English Version
This Site Is Available In English

پر شدن جام‌های نیمه پر و خالی

پر شدن جام‌های نیمه پر و خالی

رنجی که از اعتیاد کشیده، از حافظه‌اش پاک نشده بود و این یکی از دلایلی بود که سال‌ها در جایگاه دیده‌بانی عشق خدمت به کسانی را داشت که در این رنج گرفتار بودند و برعکس چهره‌اش که جدی به نظر می‌رسید، فوق‌العاده مهربان بود و با خوشرویی تمام پذیرفت که بعد از جلسه کارگاه عمومی با او مصاحبه‌ای داشته باشم.


با سلام و خدا قوت و خیر‌ مقدم به شما، لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی نمائید و بفرمایید با کنگره چگونه آشنا شدید؟
سلام من علی هستم یک مسافر آخرین‌ آنتی‌ایکس مصرفی قرص و تریاک مدت سفر اول ۱۳ ماه روش درمان DST داروی درمان اپیوم کمک‌راهنما آقای ترابخانی آزادی ۲۰ سال و ۱۰ ماه، آشنایی از طریق سریال مسافر و سال ۱۳۷۹ با کنگره آشنا شدم.

با توجه به این‌که بیشتر از ۲۰ سال است که شما در کنگره حضور دارید، لذت‌بخش‌ترین خدمت برای شما چه بوده است؟

تمام خدمت‌ها در کنگره لذت‌بخش هستند و مثل این است که یک نفر از شما بپرسد چه غذایی خورده‌اید که طعمش لذت‌بخش‌تر بوده است؟ هر غذایی طعم مختلفی دارد و به نظر من غذا‌ها و یا طعم نوشیدنی‌ها را نمی‌شود با هم مقایسه کرد و خدمت کردن در کنگره به حال و هوای آن تایمی که شما خدمت را انجام می‌دهید، بستگی دارد و هر جایگاه‌ خدمتی به اندازه خودش‌ لذت‌بخش است.

چه تفکری باعث شد که شما در کنگره ثابت‌‌‌قدم بمانید؟
در ابتدا هیچ تفکری پشتش نبود، برای هیچ کس نیست. یعنی هر فردی که وارد کنگره می‌شود اصلاً به این فکر نمی‌کند که من می‌خواهم تا فلان موقع بمانم و خدمت کنم، من از زمانی‌که به کنگره آمدم، حتی به این فکر نمی‌کردم که بخواهم ۱۰ ماه سفر کنم و به این نیت آمدم که امروز یک کاری می‌کنند و من ترک می‌کنم و دیگر مصرف نمی‌کنم منظورم این است منی که حتی یک ماه هم حاضر به ماندن در کنگره‌ برای درمان خودم نبودم و هیچ وقت فکر نمی‌کردم که ۲۰ سال در کنگره بمانم و برای یکسری اهداف دیگر تلاش کنم؛ ولی دقیقاً مصداق همان جمله است که می‌گویند، جام‌های نیمه‌پر و خالی عاقبت پر خواهند شد. شما انگیزه‌هایت را به وسیله آموزش کم‌کم ارتقاء می‌دهی و جایگاه خدمتی که به شما داده می‌شود و یا کسب می‌کنی که بتوانی در آن جایگاه خدمت بکنیم و باید آموزش ببینیم آموزش‌هایی در خصوص آن جایگاه و وقتی آموزش دیدی جایگاه تغییر و نگرش هم تغییر می‌کند، این دایره کم‌کم می‌چرخد و شعاع اضافه می‌کند؛ هر چقدر جلوتر می‌روی احساس می‌کنی کمتر می‌دانی، وقت تنگ‌ است و‌ نیاز داری بیشتر بدانی و من واقعاً ۱۰ سال پیش آنقدر احساس نمی‌کردم؛ که نیاز دارم در کنگره بمانم و آموزش بگیرم.

در مورد نوشتن سی‌دی‌ها و تاثیر آن در جایگاه دیده‌بانی بگوئید و این‌که برای خیلی‌ها سوال است که آیا دیده‌بان‌ها هم سی‌دی می‌نویسند؟
(با خنده) مگر جرئت می‌کنند که سی‌دی ننویسند! باید بنویسند و به صاحب سی‌دی تحویل بدهند؛ با این تفاوت که در موقع توضیح دادن سی‌دی نمی‌توانیم یک کلمه این طرف و آن طرف بگوئیم. اکثر نمایندگی‌هایی که من می‌روم دفتر سی‌دی خودم را می‌برم؛ چون خیلی‌ها اصرار دارند که سی‌دی را کامل نوشتند من دفترم را می‌برم و می‌گویم شما خودت مقایسه کن و ببین کامل است یا نه؟ تاثیر نوشتن سی‌دی نه تنها بر ما بلکه در تمام کنگره تاثیرش مشهود است و برای کسانی‌که دوره قبل از این تایم را دیده‌اند که سی‌دی نوشتن اجبار نبود بسیار مسائل منفی در شعب بود که امروز نیست؛ از جمله حرف زدن، سرزنش کردن، معرکه گرفتن و ... همه این‌ها برچیده شده است؛ چون دیگر زمانی برای این کارها نیست.

توصیه شما به افرادی که وارد سفر دوم شده‌اند؛ ولی ترس از خدمت کردن دارند و از خدمت کناره می‌گیرند چیست؟
خیلی‌ها این حساسیت را دارند‌ و یک زمانی من هم این مشکل را داشتم؛ وقتی که به من پیشنهاد می‌شد، آنقدر سبک و سنگین می‌کردم و خیلی به ندرت قبول می‌کردم که آن کار را انجام بدهم و زمانی می‌پذیرفتم که تقریباً از صد‌‌ در‌ صد مطمئن می‌شدم که از عهده‌اش بر‌می‌آیم و استدلالم این بود که می‌خواهم این کار را بدون نقص انجام بدهم؛ ولی این آموزش جن درون انسان است و این نیرویی است که می‌خواهد شما را از خدمت کردن باز بدارد و‌ من امروز به این نقطه رسیده‌ام که اگر در کنگره به من پیشنهاد بدهند، که این کار را انجام بده اگر هیچ چیزی از آن را هم ندانم بلافاصله می‌پذیرم؛ چون به این معتقدم و ایمان دارم که من تلاشم را می‌کنم و آموزش می‌گیرم و خدمت می‌کنم یا از عهده‌اش برمی‌آیم، یا از عهده‌اش بر‌نمی‌آیم و این خدمت به فرد دیگری واگذار می‌شود که بهتر از من می‌تواند این کار را انجام بدهد و اگر هدف من از خدمت کردن این است که این مسئله را پیش ببرم؛ پس ناراحت نمی‌شوم، مضاف بر این‌که در کنگره جایگاه‌های خدمتی که به افراد داده می‌شود، هیچکدام تجربه نشده بطور مثال یک مسافر بیرون از کنگره وزیر یک مجموعه بود که ۴۰۰ نفر کارگر در آن مجموعه برایش کار می‌کردند و چند سال متوالی یکی‌ از کارآفرین‌های نمونه کشور بود، ایشان در کنگره مرزبان شدند و بارها گفتند که من در مرزبانی چیزهایی یاد گرفتم که در تمام این سال‌های کاری یاد نگرفتم؛ به خاطر این‌که ابزارهایی که در کنگره استفاده می‌کنیم، خیلی متفاو‌ت‌تر از بیرون است و این جایگاه‌های خدمتی به مرور زمان و با تجربه بدست می‌آید، جایگاه مرزبانی، جایگاه کمک‌راهنمایی هم همین بود، حتی پروتکلOT آقای مهندس بارها گفتند که پروتکل OT به مرور به این جایگاه رسید.

حس و حال خودتان را از این‌که کنار آقای مهندس خدمت می‌کنید را به ما بگوئید.
این تا مدتی قبل بسیار لذت‌بخش بود و احساس غالبِ لذت بود؛ ولی امروز خیلی لذت پررنگ نیست و جای خودش را بیشتر به مسئولیت داده است و احساس من این است که وقت زیادی ندارم و ۲۰ سال در کنگره بودم و احساس می‌کنم که نکند کوتاهی کرده باشم و باید در فلان نقطه می‌بودم و امروز نیستم و تلاش می‌کنم که از این نعمتی که در اختیار من است، حداکثر استفاده را ببرم و این لذت مثل ورزش کوهنوردی و پرش از ارتفاع است؛ که هر چقدر ارتفاع بالاتر می‌رود لذت بیشتری؛ ولی در عین حال خطر بیشتری هم دارد و ترس از آن خطر خیلی بزرگتر می‌شود، زمانی‌که شما در جایگاه یک مرزبانی خدمت می‌کنید؛ اگر کوتاهی از شما سر بزند ایجنت ناراحت می‌شود و دلخوری پیش می‌آید؛ ولی برای ما این اتفاق در رابطه با آقای مهندس است و زمانی که آقای مهندس ناراحت می‌شود، این خیلی بزرگ و دردناک است و تلاش تمام دیده‌بان‌ها این است که اول خدمت می‌کنیم برای خودمان و برایمان خیلی مهم است که مقام بالاتر از ما راضی باشد.

لحظه‌ای که متوجه شدید شما را برای دیده‌بانی انتخاب کردند، حس و حالتان را برای ما بگوئید و این‌که آیا منتظر بودید که دیده‌بان شوید؟
در مورد قسمت اول سوالتان زمانی‌که من برای دیده‌بانی انتخاب شدم که حدوداً ۲۰ سال پیش بود در آن زمان کل افراد کنگره ۷۰ نفر بیشتر نبودند؛ که من انتخاب شدم و انتخاب شدن بین ۷۰ نفر یا الان بین ۲۰ هزار نفر خیلی فرق می‌کند؛ ولی برای من درست مثل انتخاب شدن در بین ۲۰ هزار نفر است. وقتی این خبر به من رسید، آنقدر آن لحظه و این خبر بزرگ بود که تا چند دقیقه قادر به صحبت کردن نبودم، در مورد قسمت دوم سوال، هرگز اینطور نبوده است نه تنها در مورد من و حتی از تمام دیده‌بان‌ها بپرسید هم این جواب را می‌دهند. کسانی که برای دیده‌بانی انتخاب می‌شوند که به دیده‌بانی فکر نمی‌کنند، به طور مثال من در ۵۰ شعبه خدمت می‌کنم، در این ۵۰ شعبه دو نفر مستعد این هستند که در این جایگاه خدمت کنند و من وظیفه دارم که این دو نفر را برای دیده‌بانی مطرح کنم و این نکته مهمی است که در نظر می‌گیرم که آیا این‌ها می‌خواهند در این جایگاه خدمت کنند یا نه؟ آن‌هایی که می‌خواهند توقع درونی‌شان ایجاد شده و آدمی هم که انتظار دارد این باعث می‌شود که اگر به انتظارش نرسد، درونش تخریب ایجاد شود؛ پس کاندید مناسبی برای دیده‌بانی نیستند. زمانی‌که آقای خدامی برای دیده‌بانی انتخاب شدند چند ماه قبل از من و من خیلی خوشحال شدم و فکر می‌کردم که چقدر ایشان برای این جایگاه گزینه مناسبی بودند و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که اگر من را انتخاب می‌کردند چه می‌شد! افرادی بودند که توقع داشتند انتخاب شوند و وقتی آقای خدامی انتخاب شد به شدت بهم ریختند و شروع کردن به بی‌احترامی کردن که چرا ما را انتخاب نکردند و ما را ندیدند و هیچکدام از آن‌ها در کنگره نماندند. بزرگترین کلید خدمت کردن این است که ما توقع خودمان را به صفر برسانیم، من این مطلب را در روز شروع جشن دیده‌بان می‌خواستم بگویم، که آقای مهندس گفتند؛ کوتاه صحبت کنید. الان این مطلب را می‌گویم من زمانی‌که توقع خودم را به صفر برسانم، می‌توانم از آموزش‌های جایگاه خدمتی استفاده کنم و مثل رمزی است که گوش مرا باز می‌کند؛ اگر من زمانی‌که خدمت می‌کنم انتظار داشته باشم که بگویم من از کارم، خانواده‌ام، پولم زدم و به خاطر شما خدمت می‌کنم؛ پس اگر از گل نازکتر به من بگویند، ناراحت می‌شوم؛ چون از شما انتظار دارم و عصبانی می‌شوم؛ بنابراین اگر در صحبت‌های شما و رفتار شما آموزشی باشد من آن آموزش را نمی‌گیرم، رمز این‌که از آموزش‌های آن جایگاه استفاده کنیم و این راه برای ارتقای جایگاه خودمان پله کنیم و این است که در موقعیت خدمت، انتظار خود را به صفر برسانیم حالا به صفر هم نرسید، هر چقدر به صفر نزدیک‌تر شود آموزش برای ما بالاتر است.

نظرتان راجع به نمایندگی ابن‌سینا از زمانی‌که احداث شده تا به الان برای ما بگوئید.
نمایندگی ابن‌سینا فکر می‌کنم سومین نمایندگی و یا چهارمین نمایندگی کنگره ۶۰ بود که افتتاح شد و از روز شکل‌گیری من بودم. از روزی که غسالخانه را گرفتند و تقریباً من دو سال متوالی در آن ساختمان رفت و آمد داشتم، اولین نمایندگی بود که صاحب ساختمان شد ولی متاسفانه در این راه و در یک محدوده زمانی مسیر اشتباه رفته شد و چون اعضای نمایندگی پول نداده بودند؛ تا نمایندگی ساخته بشود به همین دلیل قدرش را ندانستند و درست نقطه افت نمایندگی رباط‌ کریم زمانی بود که این ساختمان ساخته شد. قبل از آن نمایندگی رباط کریم خیلی خوب بود؛ ولی انگار توی یک دره افتاد و بسیار تلاش کرد و خدا را شکر چند سال پیش از این دره‌ بیرون آمد و امروز به یک نقطه خوبی رسیده است و من ۳ سال پیش که آمدم خوب شده بود ولی امروز خدا را شکر به نقطه خیلی بهتری رسیده و  این یک نقطه قابل قبول است.

مصاحبه‌کننده: همسفر‌ معصومه رهجوی کمک‌راهنما همسفر فاطمه (لژیون دهم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر سونیا
ارسال: همسفر زلیخا رهجوی کمک‌راهنما همسفر اعظم (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی ابن‌سینا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .