English Version
English

خدمت‌ها مکمل یکدیگر هستند

خدمت‌ها مکمل یکدیگر هستند

به مناسبت حضور دیده‌بان روابط عمومی و نگهبان شورای اوتی کنگره ۶۰، آقای بابک لطفی، در نمایندگی پروین اعتصامی اراک گفتگویی با ایشان ترتیب دادیم، لطفاً با ما همراه باشید. 

آقای بابک لطفاً بفرمایید چه مدت است که در کنگره حضور دارید و کمک راهنما‌هایی که در این مدت شما را همراهی کرده‌اند چه کسانی بوده‌اند؟

من ابتدای سال ۸۸ وارد کنگره شدم و توسط آقای محمد صادق صداقت دیده‌بان انضباطی که در آن زمان مرزبان شعبه آکادمی بودند، مشاوره شدم و در لژیون ایشان شروع به سفر کردم، ابتدای سال ۸۹ رها شدم و سال دوم رهایی شروع به خدمت کردم و رهنمودهای آقای مجید سلامی دیده‌بان محترم امور مالی و آقای رضا ترابخانی همیشه چراغ راه من بوده است. 

بفرمایید که چه جایگاه‌های خدمتی را تجربه کرده‌اید و کدام جایگاه تاثیر بیشتری روی شما داشته است؟

من جایگاهای خدمتی مختلفی را تجربه کرده‌ام، چند سال کمک‌راهنمای نمایندگی آکادمی بودم و به عنوان اولین کمک‌راهنمای تجلیل شده کنگره۶۰، تجلیل شدم به این خاطر که به طور هم‌زمان ایجنت دوتا از نمایندگی‌های مشهد بودم، در قسمت اوتی خدمت‌گزار نمایندگی‌های کل کشور بودم و بعد از تاسیس شورای اوتی، توسط آقای مهندس نگهبان شورای اوتی کنگره ۶۰ شدم، مسئول لژیون تشریفات کنگره ۶۰ هستم و در ادامه جایگاه‌های مرزبانی و ایجنتی را تجربه کردم، در انتها هم افتخار داشتم که جایگاه دیده‌بانی را تجربه کنم. نمی‌توان گفت کدام تاثیر بیشتری روی من داشته است؛ چون مکمل هم هستند، خدمت‌ها در کنار هم به انسان یاد می‌دهند که هم خود آموزش بگیرد هم به دیگران کمک کند؛ ولی فرقی که جایگاه دیده‌بانی برای من داشت این بود که تا قبل از این جایگاه فکر می‌کردم، مهم‌ترین و ارزشمندترین افراد در کنگره۶۰ دیده‌بان‌ها هستند؛ ولی وقتی دیده‌بان شدم متوجه شدم مهم‌ترین افراد در کنگره سفراولی‌ها هستند؛ چرا که اگر سفراولی را از کنگره بگیریم، کنگره در مسیر حرکت در درمان اعتیاد ماهیتی نخواهد داشت. هرشالی برای من یک آموزش مشخص در کنار آموزش‌های دیگری که من به‌ اندازه ظرف خودم توانستم از آنها برداشت کنم، داشت.

شال ایجنتی درس بزرگی برای من داشت تا قبل از گرفتن این جایگاه فکر می‌کردم افراد در کنگره به توانمندی می‌رسند و لایق می‌شوند و شال به آن‌ها داده می‌شود؛ ولی بعد از این‌که مدتی از دریافت شال ایجنتی من گذشت، متوجه شدم که در کنگره شال به افراد داده می‌شود تا تلاش کنند و لیاقت دریافت شال را پیدا کنند، این دیدگاه‌ها دو تفاوت بزرگ دارند، زمانی که فکر می‌کنم شال دریافت کردم؛ چون لایق بودم نتیجه‌ای جز حال‌خراب و منیت برای خودم و دیگران نخواهد داشت؛ ولی زمانی که فکر کنم شال به من داده شده تا تلاش کنم و لیاقت پیدا کنم، نتیجه پویایی و آموزش و حس خوب خواهد بود.

به نظر شما ویژگی‌های یک نمایندگی خوب چیست؟ و برای بهترشدن نمایندگی اراک چه اقداماتی لازم است؟

در کنگره۶۰ باتوجه به ماهیت عملکرد نمایندگی‌ها، همه نمایندگی‌ها خوب هستند؛ ولی اگر بخواهیم یک‌سری موارد را به صورت سرفصل به عنوان ویژگی نمایندگی خوب بیان کنیم، من فکر می‌کنم شعبه خوب شعبه‌ای است که در آن مسافران و همسفران با همکاری هم، نمایندگی را ارتقاء دهند، شعبه خوب شعبه‌ای است که اعضاء سعی می‌کنند تا یک تازه‌وارد جذب شود، شعبه‌ای که محبت در آن جریان دارد، شعبه‌ای که به سفراولی‌ها و تازه‌واردین از بالا نگاه کنند حس خوبی در شعبه ایجاد نمی‌شود، همه ما یک روز تازه‌وارد و سفر اولی بوده‌ایم، علم کنگره کمک کرد که ما ارتقاء پیدا کردیم، این‌که من بابک یادم برود که با چه حالی به کنگره آمدم و یک‌سری آدم با برخورد خوب و محبت باعث شدند که من جذب کنگره شوم و به درمان برسم، زکات رهایی‌ام را پرداخت نکرده‌ام، شعبه خوب شعبه‌ای است که پایه‌های مالی قوی داشته باشد، شعبه خوب شعبه‌ای است که همه اعضا در آن سی‌دی بنویسند، سی‌دی نوشتن بسیار تاثیر‌گذار است، من قبلاً سی‌دی را چندمرتبه گوش می‌کردم و چند روز بعد چیزی یادم نبود؛ ولی الان سی‌دی می‌نویسم و چند ماه بعد اگر بخواهم در مورد آن صحبت کنم حداقل چند جمله به خاطر می‌آورم.

تغییر بزرگی که کنگره ۶۰ در زندگی شما ایجاد کرده و درسی که چراغ راه زندگی شما شده، چیست؟

من قبل از کنگره سعی می‌کردم کلاس‌های روان‌شناسی و خودشناسی بروم، فکر می‌کردم خیلی می‌دانم و همیشه در گذشته و یا آینده زندگی می‌کردم یا حسرت گذشته را می‌خوردم یا نگران آینده بودم؛ ولی در کنگره اولا فهمیدم که هیچ چیز نمی‌دانم، فهمیدم برای کسب آرامش و لذت‌های مختلف باید یاد بگیرم که چیزی نمی‌دانم و دانسته‌های قبلی اگر قرار بود حال من را خوب کند تا الان این اتفاق افتاده بود؛ پس باید آن‌ها را دور بریزم و مثل یک برگه سفید باشم نه یک برگه خط‌خطی. آموزش‌های کنگره را اگر نقاش در نظر بگیریم، در صفحه من جا برای کشیدن نقش‌های جدید باشد واِلا من در ناآگاهی باقی می‌مانم و نمی‌توانم چیزهای جدید یاد بگیرم. کنگره به من یاد داد تلاش کنم تا در لحظه زندگی کنم، نمی‌توانم بگویم در لخطه زندگی می‌کنم؛ ولی یاد گرفتم تلاش کنم برای در لحظه زندگی کردن و این بسیار ارزشمند است.

 توصیه شما برای همسفرانی که مسافرشان چندین بار سفر می‌کند و موفق نمی‌شود چیست؟ و آیا همسفر می‌تواند در ترقی مسافر یا خدمت‌کردن مسافر تاثیر داشته باشد؟ ‌

در رابطه با قسمت اول سوال، من فکر می‌کنم برای این‌که اتفاقی در زندگی انسان بیفتد باید اذن آن صادر شود، باید اجازه داده شود و این‌که اتفاقی که باید بیفتد به بهترین نحو ممکن در زمان خودش اتفاق می‌افتد، به شرط این‌که بهای آن را پرداخت کنیم، بهشت را رایگان به کسی نمی‌دهند باید بهای آن را پرداخت کنیم، در کنگره درمان اعتیاد یا حال‌خوش بهای مالی ندارد؛ اگر پولی بود می‌توانستیم با هر رقمی حال خوش را بخریم یا می‌گفتند؛ این آمپول رهایی چند میلیارد است و بزنی خوب می‌شوی، می‌خریدیم؛ ولی این‌طور نیست در کنگره درمان رایگان است؛ ولی مجانی نیست بلکه باید بهای آن را پرداخت کنیم و بهای آن حضور در کنگره است، بهای آن تغییر کردن است، من فکر می‌کنم همسفرانی که مسافرشان به هر دلیلی به نتیجه نرسیده؛ ولی هنوز به کنگره می‌آید این نشانه خوبی است، یعنی ذره ذره بستر فراهم می‌شود و به شرط این‌که هردو نفر در مسیر حرکت کنند و روزهای خوب آینده پیش رو است. این‌که آیا یک همسفر می‌تواند مفید باشد باید بگویم صددرصد، ‌یک همسفر نقش بسیار مهمی دارد حتی به نظر من مهم‌تر از مسافر، اگر بحث فنی اعتیاد را کنار بگذاریم، تاثیراتی که یک همسفر می‌تواند روی مسافر بگذارد در بعضی دوره‌های سفر اول یا در ادامه سفر دوم و جایگاه‌های خدمتی خیلی موثر است و اگر غیر از این بود بخش همسفران در کنگره این اندازه دقیق و فعال عمل نمی‌کرد، طی سال‌های گذشته می‌بینم که همسفران در کنگره خیلی قوی عمل می‌کنند و تاثیرگذار هستند و پا‌به‌پای مسافران جلو می‌آیند و در بعضی بخش‌ها از مسافران جلوترند.

توصیه شما برای مسافرینی که اجازه حضور همسفرشان را در کنگره نمی‌دهند چیست؟

ما در کنگره توصیه نمی‌کنیم؛ بلکه برداشت خودمان را می‌گوییم، من مسافر که اجازه حضور به همسفرم نمی‌دهم، خودم را از یکی از بزرگ‌ترین موهبت‌هایی که می‌تواند در اختیار من قرار بگیرد محروم می‌کنم، اگر بخواهم توصیف کنم آن پرنده‌ای که می‌تواند من را از تاریکی‌ها به سمت روشنایی‌ها ببرد و کمک کند من به آن سمت پرواز کنم، خودم نصف بال‌هایش را می‌چینم یا اگر در نظر بگیریم من سوار قایقی شده‌ام در رود خروشان کنگره و می‌خواهم به اقیانوس رهایی برسم، خودم قایقم را سوراخ می‌کنم.

 

 

 

در صحبت‌های قبلی این جمله را از آقای مهندس نقل قول کردید که « باید دید و گذشت » لازمه داشتن این ویژگی چیست ؟

 من فکر می‌کنم برای داشتن توانایی ببین و بگذر قبل از هرچیز لازم است انسان ایمان قوی داشته باشد و مطمئن باشد نیروی مافوقی وجود دارد که حواسش به همه اتفاقاتی که برای ما می‌افتد هست و عادل است؛ یعنی برحسب تلاشی که من می‌کنم نتیجه کار من را به من می‌دهد و این‌که انسان برای آموزش دیدن به این دنیا آمده است، شما زمانی که فکر می‌کنید فقط برای امتحان دادن و نمره‌گرفتن آمده‌اید به خاطر آن هرکاری می‌کنید؛ ولی زمانی‌که هدف آموزش‌گرفتن باشد، امتحان دیگر مهم نیست و من اگر سرکلاس آمده باشم که چیزی یاد بگیرم مهم نیست چه نمره‌ای می‌گیرم و فقط تلاش می‌کنم که آگاهی و دانش خودم را بالا ببرم، اگر ما این را قبول داشته باشیم که انسان می‌آید که از زمین به عنوان مهد استفاده کند تا آموزش بگیرد، دیگر مسائلی که اسم آن‌ها را امتحان می‌گذاریم فقط نتیجه آن مهم نیست، درسی که از آن مسائل می‌گیریم اهمیت دارد، اگر من به قضایا به این شکل نگاه کنم می‌توانم نظاره‌گر باشم و بگذرم.

کلام پایانی را اگر امکان دارد با خاطره‌ای از آقای مهندس بفرمایید.

اجازه دهید خاطره‌ای تعریف نکنم و شاکر خداوند باشم که اجازه دارم لحظاتی را در کنار آقای مهندس باشم و از حضور ایشان استفاده کنم و ویژگی که این زمان‌ها دارند این است که آن لحظات دقیقاً همان لحظاتی هستند که انسان می‌تواند در لحظه زندگی کند؛ یعنی من وقتی در کنار آقای مهندس هستم نه در گذشته هستم و نه در آینده و در لحظه زندگی می‌کنم به همین خاطر وقتی به خاطره با آقای مهندس فکر کردم دیدم چیزی به ذهنم نمی‌رسد، فکر کردم چرا نمی‌توانم خاطره مشخصی تعریف کنم متوجه شدم که آن‌قدر در کنار آقای مهندس در لحظه زندگی می‌کنم که به دنبال این نیستم که تصویری را به عنوان خاطره در ذهنم نگه دارم، من فکر می‌کنم همه ما یک جایی یک کار خوبی کرده‌ایم که به کنگره راه پیدا کردیم که آقای مهندس دژاکام به عنوان بنیان‌گذار آن هستند. 

 

تشکر می‌کنیم از دیده‌بان آقای بابک لطفی که وقت ارزشمند خودشان را در اختیار ما قرار دادند.

 

 

تهیه گزارش، ویرایش و ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر الهام رهجوی کمک راهنما همسفر رضوان ( لژیون ششم)

عکس: همسفر فرزانه مرزبان خبری

همسفران نمایندگی پروین اعتصامی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .