جلسه سوم از دوره دوم لژیون سردار همسفران باشگاه تیراندازی باکمان کنگره ۶۰ با دستور جلسه «پسانداز» به استادی همسفر خندان، نگهبانی پهلوان همسفر مونا و دبیری همسفر فخری ساعت ۱۷ روز پنجشنبه ۲۳ تیرماه سال ۱۴۰۱ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سپاسگزارم از خداوند و استاد محترم بابت اجازه حضور در جمع عاشقان محبت. از اسیستنت خانم منیره عزیز و نگهبان و دبیر گرامی تشکر میکنم بابت اجازه آموزش و تشکر ویژه دارم از کمک راهنمای عزیزم که اگر در جایگاهی جهت آموزش و خدمت قرار میگیرم فقط بهواسطه آموزشها و عشق و محبتهای ایشان است.
دو هفته قبل اتفاقی افتاد که باعث شد یادم بیاید که من با دستور جلسه پسانداز دنور شدم و با این دستور جلسه در جایگاه نگهبانی لژیون سردار قرار گرفتم. در همین لحظه ناگهان فکری از ذهنم گذشت: راستی استادیام در لژیون سردار با چه دستور جلسهای مصادف خواهد شد؟ بهمحض اینکه این سؤال از ذهنم گذشت؛ خانم مونا پیام دادند و از بنده برای این جلسه دعوت کردند. راستش حس خاصی بود؛ بهت و حیرت، شادی و هیجان باهم؛ اما با کنار هم گذاشتن این سه اتفاق به فکر فرورفتم؛ امیدوارم درس و پیام لازم را از این اتفاقات بگیرم تا توشه راهم شود.
ازنظر لغوی کلمه پسانداز به معنی اندوخته، کنار گذاشتن و نهادن است. در کنگره ۶۰ جناب مهندس وقتی وادیها را به زیبایی تمام مطرح میکنند، از وادی اول (تفکر) آغاز میکنند؛ اینکه من متوجه خودم باشم و تفکر کنم به اینکه کجا بودم و الان در کجا قرار دارم؟ هدف هستی از خلقت من چیست؟ خودم باید به فکر خودم باشم و مسئولیتهایم را بپذیرم و به خداوند واگذار نکنم و از خودم سلب مسئولیت نکنم. بعد از وادیهای تفکر باید وارد وادی پنجم شوم؛ مسائل مربوط به جهان ذهن و عمل به تفکرات در این وادی مطرح میشود.
در وادی پنجم هفت پله برای خروج از تاریکیها مطرح میشود که یکی از آن پلهها «پسانداز» است. من همسفر که درگیر تاریکی بودم و در ادامه، به دلیل بیماری همسرم در مسیر اعتیاد قرار گرفتم، شاید لزوم پسانداز را در زندگیام حس کرده باشم؛ درست است که اگر پسانداز داشتم در مواجهه با مشکلات زندگی اوضاعم بسیار بهتر بود ولی در این وادی نگاهم به موضوع پسانداز کاملاً عوض شد.
در ادامه متوجه شدم واژه پسانداز ازنظر لغوی در صور ظاهر به این معنی است که به فرموده جناب مهندس: «اگر قرص نانی گیرم میآید و یک هفته قبل آن خوراکی برای خوردن نداشتم، یکچهارم آن را برای روزهای آتی کنار بگذارم» ولی در صور پنهان و در طولانیمدت دریافتم که این پسانداز یک نوع سرمایهگذاری است؛ سرمایهگذاری مادی و معنوی.
هرکدام از ما وقتی اجازه حیات پیدا کردیم با یک پیشینهای وارد این جهان شدیم. یک پساندازهایی ازنظر علم، تجربه، آگاهی، دانایی و … با خودمان به همراه آوردیم که هرکدام از اینها مسیری را برای دریافت مادی برای ما باز میکند به نام رزق و روزی.
فکر میکنم من در برابر این دریافتها یک وظیفهای به عهده دارم. اولازهمه اینکه بهخوبی و شایستگی از این چیزهایی که در اختیار من قرارگرفته، استفاده کنم یعنی اگر اجازه حیات به من دادهشده؛ اگر جسمی برای زیستن، گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن به من دادهشده به بهترین شکل از آنها استفاده کنم. اگر نوشیدنی، غذا و پولی در اختیار من قرارگرفته، به بهترین شکل در راستای ساختن جسم و فکرم از آن استفاده و بهرهبرداری کنم اما وظیفه من به اینجا ختم نمیشود و وظیفه دیگری هم به عهده من هست.
در ادامه من باید نسبت به چیزهایی که در اختیارم قرارگرفته شکرگزار باشم و شکر نعمتهایی که به من دادهشده را بهجا بیاورم و این شکر نعمت، بهصورت عملی و با انفاق و بخشیدن از آن چیزی که به دست آوردهام انجام میگیرد. مثلاً اگر علمی را یاد گرفتهام در اختیار افرادی که جویای آن هستند قرار دهم، اگر روزیای به دستم آمده به این دید به آن نگاه کنم که شاید روزی دیگران هم درون روزی من قرارگرفته و با این نگاه خودم را موظف به کمک به دیگران کنم.
در اینجا مقوله پسانداز میتواند مرا در دستگیری از دیگران یاری کند چون ابتدا من باید چیزی داشته باشم که بتوانم به دیگران هم بدهم اما نوع تفکر من در پسانداز و جهت دادن به پسانداز بسیار مهم و تعیینکننده است. من همیشه از کودکی یک قلک داشتم و پولهایم را پسانداز میکردم ولی همیشه با این دیدگاه پسانداز میکردم که اگر روزی مادر و پدرم به مشکل خوردند من بتوانم این پول را در اختیار آنها قرار دهم. هرگز یادم نمیآید که من آن پول را با این دید برای خودم پسانداز کرده باشم که فلان عروسک یا لباس را برای خودم بخرم ولی در کنگره یاد گرفتم که بسیار مهم است پولی که در قلک میاندازم و پسانداز میکنم با چه حس و انرژیای باشد.
حدود سه سال قبل و با حضور در لژیون سردار متوجه شدم که درگذشته اگر من پولی را با این نیت پسانداز کرده بودم که اگر روزی دستمان تنگ شد از آن پول استفاده کنم، واقعاً دستم تنگ شد و من مجبور شدم از آن پول استفاده کنم. اگر پولی کنار گذاشتم برای روزی که خودم یا فرزندم مریض شدیم از آن استفاده کنیم، واقعاً پساندازم برای مریضی فرزندم رفت؛ یعنی من پیشاپیش حس بیماری را فرستاده بودم و با همان حس منفی پول را پسانداز کرده بودم و گویی مسیر خرج شدنش را از قبل مشخص کرده بودم؛ اما در کنگره یاد گرفتم پسانداز کنم برای بخشیدن به افرادی که آنها را نمیشناسم؛ پسانداز کنم برای گسترش تفکر کنگره ۶۰، برای افزایش شعب، برای عضویت در لژیون سردار، جایگاه دنوری، پهلوانی و در یککلام پسانداز کنم برای گسترش خوبی و سلامتی.
سال اولی که عضو لژیون سردار شدم و خواستم بخشش بی چشمداشت را تجربه کنم، بعد از گذشت مدتی متوجه شدم دیگر از کمردردی که ۱۸ سال درگیرش بودم خبری نیست، مشکل اعصاب و روانی که درگیرش بودم و به گفته پزشک باید تا آخر عمر دارو میخوردم تا مهار شود حل شد؛ افسردگی که پزشک من را برای بستری معرفی کرده بود از وجودم رخت بربست و خیلی دریافتهای خوب دیگر.
من با عضویت در لژیون سردار و با خدمت مالی متوجه شدم که در صور پنهان در حال پسانداز و سرمایهگذاری هستم؛ سرمایهگذاری علمی، حسی، سلامتی و … من نمیدانم فرآیند آن به چه شکلی است و چه اتفاقاتی در صور پنهان میافتد ولی از بخشش به این شکل و گذشتن از خواستههای کوچک و بزرگ مادی خودم در جهت خدمت مالی در کنگره ۶۰، بسیار تا بسیار دریافت کردهام. به ازای هر بخشش، گویی گرهای درجایی به زیبایی هر چه تمام باز میشود.
من در کنگره آموختم که برای گذراندن زندگیهای بعدی هم نیاز به پول و انرژیدارم ولی چون جنس پول از ماده است و قابلانتقال به جهان دیگر نیست؛ باید آن را تبدیل کنم به ارز جهانهای دیگر تا بعد از مرگ قابلاستفاده باشد و این تبدیل کردن با سرمایهگذاری در لژیون سردار و خدمتهای مالی ازایندست امکانپذیر است.
از خداوند و استاد بزرگوار بسیار سپاسگزارم بابت اجازه حضورم در این مکان امن و مقدس و این لژیون که سرشار از آموزش است. همچنین از آقای مهندس برای فراهم کردن این بستر و ایجاد لژیونهای سردار جهت رشد صور پنهانمان در کنار لژیونهای درمان که جسممان را به تعادل و سلامتی میرسانند بسیار سپاسگزارم.
تایپ: همسفر بهاره
عکس: همسفر مریم (مرزبان)
ویراستاری: همسفر خندان
ارسال: همسفر زینب (مرزبان خبری)
باشگاه تیراندازی باکمان کنگره ۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
1220