جلسه ششم از دوره هجدهم سری کارگاههای آمورشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی زنجان به نگهبانی مسافر حامد، دبیری مسافر محمود و استادی کمک راهنما مسافر احسان با دستور جلسهی در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰ من چه کردهام؟ در روز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احسان هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که یک بار دیگر به من این توفیق را داد که در خدمت شما باشم، برای من افتخار بزرگی است که در شعبهی خود، شعبهی زنجان در حال خدمت کردن در جایگاه استادی باشم، بابت این موضوع همیشه شاکر و سپاسگزار خداوند هستم، در این دستور جلسه سؤالی مطرح شده است تحت عنوان: "من در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰ چه کردهام؟"
وقتی این سؤال را مورد برسی قرار دهیم، باعث شرمساری میشود از این که بگویم من در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره چه کردهام؟ چون هر کاری هم که احساس کنم برای کنگره انجام دادهام به این نتیجه میرسم که در برابر خدمتی که کنگره برای من انجام داده است، قابل مقایسه نیست، ولی به نظر من راجع به این پرسش، انسان زمانی پیرامون موضوع اصلی این پرسش میتواند پاسخ دهد، که خودش را متعلق به این ساختار بداند، یعنی من زمانی میتوانم به این پرسش پاسخ دهم که حقیقتاً خودم را متعلق به این ساختار بدانم.
آن زمان استحکام پایههای مالی کنگره برای من مهم میشود، راجع به این دستور جلسه، من برای خودم آن سؤالی که میتوانم مطرح کنم چه میتواند باشد؟ مثلاً وقتی میگویم که در مورد سؤال درباره استحکام پایههای مالی کنگره۶۰ من چه کردهام؟ میتوانم با خودم مرور کنم و به خودم بگویم که به عنوان مثال، در جشن گلریزان سال قبل وعده دادم که ده میلیون پرداخت میکنم، من برای استحکام پایههای مالی کنگره، وعدهی ده میلیون تومان را دادم که پرداخت کنم و آن مبلغ را پرداخت کردم، یا مثلاً در استحکام پایههای علمی کنگره من چه کردهام؟
اگر حساب کنیم به این نتیجه میرسیم که در استحکام پایههای علمی کنگره، به این نتیجه میرسیم که واقعاً کاری نکردهایم، پس وقتی کسی خودش را متعلق به یک ساختار بداند وقتی که هنگام جشن گلریزان برای مثال وعده ده میلیونی میدهد، واقعاً خودش را به آب و آتش میزند که آن ده میلیون که وعده داده است را پرداخت کند، چون استحکام پایههای مالی کنگره، برایش مهم است. آن موقع است که برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره تلاش میکند.
برای استحکام پایههای علمی کنگره، مثلاً وقتی راهنما به رهجو میگوید که مثلاً احسان تو برای استحکام پایههای علمی کنگره، باید ساعت ۴ در کنگره حاضر باشی تمام تلاشم را میکنم و خودم را ملزم میدانم که حتماً، ساعت ۴ در کنگره حاضر باشم. چون من راجع به استحکام پایههای علمی کنگره چیز زیادی نمیدانم ولی وقتی راهنمایم میگوید، برای استحکام پایههای علمی کنگره ساعت ۴ در کنگره حاضر باش، حتماً چیزی میداند. راهنما که دروغ نمیگوید، وقتی راهنمای من میگوید برای استحکام پایههای علمی کنگره حتماً باید در لژیون ویلیام وایت شرکت کنم، حتماً باید شرکت کنم.
برای استحکام پایههای علمی کنگره حتماً این کار را باید انجام دهم، وقتی راهنما میگوید سیگار کشیدن را کنار بگذار و دیگر سیگار نکش، باید این کار را انجام دهم، یا وقتی راهنما میگوید حتماً در برنامههای ورزش شرکت کنم، برای استحکام پایههای علمی کنگره حتماً باید این کار را انجام دهم، یا وقتی راهنما به من میگوید دارویت را درست مصرف کن، خودم را حتماً باید ملزم بدانم که حتماً این کار را انجام دهم، به هر حال این سؤال باید دو حالت در من ایجاد کند، یکی این که آیا من خودم را متعلق به کنگره میدانم؟ اگر جواب مثبت است و این ساختار متعلق به من است، پس من جواب این سؤال را میدانم و میتوانم بگویم برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، تلاش کردهام که الگو شوم که وقتی ساعت ۴ در کنگره حاضر شدم هم لژیونی من هم به من نگاه میکند و او هم ساعت ۴ کنگره حاضر میشود.
این حرکت من یک الگو میشود برای او و این تلاشی در جهت استحکام پایههای علمی کنگره و پیشرفت کنگره میشود، بدون این که حتی من خودم بدانم، پس اگر خودم را متعلق به این ساختار بدانم، برای استحکام پایههای علمی و مالی کنگره، تلاش میکنم. ولی زمانی که خودم را متعلق به کنگره۶۰ ندانم هر کاری که میکنم. شاید تخریبی نداشته باشد، ولی کاملاً بیاثر است. زمانی من میتوانم مؤثر باشم که خودم را متعلق به کنگره بدانم، این دستور جلسه برای من این آموزش را داشت که واقعاً با خودم فکر کنم که آیا واقعاً تعلق به ساختار کنگره دارم؟ یا حتی ساختارهای دیگری مثل ساختار خانواده، آیا من خودم را متعلق به ساختار خانوادهام میدانم؟ من زمانی برای خانواده خود تلاش میکنم که خودم را متعلق به خانواده بدانم.
.jpg)
کمک راهنما مسافر احسان در رابطه با پنجمین سال رهایی مسافر بهزاد افزودند:
در مورد تولد بهزاد مطالبی عرض میکنم، چند روز پیش بهزاد نزد من آمد و از من راجع به تولد میپرسید که چه کنم و چگونه تولد برگزار میشود؟ به بهزاد گفتم: تو دیگر آزاد مرد شدی نحوه برگزاری تولد را میپرسی؟ بهزاد در جواب گفت: که استاد من تا به حال تولد نگرفتم. بهزاد بدون شک یکی از حرف گوش کنترین رهجوهای سفر دوم من بوده است. بهزاد یک رهجوی سالم و درست، با تفکر صحیح، با حس خوب و یکی از بهترین خدمتگزاران کنگره 60 است و انسان نرمالی است. به نحوی که میتوان روی او حساب باز کرد.
همین اتفاق در کنگره افتاده و کنگره روی بهزاد حساب باز کرده است، بهزاد یکی از خدمت گزارترین اعضای کنگره است و شال دور گردنش میباشد، البته بهزاد سفر دوم لژیون من آمد و سفر اول رهجوی جانشین نگهبان کنگره دیدهبان محترم جناب آقای خدامی بود.
من روز تولد بهزاد و این آزاد مردی را در ابتدا خدمت جناب آقای مهندس که بنیانگذار کنگره هستند تبریک میگویم و بعد خدمت جناب آقای خدامی بزرگوار که استاد بسیاری از اعضای شعبه زنجان است تبریک میگویم و به خانواده محترمشان و خود بهزاد و راهنمای همسفر محترم تبریک میگویم و امیدوارم در راهی که انتخاب کرده اولا مؤثر باشد دوما همیشه ثابت قدم باشد و همیشه حس خوبی را به واسطه خدماتی که انجام میدهد در زندگی احساس کند و این حس خوب و این احساس خوب در تمامی قسمت زندگیشان جاری و ساری باشد، این تولد را به بهزاد و همهی اعضای نمایندگی زنجان تبریک عرض میکنم، از این که به صحبتهای بنده توجه نمودید متشکرم.
.jpg)
خلاصه سخنان کمک راهنما مسافر بهزاد در جشن پنجمین سال رهایی:
سلام دوستان بهزاد هستم یک مسافر خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره حضور دارم و خدمتگزار کنگره هستم، ابتدا از جناب مهندس، ایجنت شعبه و همینطور مرزبانان گرامی کمال تشکر را دارم، از راهنمای سفر دوم آقا احسان عزیز و راهنمای سفر اول آقای خدامی بزرگوار تشکر ویژه دارم، میخواهم چند جمله راجع به خاطرات گذشته خدمتتان عرض کنم و این مطلب که: قبل از حضور در کنگره۶۰ چه حال و هوایی داشتم، خیلی مواقع به این موضوع فکر میکنم که اگر کنگره۶۰ وجود نداشت چه اتفاقی برای من رخ میداد؟
یعنی همواره به خودم میگویم که اگر کنگره۶۰ نبود من کجا و در چه جایگاهی بودم؟ مطمئنا که اگر در کنگره۶۰ نبودم، در بدترین شرایط مالی و در سختترین و نامناسبترین جایگاه اجتماعی بودم و قطعا از لحاظ جسمی و روانی نابود میشدم و به قطع یقین در این وضعیت و جایگاهی که هستم نبودم، وقتی فکر میکنم که امروز در چه وضعیت و جایگاهی هستم باعث میشود که قدر و ارزش کنگره۶۰ را بدانم. من از لحاظ مالی در این ده سال خیلی همسفرم را مورد رنج قرار دادم، هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی و از این بابت واقعا از همسفرم عذر خواهی میکنم و تشکر میکنم که در این مدت همراه من بودند.
فکر میکنم چیزی که بین ما و جمع ما مصرف کنندهها مشترک بوده این است که به دیگران وعدهها و قولهای عجیب و غریبی میدادیم، به خیلیها قول میدادیم ولی عمل نمیکردیم و من هم متأسفانه همینطور بودم به همسفرم بیش از ده سال خیلی از این قولها و وعدهها دادم و شرمندهام که نتوانستم به قولهایی که داده بودم عمل کنم، قولهای زیادی دادم ولی هیچ کدام را نتوانستم انجام دهم و اولین دلیل این موضوع اعتیاد من بوده و به تبع آن ضعف من در جهان بینی که خیلی پایین بود، خدا را شکر میکنم که حداقل پنجاه درصد از این لحاظ پیشرفت کردهام و در این موقعیتی که در آن هستم قراردارم، در آخر از همه عزیزان تشکر میکنم، متشکرم که به صحبتهای من توجه نمودید.
خلاصه سخنان کمک راهنما همسفر خانم مینا در پنجمین سال رهایی همسفر حمیده:
سلام دوستان مینا هستم کمک راهنما یک همسفر، خدای خودم را شاکرم که بار دیگر توفیق حضور و خدمت در کنگره را به من داده است. این تولد را خدمت جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام اعضای نمایندگی زنجان تبریک و شادباش عرض میکنم، خدمت استاد بزرگوار جلسه خدا قوت عرض میکنم، پنجمین سال رهایی آقا بهزاد را به خودشان و همسفر بزرگوارشان و به همهی عزیزان تبریک عرض میکنم.
همسفر محترم آقا بهزاد از سفر دوم مسافرشان وارد لژیون شدند و یکی از رهجوهای خیلی خیلی خوب من هستند و واقعا هر چیزی که از ایشان میخواهم، به موقع و به جا انجام میدهند، امیدوارم در تولد بعدی مسافرشان، با شال نارنجی در کنار مسافرشان باشند و جشن بگیرند، من برای ایشان آرزوی سربلندی و سرافرازی دارم. از این که به صحبتهای من توجه نمودید متشکرم.
خلاصه سخنان همسفر حمیده در جشن پنجمین سال رهایی:
سلام دوستان حمیده هستم یک همسفر، اول از همه خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم و این لحظات زیبا را تجربه میکنم، خدای خودم را شاکر و سپاس گزارم. من هم از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، به قول مسافرم که گفتند اگر امروز در کنگره نبودیم، اوضاع و سرنوشت ما چگونه بود؟! و یا اگر خیلی از خانوادهها در کنگره نبودند چه وضعیتی داشتند، من هم وقتی به این موضوع فکر میکنم به دلیل این نعمت بزرگ فقط و فقط در مقابل خداوند، سجدهی شکر به عمل میآورم و واقعا دست بوس جناب مهندس و خانوادهی محترمشان هستم.
من شهرت و آوازهی کنگره را از خیلی سالها قبل شنیده بودم و یکی از بستگانم خیلی تلاش کردند که وارد کنگره شوم، واقعا هیچ وقت فکر نمیکردم که یکی از اعضای کنگره۶۰ شوم، من به دلیل این که مسافرم از بند اعتیاد رها شده است، خیلی شاکر خداوند هستم، چون در این سالها واقعا اذیت شدم، ما در این ده سال خیلی مسیر سختی را گذراندیم تا بتوانیم ازدواج کنیم، من در شهرکرج با خیلی از افراد کنگره معاشرت داشتم و کنگره ۶۰ در آنجا در یک فرهنگسرا برگزار میشد و من در آنجا حال خوش اعضای کنگره را دیده بودم و بارها شاهد برگزاری مراسم تولدها بودم، اما هرگز فکر نمیکردم خودم هم یکی از اعضای کنگره ۶۰ شوم.
فقط و فقط میخواهم خداوند را شکر کنم به دلیل این جهان بینی و تأثیری که در زندگی ما اتفاق افتاده است. وقتی که در کنگره هستم و وقتی فکر میکنم که در این زمان این اتفاق افتاده که من دانشجوی استاد امین شدهام و میتوانم از جناب مهندس مطالب و آموزشهای عالی را یاد بگیرم خیلی خوشحال میشوم. همه اینها در گرو کنگره و وجود من در کنگره است و همهی اینها را مدیون کنگره۶۰، هستم. در آخر باز هم به خاطر این توفیق خدای خود را شاکر و سپاس گزارم. از این که به سخنان من توجه کردید متشکرم.
.jpg)
خدمتگزاران بخش سایت نمایندگی
تایپ: مسافر شهرام لژیون ششم
ویراستار: مسافر مرتضی لژیون دهم
ارسال: مرزبان خبری مسافر مهرداد
- تعداد بازدید از این مطلب :
785