پیام وادی پنجم این است که ساختارهایی که در ذهن ما هستند باید به عمل دربیایند. همه ما یک ساختارهایی در ذهنمان داریم که بعضی از آنها را تشخیص میدهیم که درست هستند و انجام میدهیم؛ اما بعضیها را انجام نمیدهیم چون یکسری ساختارهایی منفی و بازدارنده در من مریم هست که باعث میشود نتوانم به آرامش لازم برسم.
من باید در راستای پاکی و سازندگی حرکت بکنم و تلاش بکنم تا بتوانم فکر سالمی داشته باشم. زمانی که فکرم سالم باشد گفتارم سالم میشود، وقتی گفتارم سالم شد؛ کردارم هم سالم میشود. وادی پنجم، هفت مرحله را برای رسیدن به این کردار سالم بیان کرده است که من میخواهم در مورد پله هفتم که توکل، رضا و تسلیم است تجربیات خودم را بیان کنم.
من همیشه فکر میکردم آدمی هستم که در تمامی امور به خداوند توکل دارم؛ البته الآن هم فکر میکنم برای سلامتی عزیزانم و برای حل مشکلاتم توکلم به خداست و قطعاً و حتماً خداوند را ناظر و حاضر بر تمام اعمالم میبینم و به وحدانیت و وجودش ایمان کافی دارم و در این مرحله مشکلی ندارم.
ولی بنا به وادی پنجم من این موضوع را در خودم پیداکردهام که من در مراحلی به خداوند توکل دارم و راضی هستم که اتفاقهایی که میافتد موافق خواستههای من باشد. تا امروز اینگونه بود چون من توانسته بودم مرحلهای را بگذرانم و به خواستهام برسم. بنابراین با خودم میگفتم من به خدا توکل کردم، تلاش هم کردم و به خواستهام رسیدم.
تا اینکه اتفاقی افتاد که باعث برگشت دوباره من به کنگره شد. وقتی مجدداً در کنگره حضور پیدا کردم به من ثابت شد که من به خداوند توکل ندارم و در برابرش تسلیم نیستم بلکه فکر میکردم که توکل درستی دارم و خواسته من خواسته خداوند است. یعنی قبول دارم که خداوند خالصترین عشق و بالاترین محبت را نسبت به من دارد ولی وقتیکه الآن به تنگنا و سختی رسیدم کاملاً متوجه شدم که من در مرحله تسلیم بسیار تا بسیار مشکلدارم؛ چون خواست من اتفاق نیفتاد و شرایط مخالف من پیش رفته؛ پس من تسلیم نیستم.
من میدانم که راه درازی در پیش دارم تا به این مرحله برسم ولی تمام سعی و تلاش خودم را میکنم. من فکر میکنم که باید ۶ پله قبلی این وادی را بهخوبی پشت سر بگذارم و آنها را کاملاً درک بکنم تا به این مرحله برسم. حتی متوجه شدهام که شاید من در مرحله رضا هم به آن خلوص و درستی که باید، نبودم چونکه بعد از مرحله رضا ما به مرحله تسلیم میرسیم.
شاید این مشکلات به خاطر عدم اعتمادبهنفس، منیت و یا ناامیدی بوده و یا به دلیل یکسری نقاط تاریکی که در من بوده این مشکل برای من به وجود آمده است. حالا که به اینجا رسیدهام و این مسیر برای من دوباره اتفاق افتاده، بدون اینکه بخواهم بدانم که تاریکی ما (من و مسافرم) کجا بوده که این اتفاقات برای ما رخداده؛ شروع کردم به اینکه: چرا من؟ چرا اینجا؟ خدایا! چرا دست از سر من برنمیداری؟ چرا اینقدر مرا به ورطه آزمایش میکشانی؟ بدون اینکه متوجه باشم قطعاً ترس، اضطراب، ناامیدی و یکسری تاریکیها و نقاط منفی در من هست که من دوباره به این مرحله برگشت پیدا کردهام، شروع کردم به شکوه و شکایت و چراها. به عبارتی دوربینم را روی خودم نینداختم و خودم را بررسی نکردم.
از خداوند میخواهم که کمکم کند. همانطور که روش کنگره روش تدریجی است، من هم دارم آرامآرام روی خودم کار میکنم که ظرفیت، تحمل و آرامشی در من به وجود بیاید که بتوانم راه را از بیراهه تشخیص بدهم و بتوانم نقاط تاریک خودم را کشف کنم و به مرحله تسلیم برسم و بدانم که خواست خداوند در جهت ارتقا من است.
اگر من بتوانم روی خودم خوب کار کنم، بهجایی نمیرسم که بگویم: خدایا! چرا من؟ وقتی روی خودم کار کنم، حتی در مراحل دشوار و سخت تسلیم خداوند خواهم بود چراکه میدانم به همراه هر سختی آسانی است؛ این وعده خداوند است و کلام خداوند حق است.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی کمک راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
تایپ و رابط خبری: همسفر طاهره رهجوی کمک راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
تصویرگر، ویراستاری و ارسال: کمک راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
666