ششمین جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی قائمشهر با استادی ایجنت نمایندگی مسافر محمود، نگهبانی مسافر حمیدرضا و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه "جهان بینی 1 و 2 " پنجشنبه 21 اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان محمود هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که افتخار حضور در تمامی جلسات کنگره را به من میدهد. دستور جلسهی امروز دو قسمت دارد. قسمت اول «جهانبینی یک و دو» و قسمت دوم دستور جلسه هم «تولد یک سال رهایی مرزبان محترم حسین آقا» است.
داشتم فکر میکردم که ما در کنگره کاری جز آموزش دیدن و آموزش دادن نداریم و همین باعث میشود که پیام کنگره به تمامی کسانی که خواستار درمان اعتیاد هستند برسد. ما در کنگره آموزش میبینیم تا حالمان خوش شود و اگر قرار باشد ما به حال خوش برسیم بدون اینکه ظرفیت و داناییاش در ما ایجاد شده باشد به اعتقاد من تخریبش بیشتر از منفعتش است.
میگویند ما در کنگره میآییم و آموزش میگیریم تا بزرگ شویم، این بزرگی به جهانبینی و دانایی افراد است و با پول و جایگاه و مقامشان سنجیده نمیشود.
آنچه در کنگره و برای کنگره مهم است میزان دانایی و جهانبینی افراد است. جزوهی جهانبینی در سال هشتادودو توسط استاد امین نوشتهشده و در اختیار ما قرار دادهشده حالا از قبل بهصورت صحبت بوده و بعداً تدوین شده و به شکل جزوه در اختیار ما قرار داده که بهظاهر جزوهی کمحجمی هم است.
در جزوهی جهانبینی1، یکسری مفاهیم را استاد امین مطرح میکند و با یکسری مدلها آشنا میشویم مثل عقل، نفس، صور آشکار و پنهان و... دارد تمام اینها را برای ما معرفی میکند و این مدلها در اصل آن مفاهیم پایه ای است که اگر ما آنها را خوب یاد بگیریم آنوقت میتوانیم متوجه تمام آموزشهای کنگره شویم.
وقتی صحبت از دانایی میکنیم تعریفی از آن میکنیم که تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباسی. تمام تعاریف خیلی ساده و روان است و برای همه قابلاستفاده است. در جزوهی جهانبینی2 از قوانین زندگی شروع میکند و از قوانین بازی میگوید. ما که صحبت از دانایی میکنیم، چرا همهی انسانها دانا نمیشوند؟ چه جوری است؟ چه اتفاقی میافتد؟ چه جوری میشود که ما مثلاً یک سوء رفتار داریم. یک کار ضد ارزشیای داریم و هر کار میکنیم نمیتوانیم این کار ضد ارزشی را رها کنیم؟ به خاطر اینکه ما فقط داریم صور ظاهر قضیه را میبینیم و به صور پنهان آن توجهی نداریم.
چون آن قسمت قضیه را ما داریم که نیروهای تخریبی و بازدارنده کارشان این است که جلوی دانایی را بگیرند؛ و آنها دارند به فعالیتشان کاملاً ادامه میدهند؛ بنابراین اگر شما بخواهی بازی کنی و اگر قبول کنیم که زندگی یک بازی است ما باید قوانین بازی را بلد باشیم و بدانیم قوانین این بازی چیست. شما هر بازیای بخواهید بکنید، بقول استاد امین: اگر گل یا پوچ هم بازی کنید باید قوانیناش را بدانید. اگر قوانین را بلد نباشی نمیتوانی آن بازی را انجام بدهی؛ اما نکته اینجاست که در آموزشهای جهانبینی، ما وقتی قوانین بازی را یادمیگیریم تازه آن بازی شروع میشود و بازی زندگی برایمان لذتبخش میشود و تازه میفهمیم زندگی یعنی چه و چهکارهایی بایستی انجام بدهیم.
جزوهی جهانبینی دارد اینها را به ما یاد میدهد. دارد علم درست زندگی کردن را به ما آموزش میدهد. جزوهی جهانبینی به ما میگوید چه چیزهایی برای ما خوب است و چه چیزهایی برای ما خوب نیست. در قسمت درمان اعتیاد هم اگر دقت کنیم آقای اشکذری میگویند تو باید یکپنجم به داناییات اضافه شود تا یکپنجم موادت کم بشود.
شاید یکوقتهایی بچهها بیایند و در قسمت جهانبینی فعالیتی نداشته باشند. سی دی ننویسند و کاری نکنند. شاید بهظاهر موادشان قطع شود و اصلاً بروند گل رهایی را از دستان آقای مهندس بگیرند؛ اما یک چند روزی را میتوانند تحمل کنند، حالا یک چند صباحی را توی رودربایستی هملژیونی و راهنما یا هرچه، مواد نزنند اما بعدش مطمئن باشید میروند میزنند. چون برای اینکه من به رهایی برسم نیاز به این ابزار دارم.
چون یک قانونی است در قسمت سیستم مخدر طبیعی بدن که اگر قرار باشد سیستم مخدرهای طبیعی بدن شروع به فعالیت کند و غدد درونریز فعال باشد و آن اندروفین و سروتونین و آدرنالین ترشح شود، در قسمت فیزیک باید یک فرمانی صادر شود که آن بتواند فعالیت کند و برای اینکه آن فرمان صادر شود باید ظرفیت و دانایی در من شکل بگیرد؛ یعنی من کارهای ارزشی را انجام بدهم تا آن سیستم شروع کند به تولید وگرنه به من داده نمیشود.
یعنی انگار یکی هست که دارد آن فرامین را میدهد که آن سیستم متناسب با ظرفیت من به من داده شود تا من بتوانم کارم را انجام بدهم. شما تصور کنید یک پدر حالش خیلی خوب است اما نمیتواند ظرفیت فرزندش چقدر است. چقدر باید به او پول بدهد و چقدر باید به او کمک کند. چه اتفاقی برایش میافتد؟ تخریب ایجاد میکند در فرزندش. یک راهنما هم همینطور است. راهنما برجک رهجویش را میزند. من میگویم راهنما باید برجک رهجویش را بزند. اصلاً آن برجک خیلی خوب است. اگر یک راهنما در جایگاه راهنمایی قرار بگیرد و ظرفیت اش را نداشته باشد فکر میکند که باید همیشه به رهجو محبت کند. ما اصلاً محبت کردنمان در کنگره با برجک زدن است و آن برجکِ خیلی خوب است. آن برجکِ باعث ساختهشدن آن رهجو میشود و آن ایجاد ظرفیت میکند در خود رهجو و باعث میشود رهجو به رهایی برسد. آن رهجو در مسیر درمانش درست قرار بگیرد و درست باشد.
خب و اما قسمت دوم دستور جلسهی مان راجع به حسین آقای عزیز هست و خب دیگر همهی شما حسین را میشناسید. حسین از شروع نمایندگی قائمشهر میآمد پارک سراج که همهی ما برای ورزش روزهای جمعه میرویم آنجا و حدود شش هفت ماه سفرش را فکر کنم آقای محمد بهرام زاده زحمت اش را کشیدند و انرژی برایش گذاشتند که حسین بتواند سفرش را بهدرستی انجام دهد. در ادامه اینجوری اتفاق افتاد که من آمدم به نمایندگی قائمشهر و ما جایمان با آقای بهرام زاده جا به جا شد و حسین بههرحال ادامهی سفرش را با من آمد و به رهایی رسید. حسین یک رهجوی بسیار منظم و دقیق و کسی بود که تمام سیدیهایش را بهموقع مینوشت. مشارکت اش بهموقع بود. حسین از تلما دره میآمد و فاصلهاش تا اینجا حدود دو ساعت است و هر سه جلسه را میآمد؛ یعنی دو ساعت مسیر رفت و دو ساعت مسیر برگشت که میشد چهار ساعت تا بتواند بههرحال به درمانش برسد و خدا را شکر حسین درمان شد و بعد درمان شروع کرد به خدمت، عضو لژیون سردار شد و الآن هم که همه میدانید مرزبان است.
من برای حسین آرزوی موفقیت میکنم و این روز را به خودش و همسفرش تبریک میگویم. به راهنمای همسفرش که سرکار خانم آزاده هستند تبریک میگویم. به آقای مهندس که بنیان کنگره هستند و سرکار خانم آنی تبریک میگویم. به همهی عزیزان نمایندگی تبریک میگویم و باعث خوشحالی است که بههرحال نمایندگی ما چنین خدمتگزارانی دارد، چنین افرادی دارد و بعد از رهایی همچنان در این نمایندگی هستند و دارند به دیگران کمک میکنند که دیگران هم به درمان برسند. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
و در ادامه تولد یک سال رهایی مرزبان محترم حسین آقا
.jpg)
اعلام سفر مسافر:
تخریب ده سال آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره یازده ماه و یک روز سفر کردم به روش دیاستی با داروی اوتی به راهنمایی آقا محمود رشته ورزشی والیبال، رهایی یک سال و چهار ماه و هفت روز.
آرزوی مسافر:
تنها آرزویم این است که امسال یک زمینی برای نمایندگی خودمان بخریم و از مستأجری درآییم.
صحبتهای مسافر حسین:
خداوند را شاکرم که دیگر مصرفکننده نیستم و حال خوشی دارم که همهی اینها را مدیون کنگره هستم. تشکر میکنم از بنیان کنگره آقای مهندس و خانوادهی محترمشان همچنین از ایجنت قبلی شعبه آقای محمد بهرامزاده و ایجنت فعلی آقا محمود عزیز که زحمات بسیاری را برای ما کشیدند. خوشبختانه بنده دو راهنما داشتم، نه ماه آقای بهرامزاده و در ادامه رهجوی آقا محمود شدم. محمد آقا در ابتدای شروع به کار کردن نمایندگی قائمشهر هفتهای سه روز از تهران به قائمشهر میآمدند و از پارک شروع به کار کردند که در آن مدت من آموزشات بسیاری ازایشان گرفتم ازایشان خیلی سپاسگزار و ممنونم زیرا اگر حرکت اولیهیایشان نبود من الان مصرفکننده بودم و وضعیت فعلی را نداشتم.
دنیا از درمان اعتیاد عاجز مانده اما در کنگره با قاطعیت درمان اتفاق میافتد و خروجیهای مستند آن را هم همگی داریم میبینیم، کنگره مانند یک چاه آب عمیق و پرآبی است که همگی در حال دیدن این موضوع به وضوح هستیم. کنگره من را اهلی کرد و مرا پیوند زد، وقتی با حال خراب وارد کنگره شدم و خواستهی درمان داشتم معنای واقعی ضرب المثل همیشگیِ آقای مهندس که هرکه به این سرا درآمد نانش دهید از دین وایمانش نپرسید را دیدم و درک کردم. آن بذر را در من کاشتند و من درمام شدم، اگر من روزی جایی بهتر از کنگره پیدا کنم که به من انرژی و آرامش دهد بدون لحظهای تعلل به آنجا خواهم رفت. هیچ جای دنیا به اندازهی کنگره به من انرژی و آرامش نمیدهد.
تشکر میکنم از راهنمای همسفرم سرکار خانم آزاده که برای همسفرم زحمات بسیار زیادی کشیدهاند، همچنین از آقا علی اصغر برادرم و همسفرشان متشکرم که اولین مسافر از خانوادهی ما شدند و راه را برای ما نمایان کردند. در طی سفر اول زحمات زیادی به برادرم آقا خسرو دادم که ازایشان هم تشکر میکنم.
تشکر ویژهای از همسفرم دارم که واقعاً بال پرواز من بودند و در خانوادهی خودشان همیشه حفظ آبروی من میکرد و بابت شال کمک راهنمایی که امسال دریافت کردند بهایشان تبریک عرض میکنم. از همسفر کوچکم آقا طاها هم تشکر میکنم که در این مسیر همراه من بودند. از همهی شما ممنونم که در جشن من شرکت کردید. از اینکه با سکوتتان به صحبتهای من گوش کردید از همهی شما سپاسگزارم.
همسفر کوچک طاها:
من هم خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم، جشن یک سال رهایی را به پدر و مادر عزیزم تبریک عرض میکنم. از راهنمایان پدرم محمد آقا و آقا محمود و همچنین از راهنمای مادرم خانم آزاده بسیار متشکر و سپاسگزارم. از عموهای عزیزم متشکرم که راه کنگره را برای ما نمایان کردند و کمکهای زیادی به ما کردند. به مادرم سه تبریک میگویم که اولی بابت یک سال رهاییایشان دومی بابت شال کمک راهنمایی و سومی هم برای اینکه دیروز تولدایشان بود. پدرم در زمان مصرف فقط زمانی که نشئه بود صدای من را میشنید و به خواستههایم توجه میکرد اما الان خدا را شکر درمان شده و هر موقع ازایشان درخواستی داشته باشم گوش شنوایی است بر خواستههای من. از توجه همگی شما سپاسگزارم.
کمک راهنمای همسفر سرکار خانم آزاده:
خب خدارا شکر میکنم بابت این جشن تولد، ابتدا به آقای مهندس و خانوادهی محترمشان تبریک عرض میکنم بابت محیا کردن بستر کنگره. تبریک عرض میکنم خدمت راهنمایان محترم محمد آقا و آقا محمود، تبریک عرض میکنم خدمت مرزبان محترم حسین آقا و به فاطمهی عزیزم تبریک عرض میکنمامیدوارم در مسیر کنگره مستدام باشند و خدمتگزاران خوبی باشند برای کنگره.
اگر در زندگی خواستهای داشته باشیم بایستی برای رسیدن به آن خواسته تلاش کنیم، اگر دستور جلسهی امروز جهانبینی است و برخورده است به تولد این عزیزان، وقتی جهانبینی بالا است بعد از رهایی در کنگره میمانی و خدمت میکنی و قدر کنگره را خواهی دانست و متوجه این موضوع خواهی بود که کنگره چه چیزهایی به تو داده است و نمیتوانی کنگره را ترک کنی و به طریقی کنگره ما را به اینجا پایبند خواهد کرد، آن حسهای خوب و آموزشات و از همه مهمتر آن پیوند محبتی که در کنگره وجود دارد و بین همهی اعضا برقرار است باعث میشود ما در کنگره ماندگار شویم.
