English Version
English

گروه خانواده - مسافت‌ها در سفرهای کنگره، برایم بی‌معناست

گروه خانواده - مسافت‌ها در سفرهای کنگره، برایم بی‌معناست

با نزدیک شدن به هفته دیده‌بان، بر آن شدم تا گفتگویی با دیده‌بان رابط نمایندگی‌مان، آقای کامران انجام دهم. وقتی پنج‌شنبه به شعبه رفتم، آقای کامران در شعبه نبودند، هفته بعد بازهم نبودند و به شعبه امین قم رفته بودند. هفته بعدتر در شرایط آب‌وهوایی خیلی سخت و سرما و یخبندان، برای اهدای شال به تبریز رفته بودند و من بازهم افتخار گفتگو با ایشان را نداشتم. روز پنج‌شنبه بیست و هفتم بهمن‌ماه وقتی داشتم به کنگره می‌رفتم، از دور ایشان را دیدم. راستش اصلاً انتظارش را نداشتم؛ اما وقتی‌که منتظر شنیدن یک خبر خوب باشی در لحظه‌ای که اصلاً انتظارش را نداری، آن خبر خوب به تو داده می‌شود. در چنین شرایطی آقای کامران را دیدم و بسیار خوشحال شدم؛ چراکه دیدار با دیده‌بان در اولین روز هفته دیده‌بان سعادتی بزرگ است. از ایشان اجازه گرفتم تا با هم گفتگویی داشته باشیم.

خیلی ممنونم که وقت خود را در اختیار لژیون گوجان قرار دادید. لطفاً خدمت‌هایی که از آغاز سفر دوم در کنگره انجام داده‌اید را بفرمایید.

دومین دوره مرزبانی اصفهان، کمک‌راهنمایی اصفهان، مرزبانی سایت کنگره، اردوبانی اردوهای کنگره، ایجنت شهرکرد، ایجنت نمایندگی سهروردی، دستیار دیده‌بان، کمک‌راهنمایی و راهنمایی شهرکرد و دیده‌بانی.

آیا قبل از اینکه دیده‌بان شوید به این فکر می‌کردید که ای‌کاش من هم روزی دیده‌بان شوم؟

من از وقتی به کنگره آمدم، در سفر اول تااندازه‌ای با جایگاه‌های کنگره آشنا شدم. اوایل وقتی به افراد نگاه می‌کردم، یک مقدار به حس و حالی که در آن جایگاه‌ها داشتند غبطه می‌خوردم، ولی بعد از مدتی که شروع به خدمت کردم، متوجه شدم خدمت‌ها در ماهیت یکی هستند، اینکه شما خدمت را با عشق انجام بدهید خیلی تعیین‌کننده است. آقای امین جمله زیبایی دارند، می‌فرمایند: «عشق به انجام‌ها مهم است، نه آرزوی داشتن‌ها.» به نظرم اگر هر جایگاهی در کنگره با عشق انجام شود، دیگر آرزوی داشتن چیزی را نداریم، عشق کارش را می‌کند و مسیر را باز می‌کند، حالا در هر قسمتی که شرایط فراهم شود شما نهایت لذت را از آن جایگاه می‌برید و دیگر آرزوی داشتن چیزی را در کنگره ندارید.

درجایی فرموده بودید از پیامک‌های دوستان که جایگاه دیده‌بانی را به شما تبریک می‌گفتند متوجه شدید که دیده‌بان شده‌اید. لطفاً از حس و حال آن لحظه برایمان بگویید، آیا شگفت‌زده شدید؟

هر جایگاهی در کنگره، یک‌بار مسئولیتی دارد و در وهله اول شاید یک‌لحظه انسان، شوق و شعفی پیدا کند، ولی در ادامه چون با مسئولیت‌هایی روبه‌رو می‌شود، این بیشتر انسان را به مسئولیت‌هایی که در جایگاه باید به انجام برساند معطوف می‌کند. من هم در وهله اول تعجب کردم، ولی گفتم این هم یک مرحله است مثل مراحل دیگر و خدا را شکر کردم که این اتفاق افتاده و می‌توانم در این جایگاه، آموزش‌های زیادی بگیرم که خدا را شکر فرصت خوبی بود. این اتفاق بیشتر به رشد درونی کمک می‌کند تا بیرونی. روزی که این جایگاه را تحویل می‌دهم باید ببینم چقدر به رشد درونی رسیده‌ام؟ تا زمانی که در آن موقعیت هستی، متوجه رشدت نمی‌شوی، ولی وقتی دوره تمام می‌شود آن موقع است که انسان متوجه می‌شود چقدر به رشدی که در جایگاه هست، رسیده است و امیدوارم که من رسیده باشم و روزی که تحویلش می‌دهم متوجه می‌شوم که چقدر توانستم این جایگاه را در خودم حل کنم.

این‌همه سفر کردن، به شعب مختلف سر زدن و در طول هفته چندین بار به شهرهای مختلف رفتن کار سختی است، چگونه آن را برای خود راحت کرده‌اید؟

من هیچ‌وقت به‌سختی آن فکر نکردم و سختی هم وجود ندارد. شاید کسانی که از بیرون نگاه می‌کنند این‌ها را سختی می‌بینند، ولی به نظرم همه خدمت‌گزاران کنگره قبل از اینکه به آن جایگاه خدمتی برسند این دید را دارند که شاید سخت باشد، ولی وقتی در آن موقعیت و در آن جایگاه قرار می‌گیرند متوجه می‌شوند که اصلاً سخت نیست. اگر کار با عشق انجام شود اصلاً سختی ندارد. من نمی‌دانم خودم چقدر توانستم در این قضیه آموزش بگیرم؛ اما واقعاً برای من مسافت‌ها هرچقدر باشند دیگر معنی ندارند، ضمن اینکه با حرکت در مسیر، دنبال کردن هدف و به دست آمدن نتایج و اثرات خوب، کاملاً تمام شرایط سخت پوشش داده می‌شود؛ یعنی نتیجه عملتان، سختی‌ها را پوشش می‌دهد و احساسش نمی‌کنید. خدا را شکر در کنگره نتیجه عمل خدمت‌گزاران مشاهده می‌شود و این نتیجه بسیار درخشان است. نتیجه عملشان، این است که توانستند در زندگی انسان‌ها تأثیر بگذارند و زندگی انسان‌ها را به سمت آرامش و شادمانی پیش ببرند. اگر به این اتفاق بزرگ فکر کنند می‌بینند که حتی سخت‌تر از این‌ها هم مقابلشان قرار بگیرد، بازهم می‌ارزد که در این مسیر حرکت کنند. در این مسیر درد انسان‌ها کاهش پیدا می‌کند و زندگی‌ها به سامان می‌رسد و این، خیلی زندگی انسان را ارزشمند می‌کند.

چند وقت پیش شخصی که کنگره‌ای نبود ولی شما را می‌شناخت، در مورد شما گفت: «ایشان انسان با عشقی هستند.» این نظر برایم خیلی جالب بود. انسان چگونه می‌تواند به چنین جایگاهی برسد؟

