امروز در دو بخش دستور جلسه D.SAP و جشن تولد پنجسالگی راهنمای تازه واردین عزیز مسافر حسن میباشد.

D.SAP مخفف (دژاکام، سرکه سیب) میباشد. این کشفی است که بعد از شربت OT توسط مهندس دژاکام و ساخت آن به دستان ایشان انجامشده است و فرآوری آن کاملاً با سرکه سیبهای بیرون از کنگره 60 متفاوت است. فرآوری این سرکه حدود یک سال زمان میبرد که با سرکههای خانگی که در طی 40 روزبه عمل میآید فرق دارد. فواید بسیاری ازجمله حل مشکلات بچههای سفر اول و همچنین بیماریهای دیگر در این سرکه نهفته است. قبل از این کشف بحران سفر اولیها با انواع داروها لاینحل مانده بود ولی به لطف خدا و الهامی که به استاد امین بابت سیبهای باغ مهندس شد، این مشکل حل شد. این محصول از بهترین باغهای سمیرم و باغهای مهندس بهدستآمده است. در دوران کرونا D.SAP کنگره 60 را نجات داد و اکثر جلسات برگزار شد. برای فرآوری این محصول زحمات بسیاری کشیده میشود که آقای مهندس از این افراد نام بردند (ازجمله آقای خدامی و آقای علیرضایی).
روش استفاده این محصول نیز بدینصورت است که بهاندازه دو عدد درب قوطی و یک لیوان آب محلول نموده و صبحها بهصورت ناشتا میل میکنیم و تابهحال نیز مشکلی بابت طبع سرد این محصول گزارش نشده، ضمن اینکه برای جذب و بهرهوری بهتر D.SAP، بهتر است که فقط با آب ترکیب شود.
بخش دوم دستور جلسه، تولد مسافر حسن:
تولد پنجسالگی مسافر عزیز حسن جا دارد در ابتدا از آقای ابراهیم صادقی، راهنمای سفر اول ایشان تشکر کنم و تبریک بگویم. ایشان با آنتی ایکس شیره کشیدنی وارد کنگره 60 شدند. حسن آقا از وقتیکه یادم هست در بخشهای مختلف خدمتگزار بودند و امیدوارم که شاهد شال کمک راهنمایی ایشان نیز باشیم. در بخشهای OT، نگهبانی، دبیری و لژیون سردار خدمت کردند و چندین سال است که در این نمایندگی دنور هستند. از خصوصیات بارز وی نوشتن بهموقع و مرتب سی دی و حضور بهموقع در تمامی جلسات ازجمله، جلسه خدمتگزاران روز شنبه هست. کسی که حال خوبی دارد کار خود را نیز بهخوبی انجام میدهد.
من به ایشان و همسفرشان و راهنمای همسفرشان تبریک میگویم و به وجود چنین مسافری که صادقانه و با عشق خدمت میکند، افتخار میکنم. امیدوارم بهزودی جایگاه پهلوانی را نیز تجربه کنند، این امر دانایی خاصی میخواهد که حسن آقا این دانایی را دارد. این تولد را به آقای مهندس و کنگره 60 و شما عزیزان تبریک میگویم.
از اینکه به حرفهای من گوش دادید سپاسگزارم.
خلاصه سخنان مسافر حسن:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر

در ابتدا بابت مشارکتهای خوبتان از همه شما سپاسگزارم و به همسفرم و یسنا کوچولو و راهنمای همسفرم و آقای صادقی و آقای رضوانی تبریک میگویم و تشکر میکنم. مرحله اعتیادم دو بخش دارد: بخش اول زمانی که سقوط آزاد کردم و مدتی درانجیو دیگری حضور داشتم و شش سال فقط پاک بودم و درماننشده بودم. بخش دوم که همراه با تخریبهای سنگینی بود و روزهای سختی که قبل از تولد یسنا و مشکلات اجتماعی و اقتصادی بسیار وجود داشت و بااینحال همسفرم صبر کرد و بااینکه همه توصیه میکردند که مرا ترک کند ایستاد و مقاومت کرد دلیلش هم این بود که مرا دوست داشت و میخواست زندگی کند.
دوست بسیار خوبی دارم که در آن روزهای سخت کمکحالم بود و به من میگفت تو به هیچ صراطی مستقیم نیستی ولی جایی را به تو معرفی میکنم و فقط یکبار امتحانش کن و آن کنگره 60 بود. این معجزه زندگی من بود. در بخش دوم اعتیادم به خیال خودم مواد مصرفیم سنگین نبود و به قول مهندس سرم را مانند کبک به زیر برف کرده بودم. خلاصه وارد کنگره 60 شدم و با آقای میلاد کاظمی راهنمای تازه واردین روبرو شدم. در آنوقت با توجه به تسلطم به روابط عمومی و فن بیانی که داشتم خواستم مسئله اعتیادم را دوماهه با او مطرح کنم تا حل بشود و آقا میلاد که از او خیلی تشکر میکنم به من گفت که اشکالی ندارد تو 2 ماه بیا و آمدم و این شد که تا الآن که حدود 6 سال است در کنگره 60 ماندهام. در قسمت بعدی میخواهم بگویم که بدون همسفر سفر کردن خیلی سخت است و در آن زمان هنوز همسفرم به کنگره 60 وصل نشده بود. در ابتدا فقط یسنا با یکبار آمدن به پارک طالقانی جذب کنگره 60 شد و مرتب از مادرش میخواست که او هم به کنگره 60 بیاید. زمانی بود که فکر میکردم میبایست تمام آموزشها را به همسفرم انتقال بدهم ولی بعد از سی دی حقیقت آقای امین فهمیدم که دانستن خالی مؤثر نیست زیرا بعد از آموزشهایی که گرفته بودم میتوانستم آدمها را تقسیمبندی کنم و این به ضرر من بود و عملی در آن نبود.
آن جهانبینی مرا صاحب کلیدی کرد که فقط قفل مرا باز میکرد و به درد کسی دیگر نمیخورد. جهانبینی به من کمک کرد که بفهمم فقط باید بخشید و نواقص دیگران را ندیده گرفت. خوشبختانه تمام اتفاقات زیبای زندگی من با این نگرش رقم خورد. خواسته همسفرم نیز در خواسته من نهفته بود و با قوت گرفتن خواسته من هر دو به نتیجه رسیدیم. دیروز رهایی چهل سی دی همسفرم بود و از راهنمای ایشان تشکر میکنم.
در آخر در مورد لژیون سردار مطلبی را بگویم سال اول و دوم عضو لژیون سردار بودم و سال سوم که ازلحاظ مالی قویتر شده بودم جایگاه دنوری را تجربه کردم و سال بعد نیز همینطور ولی در سال جدید باوجود مشکلاتی که داشتم بازهم دنور شدم و برکاتش را در زندگیام دیدم و این موضوع در صور آشکار با حسابکتاب ما همخوانی ندارد ولی در صور پنهان اتفاقات جور دیگری رقم میخورد. امیدوارم جایگاه پهلوانی که آرزوی من است بهزودی محقق شود.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از شما متشکرم.
خلاصه سخنان کمک راهنمای همسفر خانم لیلا:
این تولد باشکوه را به بنیان کنگره ۶۰ تبریک میگویم، خدا را شکر میکنم که شاهد این تولد زیبا هستم. تبریک ویژه دارم به آقای حسن بابت این تولد و آزادمردی، دنوری و جایگاه کمکراهنمایی، آقای حسن با حرکت درست و با تغییرات مثبتی که در درونشان ایجاد کردهاند باعث شدن که همسفرشان جذب آموزشهای کنگره شوند. انشاءالله همیشه در مسیر کنگره ۶۰ و مورد لطف و رحمت خداوند باشند و در این مسیر بدرخشند.
خانم سعیدهٔ عزیز اردیبهشت ۱۴۰۱ وارد لژیون سوم شدند، ایشان فرمانبردار و منظم بودند. اگر بخواهم از صفات و ویژگی خانم سعیده بگویم، قدرت پذیرش و فرمانبردار بودن از صفات بارز ایشان هست. اگر گره و تاریکی در درونشان باشد رو میپذیرفتند. استاد امین در سیدی حقیقت میفرمایند ما همیشه فکر میکنیم چیزی که به نفع ما هست حقیقت است و چیزی که به نفع ما و مورد تأییدمان قرار نگیرد حقیقت نیست.
آموزشپذیری ایشان در لژیون برای من خیلی تحسین برانگیز بود، ایشان مشتاق آموزشهای کنگره ۶۰ بودند و مدام از سیدیها و آموزشهایی که میآموختند سؤال میپرسیدند. همین سؤال پرسیدنها باعث این شد که یک شخم اساسی در درون ایشان به وجود بیاید و باعث شد که دوربین را روی خودشان بیاندازند و تاریکیهای درون خودش را پیدا کنند.
استاد امین میفرماید؛ وقتیکه ما تاریکیهای درونی خودمان را پیدا میکنیم در یک لحظه میبینیم که وارث تاریکی هستیم و این ممکن است باعث ناامیدی در ما شود ولی وقتی که در مسیر آموزشهای کنگره ۶۰ هستیم، دیدن این تاریکی و گرههای درونی یعنی ما پنجاه درصد مسیر را رفتهایم و خانم سعیده عزیز سعی کردن که با کمک آموزشها این گرهها را ببینند و برای باز شدن آنها تلاش کنند. انشاءالله این تولد برای این خانواده پر از خیر و برکت باشد.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان یسنا هستم یک همسفر.
این تولد را به پدرم و آقای رضوانی و مادرم و راهنمای مادرم تبریک میگویم.
سلام دوستان سعیده هستم یک همسفر.
خدا را شکر میکنم که بعد از پنج سال توانستم به کنگره وصل شوم و این جایگاه را تجربه کنم. البته این به این معنی نیست که من با کنگره بیگانه بوده باشم من با همسفرم سیدیهای جناب مهندس و استاد امین را گوش میدادیم.
من روز اولی که به شعبهی شادآباد آمدم استاد امین در شعبه حضور داشتند و استادی جلسه بر عهدهی ایشان بود. همیشه به این مسئله فکر میکردم و انرژی میگرفتم.
مسافر من نمونهی بارز وادی دهم هستند وقتی فکر میکنم دنبال یک صفت میگردم از صفاتی که ایشان داشتند، وقتی وادی دهم را مطالعه میکنم دقیقاً مسافر خودم به ذهنم میآید و با خودم میگفتم چطوری امکان دارد که یک انسان آنقدر تغییر بکند همیشه برای من سؤال بود که کنگره کجاست که آنقدر تغییر ایجاد میکند در یک انسان، وقتی آموزشهای کنگره را دریافت کردم دیدم که وادی دهم دقیقاً جواب سؤال من بود.
انسانها مجبور نیستند که همیشه در جهنم و تاریکیها باقی بمانند، فقط کافی است که بخواهند و آموزش بگیرند و تغییر کنند و کاربردی کنند خدا را از این بابت شاکرم.
در رأس به آقای مهندس تبریک میگویم و خوشحالم درزمانی زندگی میکنم که آقای مهندس باسخاوتشان این بستر را فراهم کردند که من و خانوادهام از آن سیاهیها عبور کنیم اگر امروز در اینجا حالمان خوب است مدیون آقای مهندس و خانواده ایشان هستیم. از خدا میخواهم که سالیان سال سایه جناب مهندس بالای سر تمام افراد کنگره 60 باشد.
برگزاری جلسه خدمتگزاران به استادی ایجنت محترم آقای رضوانی



ویراست و تایپ: مسافر قاسم و مسافر مهدی
تنظیم: مسافر بهنام
لژیون خدمتگزار: لژیون دوازدهم
مرزبان کشیک: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2231