شال کمک راهنمایی را به فاطمهی عزیز تبریک عرض میکنم، من فکر میکردم وقتی جواب آزمون بیاید حسین آقا هم جزء قبولیها باشند اما میدانم که خواستهی خودشان نبوده زیرا وقتی من وارد شعبهی قائمشهر شدم وقتیایشان مشارکت میکردند به قدری سیدی هارا عالی توضیح میدادند و برداشت خودشان را میگفتند که همان موقع به مسافرم گفته بودمایشان سال بعد کمک راهنما خواهند بود.امیدوارم این خواسته درایشان ایجاد شود و سال دیگر از کمک راهنمایان خوب و خدمتگزار باشند در کنگره. از همهی شما سپاسگزارم که به صحبتهای من گوش کردید.
صحبتهای همسفر فاطمه:
من هم خداوند را شاکرم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و یک سال و چهار ماه است که سایهی اعتیاد از زندگیمان رفته و من به آرامش درونی خودم رسیدهام، جا دارد تشکر کنم از بنیان کنگره آقای مهندس و خانوادهی محترمشان و از تمامی خدمتگزاران کنگره که اگر خدمت صادقانهی این بزرگواران نبود من امروز قطعاً اینجا نبودم.
تشکر میکنم از راهنمای محترم آقا محمود، ایجنت پر تلاش و زحمت کش شعبه که در سفر دوم آموزشهای بسیاری به مسافرم دادند و باعث شدند مسافرم در سفر دوم خدمتگزار شود و در کنگره باقی بمانند، از راهنمای سفر اول مسافرم محمد آقا تشکر میکنم. ایشان در واقع بنیان نمایندگیمان هستند و کاری که انجام دادهاند باعث شده چندین خانواده وارد کنگره شوند و به درمان برسند و آرامش وارد زندگیشان شود.
از راهنمای بزرگوار خودم خانم آزاده سپاسگزارم کهایشان برای من نقش یک الگوی بدون نقص را داشتند در سفر اول و درس انسانیت و گذشت را ازایشان گرفتم و مهمتر از همه خدمتگزار بودن و بذر کمک راهنما شدن را در درون من کاشتند با آموزشهایی که به من دادند. برایشان از صمیم قلب آرزوی بهترینها را دارم. از مسافرم معذرت میخواهم که در زمان مصرف به خاطر نشناختن علم اعتیاد خواسته یا ناخواسته اگرایشان را بهم ریختم و اذیتشان کردم و خداوند را شاکرم که به واسطهی اعتیادایشان با دریچهی وسیعی به نام کنگره آشنا شدم. ما همسفران قبل از ورود به کنگره شناختی نسبت به اعتیاد نداشتیم، من خودم همیشه از مسافرم میخواستم که اعتیاد را کنار بگذارد و با وجود اینکه تلاش میکرد میدیدم که نمیتواند و من برداشت بدی داشتم از این موضوع که میگفتم تو نمیخواهی یا اراده نداری. اما پس از ورود به کنگره متوجه شدم که شخص مصرفکننده در قسمت جسم، روان و جهانبینیاش تخریب ایجاد شده که بایستی بازسازی شود.
من به عنوان همسفر بایستی این را بدانم که همانطوری که آقای مهندس میفرمایند اعتیاد یک بیماری چند بعدی است و از سرطان که یک قسمت را درگیر میکند خیلی پیچیدهتر است، پس من بایستی در کنار مسافرم بمانم و به او کمک کنم به شرط اینکه مسافرم خواستهی درمان داشته باشد. امیدوارم درمان اعتیاد جهانی شود و از مرزهای کشور عبور کند.
از فرزندان عزیزم تشکر میکنم علی الخصوص از پسر عزیزم آقا علیرضا که هم در زمان مصرف و هم در طول سفر اول و سفر دوم مسافرم همراه من بودند و همیشه کنار ما و مشوق ما بودند برای به کنگره آمدن. از برادرهای مسافرم متشکرم که باعث ورود مسافرم به کنگره شدند، از مرزبانان دورهی قبل و فعلی نمایندگی سپاسگزارم زیرا اگر خدمت این عزیزان نبود من الان در این جایگاه نبودم و این آرامش را تجربه نمیکردم و در پایان هم از خداوند میخواهم که تمامی سفر اولیها به درمان برسند و سفر دومیهایی که به درمان میرسند هم در کنگره بمانند و خدمتگزار بمانند.
تایپ و تنظیم:مسافر محمد لژیون یکم
ارسال:مسافر دانیال لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
801