من که واقعاً از خودم چیزی ندارم، اگر چیزی به دست آورده‌ام، هر چه هست لطف خداوند، کنگره و آقای مهندس است. اگر هم کسی در مورد من چنین فکری دارد، نظر لطفش است و من کار خاصی انجام نداده‌ام. به نظرم هر انسانی باید با وظایف انسانی خودش در زندگی آشنا شود. بعضی وقت‌ها وظایف انسانی کارهای ساده، عادی و پیش‌پاافتاده‌ای هستند که هر انسانی باید انجام دهد. وقتی انسان‌ها این کارها را انجام نمی‌دهند و از بیرون به کسی که وظایف انسانی‌اش را انجام می‌دهد نگاه می‌کنند، چیز عجیبی می‌شود. درصورتی‌که به نظرم اصلاً چیز عجیبی نیست. عشق به انسان معنا می‌دهد، به انسانیت معنا می‌دهد، به زندگی مفهوم می‌دهد، اصلاً اگر نباشد چیزی معنا ندارد. اگر از زندگی بعضی‌ها یک فیلم بگیری و خود شخص بخواهد آن فیلم را نگاه کند، حوصله نمی‌کند نیم ساعت آن را نگاه کند؛ هیچی ندارد، انگار از آن معنای زندگی بیرون نمی‌آید، یک زندگی روزمره با یکسری عادات و رفتارهای تکراری، چیز زیبایی در آن نیست. این معنا و مفهوم زندگی نیست که انسان در این فرصت محدودی که در زمین در اختیارش است، باید دنبال کند. انسان باید با مفاهیمی از عشق و محبت در زندگی آشنا شود تا بتواند زندگی را لذت‌بخش کند و حتی زندگی را حداقل برای خودش که یک روزی خواهد دید، قابل‌دیدن کند. آن موقع از درونش مفهوم عشق و محبت پدیدار می‌شود. زندگی که مفهوم عشق و محبت نداشته باشد، نه قابل‌دیدن است و نه قابل‌خواندن، روزمرگی و مردگی است؛ نمی‌شود به آن زندگی گفت. انسان‌های بزرگ طبق این مفهوم، به قول آقای مهندس از اعضای بدنشان می‌دهند. انسان‌هایی که به جامعه خدمت می‌کنند که کار خاصی انجام نمی‌دهند. تازه داریم با وظایف انسانی خودمان آشنا می‌شویم. دیگران اگر این را خیلی عجیب می‌بینند، باید درون خودشان بگردند که چرا این را عجیب می‌بینند؛ درصورتی‌که ازنظر من اصلاً عجیب نیست.

لطفاً در مورد کتاب قوانین برایمان بگویید.

برای آماده کردن و جمع‌آوری کتاب قوانین، چند کارگروه به‌اتفاق دیده‌بان‌ها آقای حکیمی، آقای امین و خانم کماندار برگزار شد. آن قوانینی که باید اصلاح می‌شد، اصلاح، به‌روز، جمع‌بندی و دسته‌بندی شد و سال گذشته به امضای آقای مهندس رسید که ایشان به صلاح‌دید خودشان، در زمان خودش در اختیار شعب کنگره قرار می‌دهند. کنگره به‌روز است و برنامه‌هایش بر اساس شرایط تغییر می‌کند؛ مثلاً ما برای انتخابات مرزبان قوانین و برای کاندیداها شرایطی می‌گذاریم، ولی ممکن است در شعبه‌ای نتوانیم آن حدنصاب لازم را به دست آوریم، درنتیجه آن را تغییر می‌دهیم، بنابراین مثلاً این مورد را نمی‌شود در همه شعب اجرا کرد، برای همین باید یک مقداری تغییر کند. به نظرم یکسری قوانین تغییرناپذیر هستند و آن‌ها را می‌توان قوانین بدون تغییر و تغییرناپذیر عنوان کرد، ولی یکسری قوانین، جاری هستند؛ آن‌ها ممکن است بر اساس شرایط کنگره تغییر کنند. قرار شد آقای مهندس تغییراتشان را اعمال کنند و با مشغله‌ای که آقای مهندس این روزها دارند، بعید می‌دانم به این زودی‌ها انجام شود. در کل الآن اجرا می‌شوند؛ یعنی تمام دیده‌بان‌ها آن قوانینی که مربوط به خودشان است و باید به شعب ابلاغ کنند، دقیقاً همان را انجام می‌دهند، البته با توجه به شرایط تغییراتی هم انجام می‌شود. این قوانین است که این‌قدر کنگره را محکم و پابرجا کرده است و به جلو می‌برد.

و صحبت پایانی ...

باید قدر کنگره را بدانیم، قدر باهم بودن را بدانیم و همان چیزی که آقای مهندس می‌گویند: «آموزش ببینیم، آموزش بدهیم و در کنار هم زندگی کنیم.» خدا را شکر که چنین آموزش‌هایی هست که بتوانیم در این فرصت، بهترین بهره را از زندگی‌مان ببریم.

دیده‌بان محترم، آقای کامران به‌پاس اینکه عاشقانه به رویشمان کمربسته‌اید، هر آنچه در آسمان و زمین است مقام شما را ارج می‌نهند. هفته گران‌قدر دیده‌بان بر شما مبارک.


انجام مصاحبه و ارسال: همسفر عاطفه، خدمتگزار سایت
همسفران لژیون گوجان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .