English Version
English

صعود

صعود

آغاز دیگر و زندگی طبیعت بر همگان مبارک باشد.
همانطور که آقای مهندس فرمودند؛ کنگره مانند درخت است، درختان پر شکوفه‌ و با شاخه‌های اصلی و فرعی هستند که شاخه‌های فرعی همان راهنمایان هستند و درختان را پر از میوه می‌کنند پر بار می‌شوند، و سفر اولی‌ها یا تازه واردین همان شکوفه‌ها هستند که روی شاخه‌های فرعی قرار می‌گیرند و تبدیل به میوه می‌شوند و تنه‌های این درخت دیده‌بانان هستند و شاخه‌های این درخت ایجنت‌ها و مرزبان‌ها هستند.
طناب را می‌توان به شرایط زندگی تشبیه کرد، که یک نفر با آن حلق‌آویز می‌شود و نفر دیگر با آن صعود می‌کند و بالا می‌رود، حال بستگی به خود ما دارد که حلق‌آویز می‌شویم یا صعود می‌کنیم و بالا می‌رویم.
پس این زندگی ماست که از این طناب چگونه استفاده می‌کنیم، آیا آن زندگی را نابود کنیم یا خیر؟
این روزها هم مانند ابر و باد و سایه می‌گذرد و شرایط زندگی هم گذراست، چون ما اعتقاد داریم که زندگی ادامه دارد.
در هستی همه چیز در حرکت است، پس هیچ چیز در دنیا ثابت نیست.
علم و تعلیم در دوستانی که عضوی از کنگره 60 هستند تبدیل دانه و بذر است، یعنی تبدیلات خود به خود صورت می‌گیرد، یعنی تمام اتفاقات در درون فرد خود به خود صورت می‌گیرد، یعنی همان تغییر، تبدیل، ترخیص است، ذره‌ذره تغییر می‌کنند و تبدیل می‌شوند، مانند درختی است که همه چیز در درون خودش شکل می‌گیرد، یعنی خود شخص همه‌ کارها را انجام می‌دهد.
ما راهنما هستیم و راه را به او نشان می‌دهیم، خود شخص باید راه را طی کند و فقط تنها کمکی که ما به انسان‌ها می‌کنیم این است که گم کردن راهشان را نشانشان می‌دهیم، البته در کنگره کار باید با صبوری و به آرامی صورت گیرد و بدون صبر و حوصله کارها به نتیجه نمی‌رسد، پس درختی که بزرگ شود در طبیعت سرش از باغ بیرون می‌زند و در کنگره هم اینگونه است، پس رفتار ما، کردار‌ ما، منش ما به ما می‌گوید که ما چه شخصی هستیم و چه شخصیتی داریم.

به عنوان مثال ما نمی‌توانیم از روی اجبار به کسی بگوییم که مصرف نکند، چون هنوز وقت آن نرسیده که درمان شود، بنابراین به اجبار نمی‌شود کسی را درمان کرد باید مطابق میل خودش باشد.
وقتی کسی دستش را دراز می‌کند و کمک می‌خواهد باید به او کمک کرد، وقتی او نمی‌خواهد و دوست ندارد درمان شود نیاز نیست به او کمک کرد، کسانی که راه درست را پیدا می‌کنند، که در ظاهرش راه پرپیچ و خمی است اما در باطن راه خوبی است، کسانی که راه درست را می‌روند خیلی کم هستند چون خیلی زمان‌بر است تا درست شوند.
به طور کلی انسان‌هایی که فکر و تفکر می‌کنند، هیچ وقت در زندگی متضرر نمی‌شوند، بنابراین نتیجه می‌گیریم که این طناب با همه است، حالا یک نفر خود را به آن حلق‌آویز می‌کند و دیگری با آن صعود می‌کند و بالا می‌رود و خود را به بالا می‌کشاند.
بنابراین همه‌ ما نباید در این سختی‌ها به خودمان ترس راه بدهیم و باعث سقوط خود شویم، در کنگره 60 یک راهنما به قالب‌ها جان می‌دهد و اگر قالب‌ها خوب و محکم باشد، می‌تواند رهجویان خوبی پرورش دهد.
حتماً که نباید طناب دور گردنت باشد یا اسلحه روی شقیقت باشد گاهی یک کلمه‌ ( می‌روم ) کافیست تا بدانی که فاصله‌ات تا مرگ یک قدم بیشتر نیست.
بیشتر ما اینگونه هستیم که به یک نخ فکر می‌کنیم و به یک طناب تبدیلش می‌کنیم و به یک لنگر وصلش می‌کنیم و پرتش می‌کنیم داخل دریا و خودمان هم باهاش غرق می‌شویم.
ای بنده‌ من با وجود من چرا غمگین و نگرانی؟ حتی اگر طناب طاقتت، به باریک‌ترین رشته‌ ممکن رسید نترس من هستم.

 

نویسنده؛ همسفر پروانه رهجوی کمک‌ راهنما همسفر ناهید ( لژیون نهم )
تهیه کننده؛ همسفر فاطمه رهجوی کمک‌ راهنما همسفر مبینا ( لژیون ششم )
ارسال؛ همسفر معصومه رهجوی کمک‌ راهنما همسفر نیره ( لژیون هفتم )
وبلاگ نمایندگی رودهن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .