پنجمین جلسه از دوره سی و یکم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی رودکی، با استادی دیدهبان محترم بابک لطفی، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر عرفان با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۲۴ اسفندماه سال ۱۴۰۱ در ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان بابک هستم مسافر؛ خیلی خوشحالم که امروز نمایندگی خوب رودکی در کنار شما دوستان هستم امیدوارم سال جدید سال خوبی برای همه شما باشد؛ چه برای سفر اولیها و چه برای سفر دومیها. در کل اتفاقهایی که در سال گذشته افتاده بنشینیم و برای خودمان حل کنیم و ببینیم چه عملکردهایی میتوانیم داشته باشیم نه برای اینکه حسرت بخوریم، برای اینکه بخواهیم یاد بگیرم که دفعات بعدی در موقعیتهای بعدی که قرار گرفتیم سعی کنیم عمل مناسب و تصمیم مناسب را بگیریم و اینکه برنامهریزی کنیم برای سال آینده و هدفگذاری کنیم که ببینیم در سال آینده به چه اهدافی میخواهیم برسیم؛ چه درزمینهٔ کار و چه درزمینهٔ خانواده و چه درزمینهٔ کنگره این هدفگذاری خیلی مهم هست. وقتیکه در ابتدای سال این کار را بکنیم و عملکرد سال قبل را باهم بنشینیم خوب بسنجیم و آن جایی که اشتباه کردیم خودمان را ببخشیم و بپذیریم که اشتباه کردیم. سعی بکنیم خودمان را تقویت کنیم. بدینگونه است که میتوانیم سال بعدی را پویاتر و موفقتر شروع کنیم.
همه ما که به کنگره میآییم، اگر هدفگذاری نداشته باشیم، حالا بیرون از کنگره قطعاً چیزی را نداریم که فقط مختص خود کنگره باشد، اینجا تمرین میکنیم که بتوانیم بیرون به آن عمل کنیم ولی اگر نگاه بکنیم سفر اول، یک تازهوارد که میآید باید برای خودش هدفگذاری کند تا یک سفر اولی خوب باشد که به اهدافش برسد، به سفر دوم برسد؛ به خاطر همین راهنما میگوید هدفگذاری کن که بتوانی نزد مهندس گل بگیری و فرمانروایی جسمت را بگیری دست خودت. سفر دومیها هم به همین شکل عمل میکنند. همینکه ذرهذره جلو میآید اگر در به دنبال جایگاهی است، باید آن را تصویرسازی کند تا بتواند به آن برسد.
تجربه شخصی که طی این 13-14 سالی که در کنگره حضور دارم و فکر کنم به دردتان بخورد این است که هر چیزی که در کنگره خواستم خداوند به من داده. باید برای کنگره وقت بگذاریم و ارزش قائل باشیم، مسلماً چیزی که به صلاح تو باشد به دستش میآوری. این مطلب بهطور غیرمستقیم به دستور جلسه امروزمرتبط است؛ ما در کنگره ۱۴ تا وادی داریم که بهاصطلاح میشود به این وادیها، ۱۴ تا چراغ راه نگاه کرد یا ۱۴ تا ریسمان محکمی که اینجا وجود دارد تا من بابک بتوانم ذرهذره از تاریکیها بیرون بیایم. ما در کنگره میگوییم چهارده وادی را همینطوری کنار هم نچیدهایم؛ یک حسابکتابی پشتش بوده. میآییم از وادی اول یا تفکر شروع میکنیم و در انتها پس از طی کردن آن مراحل میرسیم به وادی چهاردهم یا وادی عشق. یک پیام مهمی در این موضوع هست که چرا وقتی این چهارده وادی را پشت سر همدیگر میچینند؟ از ابتدای کار که میاید شکلگیری ساختارهای هر انسانی یا هر موجودی است، میآید و در انتها به وادی چهاردهم یا وادی محبت ختم میشود. آن چیزی که برداشت خود من بوده این است که یکی از مهمترین چیزهایی که انسانها در عمق تاریکی اعتیاد که یکی از تاریکیهای خیلی عمیق ما انسانهاست، تاریکیهای زیادی را تجربه میکنیم شاید خیلی از افرادی که مواد هم مصرف نمیکنند در تاریکی هستند که خارج شدن از آن خیلی سختتر از تاریکی اعتیاد است. یکی از مهمترین چیزهایی که من نداشتم این بود که نتوانستم بهدرستی تفکر کنم؛ بلد نبودم ساختار چیزی را در فکر خودم جهت بدهم. در کنگره شصت، ما اولین چیزی که یاد میگیریم صحیح فکر کردن هست.
.jpg)
من خودم فهمیدم تا پیش از اینکه وارد کنگره شوم اصلاً بلد نبودم فکر کنم؛ ظاهرش این بود که من دارم فکر میکنم ولی اسمش تصویرسازی ذهنی بود. هر آدمی این کار را انجام میدهد فکر میکند که دارد فکر میکند، ولی آن تفکری که ما در کنگره با آن آشنا میشویم راه و رسم به سمت انسانیت رفتن را پلهپله یادمان میدهد که من فکر میکنم این یکی از بزرگترین ثروتهایی است که ما در کنگره آن را داریم و خارج از کنگره نمیتوانیم به دست بیاوریم. آقای مهندس این توانایی را داشته که قرآن را تفسیر کند و چون تمام آموزههای کنگره برگرفته از دل قرآن کریم هست، شاید بتواند این علم را استخراج کند و اینکه چقدر میتوان به آن عمل کرد، آن به توانمندی خود فرد بستگی دارد.
ما زمانی که میآیم نگاه میکنیم به وادی آخر که میشود وادی محبت، باید دید چه پیامی دارد؟! به نظر من پیامش این است که ما همه این کارها را در آن 14 مرحله انجام میدهیم که بیاییم آخرش به این برسیم که ته ته توانمندی، ثروت و حکمت خدا این است که عشق و محبت جاری بشود و بزرگترین هدفی که کائنات دارد این است که مهر و محبت جاری شود. بین همه سطوح شش و بین همه آفریدههایش، از آن سنگ گرفته تا آن چوب، رودخانه، حیوانات، انسانها و همه مخلوقات خداوند، ما اگر خوب نگاه بکنیم میبینیم که آن قانون اصلی، آخر خط همه میآیند و به محبت برسند یعنی باید به آن برسند تا به آرامش برسند. ما اگر خوب نگاه کنیم تمام آن چیزهایی را که ما در دنیا میخواهیم؛ چه مادی و چه معنوی، همه به خاطر این است که در انتها به آرامش برسیم. کار خوب میخواهی، شغل خوب میخواهی، ازدواج خوب میخواهی، ماشین خوب میخواهی، خانه خوب میخواهی، هر چیزی که میخواهی همه اینها را میخواهی که در انتها به آرامش برسی. من فکر میکنم که این یک ماکت کوچک شده از آن هدف والای کائنات، این هدف خلقت است که خداوند خواسته همهچیز آن بر پایه مهر و محبت باشد و اگر نگاه کنیم در اسامی خداوند که بخواهی معانیاش را بفهمیم، یک جورهایی به وادی ۱۴ ما میخورد. حالا من در این زمینه علمش را ندارم ولی وقتی نگاه میکنیم خداوند مهربان، خداوند بخشنده، نگاه کنیم اسامی که برای خداوند آمده جبار و قهار و اینها یک تعداد خیلی جزئی هست و بیشتر اسامی خداوند یک جورایی به عشق و محبت مربوط میشود. حالا ما برای اینکه بتوانیم آن عشق و محبت واقعی را به وجود بیاورم نیازمند چی هستیم؟ من در کنگره یاد گرفتم برای اینکه بتوانم دست پیدا کنم به عشق و محبت، نیازمند دانایی هستم؛ یعنی اینکه منه بابک میبایست دانایی خودم را بالا ببرم برای اینکه بتوانم عشق و محبت را لمس کنم. چه چیزی را بدست میآورم؟ قدرت تشخیص را به دست میآورم؛ یعنی اگر کمی با دقت نگاه کنیم یک راهنما برای اینکه انگشت اشاره رهجوی خود باشد، نیاز به چی دارد؟ نیاز به قدرت تشخیص راهنما چه چیزی از من ره جوی تازهوارد بیشتر دارِد؟ قدرت تشخیصش از من بیشتر هست. این قدرت تشخیص از کجا میاید؟ از بالا رفتن دانایی، از کسب کردن دانایی. من میایم یک دانایی را کسب میکنم و بعد با تمرین ذرهذره تبدیلش میکنم به دانایی مؤثر و آن موقع تازه میتوانم قدرت تشخیص خودم را بالا ببرم تا بتوانم در زمان مناسب، مکان مناسب، تصمیم مناسب بگیرم یا اینکه راهنمایی مناسب انجام بدهم. حالا یک وقتی من دانایی را به دست آوردم ولی هنوز نتوانستم آن را به دانایی مؤثر تبدیلش کنم، آن موقع که تأثیر حرف من نسبت به آن چیزی که باید باشد کمتر است. موقعی حرف من تأثیر میگذارد که بتوانم تا حدودی آن را کاربردی کنم و عملی کنم. من زمانی میتوانم از خودم چیزی به بقیه بدهم که از خودم چیزی داشته باشم.
مثلاینکه شما میآیید به من میگویید صد هزار تومان به من قرض بده من تا زمانی که صد هزار تومان در جیبم نداشته باشم چطور میتوانم به شما قرض بدم؟! حالا زمانی حرف من بهعنوان یک راهنما تأثیرگذار هست که من آن چیزی را که میگویم را خودم عمل کنم وگرنه افراد میشنوند و لذت میبرند و خوششان میآید ولی روی آنها تأثیری ندارد. ما در کنگره برای به دست آوردن آن دانایی، به تجربه تفکر و آموزش نیاز داریم یا بهتر بگویم برای به دست آوردن دانایی، من نیازمند آموزش هستم. برای اینکه دانایی من زیاد شود نیازمند این است که آگاهی من بالا برود و برای اینکه آگاهی من زیاد شود نیازمند آموزش و من باید آموزش ببینم. برای همین من برای آن زمانهایی که میآیم در کنگره و آموزش میبینیم میبایست ارزش قائل شوم. فکر نکنیم که ما زمانهای پرت و اضافه خودمان را میآیم کنگره؛ فرقی هم نمیکند؛ چه سفر اول چه دوم، چه خدمت کردن. در سفر اول، آموزشها سیدیهاست، نوشتارهاست، وادیهاست و همه مجموعه چیزهایی که آموزشش را در لژیون میبینیم. ما در طول زمان یاد میگیریم؛ مقداری از این آموزش که میگیریم را بیاییم راجع به آن تفکر کنیم، برای همین است که راهنما به رهجو میگوید در دو ماه اولی که میآیی راجع به هیچچیز قضاوت نکن فقط بیا و برو. اگر همین را خوب نگاه کنیم میبینیم کسانی که کنگره را رها میکنند و میروند، زیر دو ماه هستند. من به استثنائات کاری ندارم چون هنوز در آن دو ماه ساختارهای تفکرتان شکل نگرفته یا اینکه ضلع تجربه را از خارج از کنگره همراه خودشان آوردند به خاطر همین ابتدا همیشه میگویند که آقا شما وارد کنگره که میشوی هرچه هست بیرون کنگره میگذاری و وارد میشوی، مثل یک صفحه سفید نقاشی وارد میشوی. و اما آن چیزی که من خودم از وادی ۱۴ یاد گرفتم این بود که به هیچکدام از آفریدههای خدا آسیبی نرسانم و آفریدههای خداوند تمام آن موجوداتی هستند که ما با آنها سروکار داریم و مهمتر از تمام موجودات اینکه من یاد میگیرم خودم را دوست داشته باشم. خیلی از افرادی که وارد اعتیاد و سیاهی میشوند و همانجا میمانند این است که خودشان را دوست ندارند من نگاه میکنم میبینم که من پیش از اینکه وارد کنگره شوم خودم را دوست نداشتم و در کنگره یاد گرفتم اگر میخواهم عشق واقعی را تجربه کنم قبل از هر چیز باید خودم را دوست داشته باشم. من باید یاد بگیرم که آقاجان هفتهای سه ساعت را اختصاص میدهم به یادگرفتن راه و رسم زندگی، تازه آن موقع است که میتوانم بیایم وارد خدمت کردن بشوم و دوست داشتن سایر مخلوقات را تجربه کنم؛ اجازه خدمت کردن به سایر مخلوقات. خداوند اجازه خدمت کردن به همه مخلوقاتش را به هر کس نمیدهد. پس اگر این اجازه را پیدا کردم که به هر عنوانی خدمت کنم این را بدانم که قدر و ارزش و اجازهای که به من دادهشده کم نیست و چیز دیگری که من در اینجا یاد گرفتم این بود که بیشترین ثروت هر انسان تعدد پیوندهای محبتی هست که با سایر موجودات دارد. ما در کنگره هم همان آدمهای ثروتمندی هستیم چون ثروت واقعی آن پیوندهای عمیق محبتی است که ما بین همه ما برقرار است. امیدوارم همه ما با خدمت کردن بتوانیم ذرهذره به آن عشق اصلی برسیم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
در ادامه جلسه، مراسم تودیع ایجنت محترم مسافر حسین محمدی و معارفه ایجنت جدید مسافر سعید عاشوری توسط دیدبان محترم بابک لطفی برگزار شد.
.jpg)
.jpg)
عکس: مسافر علیرضا
تنظیم: مسافر حسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
570